پایگاه خبری / تحلیلی نگام، مرتضی بابایی ، متولد1373 است و در اراک زندگی میکند. همچنین او دانش آموخته مهندسی عمران است و در حال حاضر به کار رانندگی مشغول است. شاعر است و آرزو دارد یک روز نویسندهی رمان شود. اما نویسندگی را کار آسانی نمیداند… مرتضی بابایی در این مصاحبه میهمان من است تا درباره ادبیات و دنیای هنر گفتوگو کنیم.
مصاحبه کننده: حامد تقوی
با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی، هنر و به طور مشخصتر ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا هنر می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
تونی موریسون نویسنده ی آمریکایی میگوید: هنرمندان تنها کسانی هستند که می توانند به ما در درک مسائل غیر قابل درک کمک کنند. درست حدس زده اید. مسائل سیاسی در اغلب اوقات ، پیچیدگی مسائل زندگی در بیشتر زمان برای مردم عادی ، غیر قابل درک است. هنرمند متهعد کارش گره گشایی از این پیچیدگی و همراه شدن با خطوط راستین است.
شعار «هنر برای هنر» شعار آشنایی است و هدف از آن بیان این اندیشه است که هنر دارای ارزشی است که نمیتوان آن را به هیچ شیوه دیگری تحصیل کرد یا تحقق بخشید. باید این شعار را در سیاسی ترین آثار هنریمان سر لوحه قرار بدهیم. تنها اینگونه میتان برنده شد و جایکاه هنر را هم حفظ کرد.
آیا هدف ادبیات روشنگریست؟ چه مرزی میان ادبیات و سیاست و انتقاد وجود دارد؟
در ادامه ی سوال قبلی باید بگویم کار هنرمند روشنگریست. باز کردن گره هاست. برانگیختن احساس و ایمان آدمی ست.
اگر تازگي و تعهد اجتماعی و سیاسی، تنها شروط و بايستگي هنر باشد، بنابراين نبايد دچار شگفتگي شويم كه دامنه هرچه وسيعتري از آثار گوناگون دربرابرمان عرضه ميشود و به نمايش درميآيد.
بدین معنا که هر چیزی دارای هدفی است وبه دلیل خاصی به وجود آمده است . همه اجزاء جهان با هم ارتباط دارند وبا هماهنگی کامل باهم در گردش هستند . جهان زیباست چون دقیقا هدفدار است وهیچ حرکتی بی دلیل وبدون پیوستگی ورابطه با سایر حرکات نیست . این همه نظم ، هماهنگی ، وتناسب ، خود نفس زیبایی است .
شاید هدفگذاری برای ادبیات، بسیار خطرناک به نظر برسد، اما همانطور که میدانیم نویسندهی ادبیات، بدون هدفگذاری شاید دچار لغزشهایی بعضاً همراه با تفکر حاکم بشود؛ برای اسیر این لغزشها نشدن شما چه راهکارهایی را مناسب میدانید؟
هنر وسيلهاي براي پالايش ، والايي يا اعتلاي روح آدمي است كه به تاثيرات مثبت اجتماعي ، اخلاقي ، آموزشي و … منجر ميگردد.
كانت در تعريف خود از هنر ميگويد كه عنوان هنر بايد به چيزهايي اعطا شود كه به آزادي منجر ميشوند ؛ يعني مخلوق ارادهاي هستند كه برهان و منطق هادي و راهنماي آن است .
برای آنکه اسیر لغزشهای احتمالی نشد باید شیاد را شناخت و تا حد امکان اسیذ بازی های سیاسی نشد.
همانطور که میدانیم در ایران، متاسفانه زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
به بیان کلی زبان مادری بخش جدایی ناپذیر از هویت جوهری و خویشتن انسان است. مخالفت با تدریس به زبان مادری یا با تدریس زبان مادری، نه تنها تضعیف دموکراسی را موجب میشود و زمینه را برای نابودی زبانهای اصیل ایرانی فراهم میسازد بلکه این اقدام مغایر با اصل ۱۵ قانون اساسی ایران میباشد که در کنار زبان رسمی کشور استفاده از زبانهای محلی و بومی را مجاز دانسته است. به نظرم نویسنده ها و قلم به دست در تلاش برای احقاق این قانون کم کاری کردهاند. زمان زیادی برای تغییر نسل ها نمانده است و این زبان ها در ایران اگر به کتب اصلی نیایند شاهد نابودی بخش قابل توجهی از فرهنگ خواهیم بود.
اگر سانسور را یک تیغ دو لبه بدانیم، چه راهکارهایی را برای مبارزه با سانسور پیشنهاد می کنید؟ آیا سانسور و محدودیت های اعمال شده در این سال ها بر هنرمندان موفقیت آمیز بوده است؟
هدف دستگاه سانسور و سانسورچی شکستن روابط انسانی و پنهان ساختن رقیق ترین اشکال آدمها با همنوع خودش است.
کار سانسورچی، بریدن حقیقت است. من فکر نمیکنم با آمدن اینترنت و رشد فضای مجازی موفقیتی در کار بوده باشد. اما ایمکه ابتدال را گشترش داده ، در آن شکی نیست.
در طول سال ها هنرمندان بسیاری به دلایل مختلف به خارج از کشور کوچ کردند، و بنا به دلایلی اجازه ی بازگشت به کشور ندارند. شما چه احساسی نسبت به این ماجرا دارید؟
تا به امروز ملیونها ایرانی از میهن خود به قصد یک زندگی آرام و آزاد کوچ نموده و اغلب آنها در کشورهای غربی زندگی اختیار نموده اند. این جمعیت چند ملیونی میتوانست در یک مدت متوسط اگر انسجام در مخالفت خود با سانسور را ادامه داده بود شاید تا حدود بسیاری موفقیت کسب میشد. آرزو دارم یک روز به میهن خود برگردند.