پایگاه خبری / تحلیلی نگام، سهیل محمدزاده، شاعر و بازیگر تئاتر و متولد ۱۳۶۷ است . در اصفهان زندگی میکند و فارغالحتصیل از رشته مهندسی عمران است. محمدزاده در معرفی خود می گوید ” قبل تر ها تئاتر کار میکردم. اما با گذشت زمان و مشکلات اقتصادی نتوانستم کار بازیگری را ادامه دهم و وارد بازار کار شدم. اما هر از چند گاهی که فرصتی گیر میآمد سعی میکرذم جمع کوچک خودم را داشته باشم و در خلوت خودم بخوانم ” . سهیل محمد زاده در این مصاحبه میهمان من است تا درباره ادبیات و دنیای هنر گفتوگو کنیم.
- مصاحبه کننده: حامد تقوی
با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی، هنر و به طور مشخصتر ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا هنر می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
- سياست، بنا به تعريف ارائه شده، اگر به شكل محدود آن موردنظر قرار گيرد؛ يعني مصداق آن را تشكلهاي سياسي بدانيم، در آن صورت نخستين نقش هنر در ارتباط با سياست نقش خادمانه و مثبت است. هنر و ادبيات به عنوان بخشی از روبنای جامعه طبقاتی هر چند در زمينه آگاهی و خواص ویژه خود از استقلال نسبی برخوردار است و بازتاب متوازی توليد و مناسبات توليدی و تغييرات و تحولات آن نيست، با این همه به طور غالب اسير ایدئولوژیهای پيش پرداخته ی جامعهی طبقاتی است و به طور غالب در خدمت دولت هاست.
- هنر در خدمت سياست، به ثبات سياسي و بقاي قدرت ياري ميرساند . از آنجا كه رژيمهاي سياسي، به پايبنديهايي از سوي شهروندان نياز دارند، هنر به ويژه در اين چهارچوب ميتواند نمادهايي پديد آورد.
آیا هدف ادبیات روشنگریست؟ چه مرزی میان ادبیات و سیاست و انتقاد وجود دارد؟
- همچنان كه هنر در اشكال مختلف خود ميتواند خدماتي را براي سياست انجام دهد، اين موضوع هم بديهي است كه هنر با رژيمهاي يا بلوك سياسي بيگانه به مقابله برخيزد. هرچند به اين مفهوم از مقابله يا تضاد سياسي، مقابله با يك رژيم سياسي ميتواند به سادگي به خدمت سياسي به رژيم ديگر تعبير شود. به زباني ديگر همان عبارت با معناي . اي اچ. كار است كه «تقبيح ايدئولوژي، خود نوعي ايدئولوژي است.» بنابراين در بررسي هنر در تقابل با سياست، شيوهي مناسب آن است كه، تقابل هنر با آن واحد سياسي مدنظر قرار گيرد كه به آن وابسته است. در واقع، تجربه ی مدرنيسم هنري در سراسر قرن بيستم، كه هنرمندان آوانگاردي را هم تربيت كرد، هنر وسيلهاي در نقد اجتماعي بود. براي مثال، مكتب دادا نيز سرشت انتقادي داشت، اما انتقاد هنريآن به همهرچيز مربوط ميشد نه به چيزي خاص. دادائيسم، چونان اعتراض دردآلود اما طنزآميز نيهيليستي به سياست كه زمينه ي فجايعي چون جنگ جهاني را پديد آورده بود، در مونيخ شكل گرفت اما چنان در انتقاد صريح بود كه به جنگ همه ي هنرها رفت.
شاید هدفگذاری برای ادبیات، بسیار خطرناک به نظر برسد، اما همانطور که میدانیم نویسندهی ادبیات، بدون هدفگذاری شاید دچار لغزشهایی بعضاً همراه با تفکر حاکم بشود؛ برای اسیر این لغزشها نشدن شما چه راهکارهایی را مناسب میدانید؟
- تاريخ هنر با اين سؤالها شروع میشود، انسان از چه زمانی به آفرينش هنری دست زد؟ چه انگيزهای باعث آن بود؟ نخستين دست ساختهها چه بودند؟ پاسخ روشن به اين سؤالها آسان نيست و هر پاسخی را بايد با احتياط پذيرفت.
- آندره مالرو نویسنده معروف فرانسوی معتقد است: “یکی از ستونهای اصلی هنر همان مطالبی است که در اثر هنری مستتر است”.
- عده ای می گویند: «هنر زیبایی است » و از ویژگی های عامی که همه برای هنر نام می برند، «ویژگی زیبایی آن است » یا «هر چیز که ساخته ی آدمی و زیبا باشد» . سؤال دیگری که مطرح می شود، این است که «زیبایی چیست؟» زیبایی هر چیزی است که آدم را به خود جذب می کند و انسان خواهان تکرار دیدن یا شنیدن آن است . زشتی در مقابل زیبایی . زشت هر چیزی است که از دیدن دوباره ی آن دوری می کنیم و کراهت داریم . اشکال این تعریف از هنر این است که تمام ماهیت و چیستی هنر را به واکنش مخاطب واگذار می کند . واکنش مخاطب موضوع مهمی است، اما تنها عامل ارزش گذاری یک اثر هنری نیست .
- برای درگیر این لغزشها نشدن، غالبا باید خواند. یعنی بدون مطالعه نمی شود در مورد چیزی نظر نداد یا نوشت. میسر است. اما ارزشی ندارد. دفاع بد را عین خیانت میدانم.
همانطور که میدانیم در ایران، متاسفانه زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
- تحصیل به زبان مادری در ایران مسئله ای است که سالیان سال از سوی ملیت های غیر فارس و کارشناسان مسائل آموزشی به صورت مکرر مطرح می شود. در کنار این موضوع نگاه امنیتی به این مسئله از سوی دولت بدون توجه به اینکه موضوع مسئله کودکان و دانشجویان می باشند قضیه را وخیم تر می کند. در کل در ایران دسترسی به امکان تحصیل و طور خاص نبود امکانات مادی کافی و یا نبود امکانات جامع تحصیلی از سوی دولت و یا سیستم آموزشی مرکز محور بسیاری از دانش آموزان را در شرایط سختی می اندازد. حال علاوه بر این مشکلات ذکر شده مشکل اقلیت بودن (بیرون حاکمیت) را هم اگر به این مشکلات اضافه کنیم مسئله حادتر می شود. بیش از نیمی از جمعیت ایران را ملیت های غیر فارس تشکیل می دهند و تمرکز در آموزش بر روی زبان فارسی علاوه بر پایین آمدن سطح یادگیری کودکان غیر فارس پیامدهای اجتماعی گوناگونی را نیز به همراه دارد. با توجه به اینکه هر ملیتی وجه تمایز خود با ملیتهای دیگر را در عوامل فرهنگی و بخصوص زبانی می داند، تاکید بیش از اندازه رژیم ایران به آموزش زبان فارسی و عدم آموزش زبانهای غیر فارسی پیامدهای منفی گسترده ای را هم به ملیت های غیر فارس و در کل به ایران وارد می کند.
اگر سانسور را یک تیغ دو لبه بدانیم، چه راهکارهایی را برای مبارزه با سانسور پیشنهاد می کنید؟ آیا سانسور و محدودیت های اعمال شده در این سال ها بر هنرمندان موفقیت آمیز بوده است؟
- در اغلب نظام های اقتدارگرا در عصر جدید هدف اصلی نیروهای امنیتی و سرکوب، ایجاد فضایی در سپهر همگانی است که آن را فضای “خفقان” می نامند. ایجاد «خفقان» در این نوع نظام ها، یعنی سیاست زدایی از سپهر همگانی: زدودن و برگرفتن هر گونه خصوصیت یا ویژگی سیاسی یا مربوط به پهنه ی سیاست از امور، وقایع، اعتقادات و همینطور از حوزه های گوناگون حیات اجتماعی و فردی. برای سیاست زدایی از سپهر همگانی، باید مرز میان سیاست و امور سیاسی از غیر سیاست و سایر امور، هم برای نیروهای اطلاعاتی رژیم و هم برای عموم شهروندان، کاملا روشن و تعیین شده باشد.
- نظام های تمامیت خواه از طرفداران پر و پا قرص “هنرِ متعهد” می باشند. از نظر ایدئولوگ های این نظام ها نه تنها هنر بلکه تمامی فرآورده های فرهنگی باید در خدمت اهداف و آرمان های جمعی که البته از سوی دوایر حکومتی تعریف شده اند، قرار بگیرند. در چارچوب چنین نگرشی ارزش یک اثر هنری به “پیامی” بستگی می یابد که با خود به همراه دارد. با توجه به این نکته ی آخر، اصل بنیادین در نگرش تمامیت خواهی به هنر را می شود به صورت زیر خلاصه کرد: هر اثر هنری چه بخواهد چه نخواهد، چه ادعایش را داشته باشد چه خلافش را ادعا کند، حامل یک “پیام” است؛ پیامی که شاید در آثار هنرمندان رسمی و دولتی روشن و صریح عنوان شود اما در آثار مخالفان نظام قطعاً استتار می شود.
برای مخاطبان ادبیاتی امروز، شاید متر و شاقول مشخصی وجود نداشته باشد. برای اینکه سوالم را روشن تر باشد، آن را اینطور مطرح میکنم. برای شما که سر و کارتان با ادبیات است؛ پیش آمده است که زمانی با نویسندهی روشنگری همراه شوید که حالا همان نویسنده با ضیافتهای دولتی و حکومتی همگام شده باشد؟ برای نمونه محمود دولت آبادی زمانی سعی میکرده نویسنده مستقلی باشد و نمونه آثاری که بنویسد همسو با تعهد اجتماعی و سیاسی باشد. همین رمان کلیدر یکی از همین کارهاست که در زمان استقلالاش نوشته است. شما چطور ارزیابی میکنید؟
- دولتآبادی زمانی از گلمحمد و ستار می نوشت . همانهایی که در رمان کلیدر با ظلم می جنگیدند. اما خود او… باعث تاسف است.
- بسیار ؛ بسیار بودهاند. ارزش بیش از این حرف زدن ندارند.
در طول سال ها هنرمندان بسیاری به دلایل مختلف به خارج از کشور کوچ کردند، و بنا به دلایلی اجازه ی بازگشت به کشور ندارند. شما چه احساسی نسبت به این ماجرا دارید؟
- کاش میتوانستند نروند.