پایگاه خبری / تحلیلی نگام، وحید میرحسینی ،شاعر و علاقمند به ادبیات است. در دانشگاه کرمانشاه مهندسی خوانده و الان هم ساکن زنجان است. او در معرفی خود میگوید: علاقهام به ادبیات از شرکت در جلسات شعر شروع شد. آن هم به صورت اتفاقی. یک مجموعه داستان در انتظار چاپ دارم اما با این اوضاع نشر فعلا دست نگه داشته ام.
.
مصاحبه کننده: حامد تقوی
شاعرانگی اشعار کلاسیک ایرانی با اشعار شعر معاصر را چگونه میبینید؟
این موضوع بحث مفصلی را می طلبد. اما اگر بخواهم کوتاه بگویم فقط تیتروار میشود به چند عنصر مهم اشاره کرد. ببینید در ایران داستان نویسی به شکل اصولی در همین تاریخ معاصر وارد کشور شده است و پیش از همین تاریخ ، ما داستان نویسی به شکل کلاسیک تا مدرنش را نداشتیم. شعر نویسی در عصر معاصر ارتباط تنگاتنگی با داستان نویسی و در حالت کلی با ورود هنر جهان و جاگیر شدنش در بین توده های مردم دارد. خب در ایران این طور نبود است .
مسلما در شاعرانگی اشعار کلاسیک شکی نیست. اما ارتباط های خیلی کمی میتوان بین آن دوران و دوران کنونی پیدا کرد چرا که مفاهیم دایم در حال عوض شدن هستند. یعنی تصور کنید مفهوم عشق آن دوره را با همین عصر کنونی.
همانطور که میدانید، شعر امروز ما پیوند چندانی با جامعه ی زمانهاش ندارد، از منظر جامعهشناختی چه دلایلی میتوان برای این گسست یافت؟
دلیلش بی سوادیست و عادی سازی اخبار فاجعه از سمت سر دم داران حکومت است. بدون تعارف. رسانه ها هر ساعت از شبانه روز در حال پخش برنامههایی هستند که سطل آشغالی هستند.
از آن جا که زیست انسان در حوزهی هنر گاهی با انحرافاتی همراه میشود و وضعیت هنر نیز مانند دیگر رفتارهای انسانی، قابل ارزیابی و نقد است، لذا لازم است که از پنجرهی مسئولیت و تعهّد هم به آن نگریسته شود.
برای اسیر لغزشها نشدن، باید بی امان و بدن تعارف پذیرای نقد بود.
فعالیت کانون نویسندگان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا دستاوردی در راستای مقابله با سانسور داشته است؟
کانون نویسندگان از ابتدای تشکیلاش که در راستای مبارزه با سانسور به وجود آمد از سمت جریان حاکم مدام سنگ اندازی شد. از تحت فشاز قرار دادن خود نویسندگان تا بستن مجلات مختلف. در دهه ی شست هم که با قتل های زنجیره ای رو به رو شدیم. آن ها همیشه در این سالها در کنار زندانیان سیاسی و فرودستان جامعه بوده اند. چه چیزی با ارزش تر این؟
البته کمبودهایی هم هست که اصلاح واقعا در حال حاضر از دسترس آنها خارج است.
متاسفانه در ایران، منحانی تلاشهایی که سید جعفر پیشوری در تبریز انجام داد و هر چند که به موفقیت نرسید، زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
این حق حق انسانی و طبیعی هر بشری است. استفاده از زبان مادری در سیستم آموزشی، فراتراز یک حق، عاملی جهت ارتقای کیفیت آموزشی و شاخصی برای تکثرگرایی فرهنگی در یک جامعه است.
آموزش زبان مادری هرگز به معنی تغییر دادن یک جامعه به جزیرههای کوچک و تنها نیست که هر قومی تنها با زبان خود حرف بزند یا ارتباط برقرارکند، بلکه به معنای استفاده از دوزبان به صورت متعادل در یک محیط آموزشی یا استفاده در ساعاتی خاص برای دانشآموزان خاص است و حق طبعی تمام شهروندان است.