پایگاه خبری / تحلیلی نگام، میثم شریف – اخیراً در «موسسه توانا(آموزشکده جامعه مدنی)» و صفحات شبکههای اجتماعی به سوژهای بر خوردم که برایم جالب توجه بود. کمی که بیشتر مطالعه کردم متوجه شدم علیرضا معینیان، فعال و کنشگر اجتماعی، پروژهای را با مضمون عکس و متن در حساب اینستاگرام خود به راه انداخته که طیف قابل توجهی دنبالکننده به خود جلب کرده است. از همین رو تصمیم گرفتم مصاحبهای را با او ترتیب بدهم تا به سوالاتی که در رابطه با این پروژه به وجود آمده، پاسخ بدهد.
⁃ آقای معینیان شما اخیراً برای پروژهای به اسم «نگاتیو خاطرات» فعالیت میکنید که دنبال کنندههای بسیاری به خود جلب است ، آیا میتوانید درباره کم و کیف این پروژه کمی برای ما توضیح دهید؟
اول از همه باید دربارهی اسم این پروژه توضیحاتی بدهم. این پروژه همانطور که از اسم آن بر میآید، تمثیلی از نگاتیوِ خاطراتِ اجتماعی و فردی ما است. خاطراتی منفرد اما در ضمیری مشترک. همچون عکسهایی که در دوربینهای آنالوگ و قدیمی بر روی نگاتیو آن ثبت میشدند. عکسهایی که میتوانستند متفاوت و جدا از یکدیگر باشند اما در هر حال بر روی نگاتیوی (ضمیری مشترک) در دوربین به ثبت میرسیدند.
من در این پروژه در حد بضاعت و توانم سعی در جمعآوری این ضمیر مشترک از طریق روایتهای گوناگون دارم. روایتهایی کاملا روزمره که حتی خالی از نشانههای خارقالعاده هستند. نگاتیوی که، زمانی که دوباره به وضوح میرسد میتواند نشانههای مجرد و خاص خودش را داشته باشد. یعنی ثبت روزمرگیها! آنچه که آنقدر دیده میشود که بواسطهی همین مدام دیدهشدنش دیگر به چشم نمیآید و حتی میتوان گفت از دیدهی ما پنهان است.
⁃ به نظر شما اساساً چه چیزی به یک خاطره خاصیت ثبت شدن میدهد؟
از نظر من خاطره به مفهوم، بازمانده قابل تعریف است. بازماندهای که آنچه دیده است را به زبان میآورد. هرکسی به این تعریف یک بازمانده است. یعنی خاطراتی برای روایت دارد. برای مثال ما تا همین لحظه هرچند که هفت میلیارد باشیم تنها بازماندگان این قرن هستیم. با خاطراتی از همین دوران. به نظرم خاصیت یک خاطره بستگی به مخاطب آن دارد. اینکه مخاطبی هست که بخواهد که بشنود یا خیر. چه بازماندگانی که نجات یافتند تا روایت کنند اما چون کسی نبود که آنها را بشنود، برای همیشه در سکوت باقی ماندند. و سکوت مرگ تدریجی روایت است یا به تعبیری خاصیت مخربِ داشتنِ یک خاطره!
⁃ فکر میکنید ثبت خاطرات، در مقابله با فراموشیست؟
بدون شک این چنین است. بیشک ما زمانی عکس میگیریم که میدانیم آنچه که هست به زودی نخواهد بود! این یعنی ما به طور غریزی در مقابل فراموشی مقاومت میکنیم. مسئلهی من در این پروژه هم همین است. از آنچه که به واسطهی مدام دیده شدنش در حال فراموشی و محو شدنش، لحظهای را برای نگاه داشتنش ثبت کرد. این پروژه در واقع یک مقاومت در مقابل فراموشی است. زیرا که فکر میکنم که ممکن است یک فرد دچار آلزایمر شود همانطور هم یک جامعه میتواند به آزایمر دچار شود. از همین رو تصور میکنم اگر واکسنی برای جلوگیری از چنین آلزایمر جمعیای باشد تنها آن است که هرکسی بتواند به راحتی خودش را روایت کند.
⁃ همانطور که میدانید واژهی «نوستالوژی» از ترکیب دو واژهی یونانی nostos (که به معنی بازگشت به خانه است) و algia (که معنی درد میدهد) ساخته شده است؛ در پروژه نگاتیو خاطرات، ترکیب این دو واژه چه جایگاهی دارد؟
من در “پروژه نگاتیو خاطرات” از عادت پیروی میکنم اما سعی دارم خلاف آن عمل کنم. این پروژه تمرین دوباره دیدن است. مثل آن کسی که راه خانهاش را مدام رفته و آمده است اما اینبار سعی دارد آن را به معنای حقیقی ببیند و به آن پی ببرد. ممکن است در این بین درد و رنجی را هم کشف کند که پیش از این بواسطهی عادت در طول زندگی او پنهان مانده است. حال میتواند بهتر ان را بشناسد و یا حتی درمانش کند. این کشف تنها به واسطه یادآوری و روایت ممکن خواهد بود.
⁃ به عنوان حرف آخر درباره این پروژه، و پروژههای مشابه دیگر چه اقداماتی در دست دارید؟
در حال حاضر یک پروژه هم به عنوان کتاب در دست دارم که امید بر این دارم در پایان امسال آمادهی انتشار باشد. در اخر هم از تمامی کسانی که در نشر و دیگر کم و کیفِ این پروژهی نگانیو خاطرات به من کمک میکنند، نهایت تشکر را دارم.