پایگاه خبری / تحلیلی نگام، رامین قاسمی ، علاقمند به ادبیات و یک پای ثابت جلسات نقد کتاب در اصفهان است. نوشته های انتقادی او درباره فضای ادبی و هنری ایران مرا تشویق کرد تا با او یک مصاحبه داشته باشم .
.
مصاحبه کننده: حامد تقوی
معمولا کسانی که سیستم آموزشی ایران را دست کم تا دوران دبیرستان تجربه می کنند، وقتی از آنها درباره ادبیات پرسیده میشود، در خوشی از شاعر و شعر و ادبیات ندارند. به نظر شما ریشهی این بی علاقهگی در کجاست؟
گرچه یاس و تیرگی چشم اندازی ست که همه ی ما آن را پیش رویمان داریم و چه بسا در چنبره ی آن گرفتار شده باشیم، اما تبدیل کردن آن به گفتمانی رایج، خیانت به رنج های همه ی کسانی ست که به خاطر بیان اندیشه شان به خاطر به تصویر کشیدن تفکرشان و به زبان آوردن رویاهایشان و نیازهایشان شکنجه شده اند، به حبس گرفتار شده اند، تبعید شده اند و سلاخی شده اند. برای پاسداشت یادها و علیه فراموشی بنویسیم. خب جواب شما در دو جمله قابل بحث است. سیستم آموزشی غلط و مافیای انتشاراتی. تمام
همانطور که میدانید، شعر امروز ما پیوند چندانی با جامعه ی زمانهاش ندارد، از منظر جامعهشناختی چه دلایلی میتوان برای این گسست یافت؟
به نظرم بحث بی علاقگی نیست. این یک موج جهانی است. دلیلش هم شفافیت، تکنولوژی و جهان مضحکی است که با سرعت هر چه تمام تر به سمتاش میرویم. هنرمندان و به خصوص ادبیاتیها در نوع ارائه خود به مخاطب باید بازنگری کنند. و اگر نه مرگشان حتمیست. دنیای کنونی با کسی شوخی ندارد، هر کسی نتواند خودش را با سرعت اکنون تطبیق بدهد، محکوم به مرگ است. از طرفی؛ اتفاقا شعر کم کم دارد ارتباطش را با جامعه بیشتر میکند. اما «به زبان و لحن و سرعت زمانهی خودش» جامعه دارد به شعر علاقه پیدا میکند. مشکل این است که سلیقه صحیح برای شناخت این نوع از اشعار وجود ندارد.
فعالیت کانون نویسندگان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا دستاوردی در راستای مقابله با سانسور داشته است؟
حال و روز کانون و نویسندگان زار است. به قول یکی از دوستان باید برایش مراسم ختم بگیریم. فعالیت کانون نویسندگان را چندان تاثیرگذار نمی دانم زیرا که هیچ دست آوردی در این سالها نداشته. با صدور بیانیه که نمیشود کار انجام داد. کانون نویسندگانی که روزهای پرفروغی را گذرانده بود الان روزهای تاسفباری دارد که به چنین فعالیتها محدودی، محدود شده است. که البته دلایل بسیاری دارد. سیستم کارش سانسور است، شما جمع شدهاید که جلوی همین موضوع را بگیرید. اگر بیانیه جواب نمیدهد خب روشتان را عوض کنید.
متاسفانه در ایران، منحانی تلاشهایی که سید جعفر پیشوری در تبریز انجام داد و هر چند که به موفقیت نرسید، زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
زبان مادری حق طبیعی هر کسی است که آن را آموزش ببیند اما این حق طبیعی و رسمی همیشه نادیده گرفته شده است . به تبع این اگر کسی به زبان خودش با فرهنگ خود و پیرامونش آشنا نشود در آیندهای نه چندان دور مشکلات بسیاری برای آن اجتماع بوجود میآید. یکی از این مشکلات این است که کسی از ریشه ها و پیوندهای خودش دور میماند و نمی تواند برای آیندهی خود و جامعه اش تصوری داشته باشد. این ادغام شدن با جهان بی ریشه انسان را از تمام مفاهیم زیبا و عمیق به دور خواهد داشت