پایگاه خبری / تحلیلی نگام، بابک عبدیزاده ، داستان نویس و منتقد ازشهرساری است. او انتقادات زیادی به انتشارات و وضعیت چاپ کتابهای ادبی در فضای مجازی نوشته است و از مخالفان سر سخت کتابهای سفارشی از سمت نهادهای دولتی ست . همین بهانهای شد تا از او برای مصاحبهای دعوت شود.
مصاحبه کننده : میثمشریف
معمولا کسانی که سیستم آموزشی ایران را دست کم تا دوران دبیرستان تجربه می کنند، وقتی از آنها درباره ادبیات پرسیده میشود، در خوشی از شاعر و شعر و ادبیات ندارند. به نظر شما ریشهی این بی علاقهگی در کجاست؟
ریشهی این بی علاقهگی را میتوان با نسبتهای عینی توضیح داد. این بی علاقهگی از معلمانی که حاضر نیستند روشهای سنتی خود را تغییر دهند تا خانوادههایی که به مطالعه و تقویت مهارتهای زبانی فرزندانشان بیتوجه هستند.
از طرفی دیگر، کلاسهای ادبیات باید یک فضای آزاد داشته باشد تا دانشآموزان بتوانند بدون آنکه خود را سانسور کند، حرفشان را بزنند. مثلا بگویند چرا با فلان شاعر کلاسیک ارتباط برقرار نمیکنند.
عوامل یکی دوتا نیستند، مجموعه ای از عوامل متعدد در سالیان طولانی دست به دست هم داده اند تا شاهد چنین بیزاری باشیم.
سیستمهای انتخاب معلمین، دستچین شدن متون ادبی نازل و نگارش غیر علمی از متون ادبی، کار آمد نبودن ادبیات کلاسیک و وضعیت اقتصادی از عوامل مهم این بی علاقهگیست.
همانطور که میدانید، شعر امروز ما پیوند چندانی با جامعه ی زمانهاش ندارد، از منظر جامعهشناختی چه دلایلی میتوان برای این گسست یافت؟
گسست ها در موارد اینچنینی همیشه عموما مربوط به مسائل اقصادی و گرانی کتاب و مطالعه نمیشود. ببینید از بعد از انقلاب فشار سیستماتیک به نویسندگان و هنرمندان تا چه حدی افزایش داشته است. وقتی اصلی را حذف کنی، تقلبی جایاش را میگیرد. درباره ادبیات و هنر هم همینطور است. الان در کتابهای رمان و شعر به طور عمومی چه متحوایی در حال تولید است. هنرمندان از پرداختن به مسائل سیاسی و اقتصادی ترس دارند.
من ریشه این گسست و قطع ارتباط مردم با هنر را، کیفیت نازل آثار میدانم.
فعالیت کانون نویسندگان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا دستاوردی در راستای مقابله با سانسور داشته است؟
کانون نویسندگان کارش را به درستی انجام میدهد. نکته مهم درباره تاثیر گذاری اقدامات این کانون حمایتهای عمومی از این کانون است. مردم ما بی تفاوت شده اند. یعنی زمانی که نیاز به کمک مردم هست، همه پا پس میکشند. مثلا در چند ماه گذشته حکم سه نویسنده از همین کانون از طریق دادگاه انقلاب صادر شد. چرا به غیر از یک عدهای محدود کسی از موضع کانون نویسندگان از هنرمندان محکوم شده حمایت نکرد؟
مسئله خوب یا بد بودن کانون نویسندگان نیست. مسئله بی تفاوتی مردم ایران به رخداد های سیاسیست.
متاسفانه در ایران، منحانی تلاشهایی که سید جعفر پیشوری در تبریز انجام داد و هر چند که به موفقیت نرسید، زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
یکی از عواملی که باعث دلزدگی از زبان های بومی و محلی میشود، استفاده از آن به منظور تمسخر و طنز بیمحتواست. باید در رسانهها و فضای مجازی زبان مادری را به نوعی ترویج داد که منجر به تقویت آن شود و نه اینکه ابزاری در جهت نابودی زبانهای بومی باشد.
از چنین فضای بی ادبانه ای که رسانههای و تلویزیون به اصطلاح ملی را در بر گرفته چه انتظاری میتوان داشت.