پایگاه خبری / تحلیلی نگام، بهروز جوادی، متولد1369 است و در تهران زندگی میکند. او که در دانشگاه معماری خوانده است میگوید شاید تا چند سال شوق چاپ کتاب را داشتم اما حالا هرچه می نویسم ، با عنایت به وضع چاپ کتاب، اصلا رمق انتشارش را پیدا نمیکنم. همچنین او در حرفه ی خطاطی هم فعالیت دارد. بهروز جوادی در این مصاحبه میهمان من است تا درباره ادبیات و دنیای هنر گفتوگو کنیم.
مصاحبه کننده: حامد تقوی
با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی، هنر و به طور مشخصتر ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا هنر می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
بگذارید جواب این سوال را اینگونه بگویم. هنر با نیروهای پویای جامعه رابطه ارگانیک و تنگاتنگ دارد؛ لذا در اشکال گوناگون متناظر با مرحله انکشاف و پویش اقشار جامعه تبلور می یابد. هنر اعتراض بخشی از هنر متعهد است که در جهت رفع و تقلیل ستم در جامعه است.
هنر تعهد با وجدان فرد – چه مولف چه خواننده- رابطه دارد. هنر مانا در جهان ادبیات تعهد است که با ترابری عینیت مبارزه افراد، اقشار، طبقات، اقوام بضد ستمگران به ذهنیت و بیان هنرمند پدید می آید.
در هر حال من فکر میکنم توده ی مردم را نه علم، بلکه ایمان است که میتواند متحد کند. هنر هم کارش همین است. از نویسنده و شاعر و نقاش تا موزیسین و بازیگر و نویسنده.
آیا هدف ادبیات روشنگریست؟ چه مرزی میان ادبیات و سیاست و انتقاد وجود دارد؟
همانگونه که مصلحین اجتماعی در خیابانها برای اعاده حقوق فرودستان بپا میخیزند؛ ادبا هم با قلم برای حقوق ستمدیدگان در اجتماع می نویسند؛ در کنشهای اجتماعی شرکت می کنند. نمونه های عالی این فعالیتها سارتر و راسل در دهه 60 سده 20م با شرکت در تظاهرات ضد جنگ در اروپا بودند. در سده گذشته دکتر ارانی، فرخی یزدی، لاهوتی، عشقی، دهخدا، سلطانپور، مختاری، سیرجانی- در اعتراض به وجود استعمار و ستم در ایران، شرکت قلمی و قدمی داشته اند که منجر به زندان، تبعید، قتل، اعدام آنها شد.
روشنفکران بطور عمده بکارهای ذهنی مشغولند. آنها شامل ادیبان، هنرمندان، مصلحین مذهبی/ سیاسی، کنشگران، دانشمندان اند که وجدان بیدار دارند. آنها در طیف تعهد قرار می گیرند که برای پویش جامعه با اقشار، گروهها، تعامل دارند.
شاید هدفگذاری برای ادبیات، بسیار خطرناک به نظر برسد، اما همانطور که میدانیم نویسندهی ادبیات، بدون هدفگذاری شاید دچار لغزشهایی بعضاً همراه با تفکر حاکم بشود؛ برای اسیر این لغزشها نشدن شما چه راهکارهایی را مناسب میدانید؟
از آن جا که زیست انسان در حوزهی هنر گاهی با انحرافاتی همراه میشود و وضعیت هنر نیز مانند دیگر رفتارهای انسانی، قابل ارزیابی و نقد است، لذا لازم است که از پنجرهی مسئولیت و تعهّد هم به آن نگریسته شود.
برای اسیر لغزشها نشدن، باید بی امان و بدن تعارف پذیرای نقد بود.
همانطور که میدانیم در ایران، متاسفانه زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
داشتن دغدغه زبان فارسی بدون داشتن دغدغه حق زبان مادری و قبول کثرت در عین وحدت، پروژهای شبه فاشیستی است. برای من فارس که نه ترکم، نه کرد ونه بلوچ و گیلک، اهمیت زبان مادریام در درجه اول پذیرفتن این اهمیت برای همه همسایگانم.
اگر سانسور را یک تیغ دو لبه بدانیم، چه راهکارهایی را برای مبارزه با سانسور پیشنهاد می کنید؟ آیا سانسور و محدودیت های اعمال شده در این سال ها بر هنرمندان موفقیت آمیز بوده است؟
هنر متعهد در پیشبرد آثار و عقاید مترقی در جامعه با حاکمیت در تقابل قرار می گیرد. حاکمیت صرفا شامل دولتمردان نمی شود در برگیرنده قدرتمندان با عقاید عقبافتاده و گذشته گرا هم می شود.
این سانسور به دلیل حکمش در تاریخ زندگی ما درون تک تک خودمان هم وجود دارد. چاره این، فقط و فقط تمرین گفتگو و ارتباط با جهان توسعه یافته است.
فعالیت ناشران برخوردار از بودجه های خاص را چگونه ارزیابی می کنید؟ به طور مشخص در حوزه ی شعر، تا چه اندازه این فعالیت ها موفق بوده است؟
بی اعتمادم. به تمام انتشاراتی های داخلی رسمی بی اعتمادم. اگر بخواهم روزی کتاب چاپ کنم با این اوضاع چاپ زیر زمینی را ترجیح میدهم.
در طول سال ها هنرمندان بسیاری به دلایل مختلف به خارج از کشور کوچ کردند، و بنا به دلایلی اجازه ی بازگشت به کشور ندارند. شما چه احساسی نسبت به این ماجرا دارید؟
بله بسیاری از دوستان من هم مجبور به مهاحرت شدند. احساس خوبی به ادامه ی این ماجرا ندارم. امیدوارم به زودی ببینمشان.