پایگاه خبری / تحلیلی نگام، محسن تبریزی ، متولد سال 68 است و در مقطع کارشناسی زبان انگلیسی تحصیل میکند همچنین او که یک مجموعه داستان کوتاه درباره کودکان کار و خیابان در آستانهی انتشار دارد.
محسن تبریزی در این مصاحبه میهمان من است
مصاحبه کننده: حامد تقوی
با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی مردم، هنر و به طور مشخصتر ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا هنر می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
ادبیات متعهد و ادبیات مبارزه سخنی است که براهنی به طور مستقیم به آن میپردازد: “ضمیر ناخودآگاه شاعران استعمار دیده، پر است از تصاویر خشونت و رعب و خون و تفنگ و مسلسل و ضمیر ناخودآگاه، مرکز تصاویر شاعرانه نیست. بدین ترتیب اگر شاعر جوامع استعمارزده از تجربه خود صحبت کند، خود به خود در مقابل برادر استعمارزده خود، احساس مسئولیت کرده و زبان گویای نیازهای درونی او خواهد گردید”
معتقدم که ادبیا یا به طور کلی هنر قدرتی دارد که روزنامهنگاری و حرفه های دیگر ندارد. داستانهای خیالی در بعضی موارد، صدایِ افرادی هستند که ساکت، خاموش و یا وادار به سکوت شدهاند. به همین دلیل میتوانند در خواننده ایجاد همدردی کنند. ادبیات تغییرات عمیقی در جهان ایجاد کرده است
همانطور که میدانید، شعر امروز ما پیوند چندانی با جامعه ی زمانهاش ندارد، از منظر جامعهشناختی چه دلایلی میتوان برای این گسست یافت؟
همگی میدانیم که دستگاه عظیم الجثهای به نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وجود دارد که سعی در مخدوش کردن دالها دارد و میخواهد برای ما تاریخسازی کند. در این راستا نویسندگانی را هم حمایت میکند، یا به همباورانش میدان میدهد که تاریخ را بسازند، قالب بزنند و گاهی آن را در پیکرهی داستان، فیلم و نقاشی و مجسمه سازی و حتی معماری به ذهن مردم بریزند.
انسان امروز، می تواند با استفاده از هنر، از کسالت زمان بیکاری و بی هدفی و خلأ زندگی بپرهیزد. انسان، هم می تواند خودش به آفرینش آثار هنری دست بزند و هم می تواند با دیدن و شنیدن آثار دیگران، اوقات فراغتش را پُر کند.
اما جریان حاکم دائم در تلاش است صدای هنرمندان راستین را با لکنت به گوش مردم برساند . مسئله این است.
فعالیت کانون نویسندگان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا دستاوردی در راستای مقابله با سانسور داشته است؟
کانون نویسندگان از ابتدای تشکیلاش که در راستای مبارزه با سانسور به وجود آمد از سمت جریان حاکم مدام سنگ اندازی شد. از تحت فشاز قرار دادن خود نویسندگان تا بستن مجلات مختلف. در دهه ی شست هم که با قتل های زنجیره ای رو به رو شدیم
در حال حاضر هم همگی تحت فشار هستند. واقعا نباید انتظار بیش از این داشت.
متاسفانه در ایران، منحانی تلاشهایی که سید جعفر پیشوری در تبریز انجام داد و هر چند که به موفقیت نرسید، زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
امروز در کتابهای تاریخ مدارس شاهد هستیم که تاریخ سنتی و فرهنگ ایرانی که ما به آن دلبستگی داریم از حوزهی آموزش و فرهنگ به کلی حذف میکنند. اعیاد و روزها و خاطرات باستانی را کمترین بهایی نمیدهند. تمام ادبیات داستانی و فیلمی را بر ماههای عربی و رمضان محرم خلاصه میکنند و رفته رفته ایرانی را به دیگری تبدیل میکنند. اینها دقیقاً آن چیزی است که آن را فقد فرهنگی در معنای از دست دادن فرهنگ میدانیم و به علت دست بردن و تحریف دالهای فرهنگی صورت میگیرد. من تمامی این ها را در جهت سانسور و تفرقه پراکنی میبینم .
امیدوارم یک روز به این مهم دست پیدا کنیم. تا هر کسی به زبان مادریاش تحصیل کند.
در طول سال ها هنرمندان بسیاری، به دلایل مختلف به خارج از کشور کوچ کردند، و بنا به دلایلی اجازه بازگشت به کشور ندارند. شما چه احساسی نسبت به این ماجرا دارید؟
مسلما احساس خوبی که نمی توان داشت. آروزی سعادت برایشان دارم.