پایگاه خبری / تحلیلی نگام، عادل امین نژاد ، طنزپرداز، داستان نویس و بازیگر تئاتر از شهر مشهد است. او در معرفی خود میگوید : دوست ندارم داستانکوتاههای زرد و ضعیف یا طرح های اینستاگرامی چاپ کنم، همیشه در این فکر هستم که نثر و زبانم چکش بیشتری بخورد. این روزها همه دارند کتاب داستان و شعر چاپ می کنند اما واقعا ارزش هنری ندارند…
مصاحبه کننده: حامد تقوی
با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی مردم، هنر و به طور مشخصتر ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا هنر می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
در طول تاریخ هر زمان که از هنر استفاده ابزاری شده ، آن هنر و هنرمند به دلیل شعار و شعار زدگی نتوانسته جایگاه اصلی هنر را محفوظ دارد. من اینطور فکر میکنم که نظرگاه نقد بسیار مهم است. یعنی اینکه شما بهعنوان چه کسی دارید نقد میکنید. این خیلی مهم و تعیینکننده است. شاید بپرسید پس شاملو چگونه هم شعر می نوشت هم دیدگاه سیاسی داشت. باز هم جواب من همین است. شعرهای شعار زده تاریخ انقضا دارند. جاودانه نیستند. هنر سپر دفاعی مسائل سیاسی نیست. هنرمندان نباید هنر را به مثابه ابزار جنگی و مبارزه بدانند.
همانطور که میدانید، شعر امروز ما پیوند چندانی با جامعه ی زمانهاش ندارد، از منظر جامعهشناختی چه دلایلی میتوان برای این گسست یافت؟
در دولتهای دموکراتیک شفافیت و آزادی از اصول بنیادین است و مفهوم جمعی دموکراسی اذعان دارد که حکومت باید به تدوین قوانین و سیاستهایی بپردازد که بسیار نزدیک به نظرات میانه مردم، یعنی نیمهای در سمت راست و نیمهای در سمت چپ باشد. اما در کشور ما اینچنین نیست. آزادی عمل و ابزار تفکرات وجود ندارد.یعنی میخواهم بگویم تمامی محدوییتهای سانسور ، دستگاههای سرکوب و سنت عامل این جدا افتادگی هستند.
از طرفی دیگر دنیای امروز دنیای دیجیتال و اینترنت و کلیک است. این تنکنولوژی همگام با هنر و به ویژه ادبیات پیش نمیرود.
فعالیت کانون نویسندگان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا دستاوردی در راستای مقابله با سانسور داشته است؟
شاید بهتر باشد اعضای کانون نویسندگان تاریخ به وجود آمدن این کانون را یک بار دیگر مرور کنند و ببینند اعضای تشکیل دهندهی کانون چه فاصله ی عظیمی با نویسندگان کنونی دارند. غیر قابل مقایسه است. چه از نظر نویسندگی و هنرشان چه از لحاظ سیاسی. شاید سنخیتها بسیارکم باشد. البته نقش سیستم را هم نباید در حذف نویسندگان خالی گذاشت. همان دوران شوم منظورم است. سیستم کارش را می کند . باید یک فکر اساسی کرد.
متاسفانه در ایران، منحانی تلاشهایی که سید جعفر پیشوری در تبریز انجام داد و هر چند که به موفقیت نرسید، زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
موافق تدریس زبان مادری در کنار زبان رسمی کشور هستم. حق طبیعی همه اقوام است که زبان مادریشان را ارتقا بدهند وبشکافتند. در کشورهای دموکراتیک این مسئله حل شده است. در ایران هم حل خواهد شد. بی تردید…