پایگاه خبری / تحلیلی نگام، شایان داوودی، شاعر و داستان نویس و متولد ۱۳۶۴ است . در شیراز زندگی میکند و دانشجوی کارشناسی ارشد برق است. او در معرفی خود می گوید” سنگ بنای هنر در من در خانواده ی من بود، تمام اعضای خانواده ام در یک رشته ی هنری تخصص داشتند. اگر غیر از این میشدم جای تعجب داشت.” همچنین او نوازنده ی گیتار الکتریکی هم هست و قرار است به زودی آلبومی با یک گروه موسیقی هم منتشر کند. او در این مصاحبه میهمان من است تا درباره ادبیات و دنیای هنر گفتوگو کنیم.
- مصاحبه کننده: حامد تقوی
به قول آقای اخوان ثالث هنرمند بر حکومت است نه با حکومت. باقی همه خس و خاشاکند.
۷- در طول سال ها هنرمندان بسیاری به دلایل مختلف به خارج از کشور کوچ کردند، و بنا به دلایلی اجازه ی بازگشت به کشور ندارند. شما چه احساسی نسبت به این ماجرا دارید؟
- بله، متاسفانه در این سالهای بعد از انقلاب بسیاری از هنرمندان به دلیل همین محدودیت ها از ایران رفته اند. و امکان بازگشت ندارد. چه حسی جز اندوه میتوانم داشته باشم…
با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی مردم، هنر و به طور مشخصتر ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا هنر می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
- هر چیزی را ابزار مبارزه دیدن، امر مبارزه را مبتذل و از ابزار موجود ، اصل زدایی میکند. مطلقا با این نگاه صفر و یک مخالفم. اما در ادبیات چون با کلام رو برو هستیم میتوان از این ابراز برای بازنمایی و روشنگری بخشی از دوران حاضر استفاده کرد. با این همه نباید از آن انتظار معجزه داشت. زندگی بشر یک جور مبارزه هست برای بقا. از این منظر همه چیز دائما در حال مبارزه با جهان بیرونشان است.
آیا هدف ادبیات روشنگریست؟ چه مرزی میان ادبیات و سیاست و انتقاد وجود دارد؟
- بدون شک از نگاه من ادبیات و کسی که قلم به دست میگیرد باید نقش روشنگری داشته باشد. هر چیزی غیر از این غیر انسانی ست. مزری نمیتوان تعریف کرد.
شاید هدفگذاری برای ادبیات، بسیار خطرناک به نظر برسد، اما همانطور که میدانیم نویسندهی ادبیات، بدون هدفگذاری شاید دچار لغزشهایی بعضاً همراه با تفکر حاکم بشود؛ برای اسیر این لغزشها نشدن شما چه راهکارهایی را مناسب میدانید؟
- اجازه بدهید سوالتان اینگونه جواب بدهم. من هدفگذاری برای ادبیات یا برای هیچ ورطهی دیگری، هدفگذاری را خطرناک نمی دانم. بلکه مسئله خود هدف، یا هدف گذاری ست. این هدف گذاری اگر به معنای سفارشی نویسی بشود آنزمان ممکن است در مقام خطری ظاهر شود.
- پیشنهاد خاصی نمی توانم داشته باشیم، جز اینکه زیر بار سفارشی نویسی برای هیچ نهاد و گروه و فردی نروند.
همانطور که میدانیم در ایران، متاسفانه زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
- در دوران دانشجویی دوستی داشتم که اهل آذربیجان بود. او که اهل قلم هم بود، دائما از اینکه در سالهای ابتدایی آموزشی اش به زبان مادری تحصیل نکرده گلهمند و آشفته خاطر بود. چرا که معقتد بود اگر آن سالها را به زبان ترکی آموزش داده میشد درک بهتری می توانست از آموزش و در شکل کلی مطالعه داشته باشد. چون من فکر می کنم برای درک درست مطلب باید ابتدا آن فردی که زبان مادری اش به زبان دیگریست ابتدا باید آن مطالب را در ذهن خود ترجمه کرده و بعد درک کنند. این ممکن است بسیار دشوار باشد و از آن فرد انرژی فراوانی گرفته شود.
اگر سانسور را یک تیغ دو لبه بدانیم، چه راهکارهایی را برای مبارزه با سانسور پیشنهاد می کنید؟ آیا سانسور و محدودیت های اعمال شده در این سال ها بر هنرمندان موفقیت آمیز بوده است؟
- تا حدودی خیر، من معتقد هستم هر انچه را که از بروز و ظهور آن جلوگیری شود، بیشتر نمایان خواهد شد. شما همین الان فضای مجازی را در نظر بگیرید…
- نویسندگان و شاعران هر آنچه که از ارشاد مجوز نگرفته اند یا قرار بوده سانسور شوند از این فضا با دیگران مشترک میشوند.
- من فکر میکنم فضای مجازی در مبارزه با سانسور نقش خیلی مفیدی داشته است.
برای مخاطبان ادبیاتی امروز، شاید متر و شاقول مشخصی وجود نداشته باشد. برای اینکه سوالم را روشن تر باشد، آن را اینطور مطرح میکنم. برای شما که سر و کارتان با ادبیات است؛ پیش آمده است که زمانی با نویسندهی روشنگری همراه شوید که حالا همان نویسنده با ضیافتهای دولتی و حکومتی همگام شده باشد؟ برای نمونه محمود دولت آبادی زمانی سعی میکرده نویسنده مستقلی باشد و نمونه آثاری که بنویسد همسو با تعهد اجتماعی و سیاسی باشد. همین رمان کلیدر یکی از همین کارهاست که در زمان استقلالاش نوشته است. شما چطور ارزیابی میکنید؟
- با تمام احترامی که به رمان کلیدر قائلم ، محمود دولت آبادی را نویسنده ی نامحترمی میدانم…
- اساسا رابطه ی خوبی با عناصر حکومتی در ورطه ی هنری ندارم. پذیرفتن کسی که هم از آخور می خورد هم از توبره برایم تحمل ناپذیر و غیر قابل قبول است.
- همین ها هستند که هنر این مملکت را به اینجا کشانده و مبتذل کرده اند.
- به قول آقای اخوان ثالث هنرمند بر حکومت است نه با حکومت. باقی همه خس و خاشاکند.
در طول سال ها هنرمندان بسیاری به دلایل مختلف به خارج از کشور کوچ کردند، و بنا به دلایلی اجازه ی بازگشت به کشور ندارند. شما چه احساسی نسبت به این ماجرا دارید؟
- بله، متاسفانه در این سالهای بعد از انقلاب بسیاری از هنرمندان به دلیل همین محدودیت ها از ایران رفته اند. و امکان بازگشت ندارد. چه حسی جز اندوه میتوانم داشته باشم…