پایگاه خبری / تحلیلی نگام، محمدحسین امیری، متولد سال 66 است و در تهران زندگی میکند. اودر معرفی خود میگوید: “هیچگاه جلسات شعرخوانی را نمیتوانم تحمل کنم. من اصلا نمیتوانم درک کنم کسی که مینویسد از قبل برای چنین جلساتی برنامه ریزی کند و شعر بخواند! واقعا مضحک است…
محمدحسین امیری در این مصاحبه میهمان من است
مصاحبه کننده:میثم.شریف
با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی مردم، هنر و به طور مشخصتر ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا هنر می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
شکل مصادره شده ی هنر متعهد ، همواره بعنوان شاخصه و منطق فرهنگی نظام مستقر بکار برده شده است و در اشکال تبلیغاتی موجود در نظامهای سیاسی جریان یافته است. در این نمونه ها برخلاف منشاء راستینِ و حقیقی هنر متعهد ، همواره شکلی از منطق فرهنگی صلب و پساانقلابی حقانیت هنر را به قسمی «وفاداری» به رویه ها یا وابستگی به آرمانهای نظم حاکم مشروط می سازد و از این موضع رویه های هنری را دسته بندی و امتیاز بندی می کند.
زمانی که سیاست برای ادبیات تعیین تکلیف کند، اشکال ایجاد میشود و اجازه نمیدهد آثار به صورت خودجوش و از دل نویسنده به وجود بیاید. به این معنی جواب سوال شما خیر است .
تعهد در ادبیات چیزی نیست که برخی از نویسندهها، منتقدان و شاعران آن را وضع کرده باشند بلکه در طول تاریخ بشر وجو داشته است؛ تعهد را در سطرسطر قدیمیترین آثاری که در حوزه ادبیات وجود دارد.
همانطور که میدانید، شعر امروز ما پیوند چندانی با جامعه ی زمانهاش ندارد، از منظر جامعهشناختی چه دلایلی میتوان برای این گسست یافت؟
اگر از ابتدال فضای مجازی بگذریم ، به زعم من جامعه ما به آشتی با ادبیات و کتاب نیاز دارد. نویسندهها باید تلاش کنند ادبیات برای مردم باشد و حرف مردم سرکوب شده را را بگوید. نویسندهها باید چنان آثار غنی و فاخری خلق کنند که مردم را به خواندن کتاب و مطالعه علاقهمند کنند. مشکل عمده مردم ما این است که هنوز لذت مطالعه و کتابخواندن را نچشیدهاند. باید به شکلهای مختلف مردم را با کتاب آشتی داد، و لذت خواندن ادبیات داستانی و رمان را به آنها چشاند تا هر طور شده از این مرحله عبور و از این کتابنخوانی و فقر مطالعاتی نجات پیدا کنیم. در راستای این هدف، وجود جریانهای ادبی و گوناگونی آنها اهمیت ندارد. در جامعهای هستیم که بحران مطالعه و کتابنخوانی ایجاد شده و بسیار هم مشهود است.
فعالیت کانون نویسندگان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا دستاوردی در راستای مقابله با سانسور داشته است؟
با وجود محدودیت های بسیار برای کانون ویسندگان و اعضای آن، تلاش کانون نویسندگان برای شناساندن ادبیات متهعد به جامعه در این سال های اخیر ستودنی ست.
آن ها همیشه در این سالها در کنار زندانیان سیاسی و فرودستان جامعه بوده اند. چه چیزی با ارزش تر این؟
البته کمبودهایی هم هست که اصلاح واقعا در حال حاضر از دسترس آنها خارج است.
متاسفانه در ایران، منحانی تلاشهایی که سید جعفر پیشوری در تبریز انجام داد و هر چند که به موفقیت نرسید، زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
استفاده از زبان مادری در سیستم آموزشی، فراتراز یک حق، عاملی جهت ارتقای کیفیت آموزشی و شاخصی برای تکثرگرایی فرهنگی در یک جامعه است.
آموزش زبان مادری هرگز به معنی تغییر دادن یک جامعه به جزیرههای کوچک و تنها نیست که هر قومی تنها با زبان خود حرف بزند یا ارتباط برقرارکند، بلکه به معنای استفاده از دوزبان به صورت متعادل در یک محیط آموزشی یا استفاده در ساعاتی خاص برای دانشآموزان خاص است و حق طبعی تمام شهروندان است.
در طول سال ها هنرمندان بسیاری، به دلایل مختلف به خارج از کشور کوچ کردند، و بنا به دلایلی اجازه بازگشت به کشور ندارند. شما چه احساسی نسبت به این ماجرا دارید؟
ناراحت کننده است. چرا باید کسی اجازه ی بازگشت به سرزمین مادری اش را نداشته باشد؟ بخاطر هنر و تفکرش؟
متاسفم.