امید فراغت
امیرکبیر گفت: مملکت مردم دانا میخواهد اما باید عبارت مسئولان دانا را هم به آن اضافه کرد با وجود سیاستهای کلی قابل دفاع اما مسئولان باید بپذیرند که اولویتهای جامعه را تشخیص نداده و به تعبیری اولویتها را گم کردهاند!
اولویت آدم گرسنه، غذاست و اولویت آدم تشنه، آب است بنابراین اگر حکمرانان در تشخیص خواست و نیازهای جامعه، اولویتبندی نداشته باشند باید بپذیرند رَوندها و جهت حرکتشان در مسیر اشتباه است! اگر مقصد تبریز بوده باشد اما به مشهد رفته باشند! آیا هر رسیدنی معنی و مفهوم درست رسیدن میدهد؟!
آیا مسئولان به درستی خواست و نیاز و مطالبات جامعه امروز ایران را اولویتبندی کردهاند؟ و به تعبیری میدانند که مردم چه میخواهند؟ آیا تا به حال فکر کردهاند چرا آمار ازدواج در مملکت پایین است؟ و یا اینکه چرا ازدواجها نابهنگام صورت میگیرد؟ چرا آمار طلاق در ایران بالا میباشد؟ چرا شغل و معیشت جوانان دچار چالش شده است؟ چرا اکثریت نوجوانان و جوانان تصویر روشنی از آینده خود نمیتوانند ترسیم کنند؟ پاسخ صحیح به چنین پرسشهایی میتواند به حکمرانان کمک کند که در چه مسیری حرکت میکنند!
آیا مسئولان در خلوت خود به عدم تناسب درآمدها و هزینههای اکثریت مردم اندیشه میکنند؟ گرانی مسکن، اجاره مسکن، قیمت خودرو و …گواهِ چه واقعیتهاییست؟ وقتی اکثریت مردم در زمینه تامین نیازهای اولیهشان دچار مشکل میباشند هر چقدر هم که در زمینههای دیگر به رُشد و بالندگی رسیده باشند اما چنین دستاوردهایی برای جامعه تولید رضایت عمومی نکرده است!
به عنوان یک روزنامهنگار تا به حال از اقشار مختلف مردم نشنیدهام که بگویند با وجود اینکه در شرایط نامناسب اقتصادی و معیشت هستیم اما خدا را شکر مملکت در زمینههای فلان و بهمان حرفی برای گفتن دارد! یا اینکه جوانان بگویند با وجود اینکه شغل نداریم و امیدی به آینده نیست اما خدا را شکر در زمینه قدرتسخت حرف اول را در منطقه میزنیم!
بنابراین حکمرانان بپذیرند آن چه خوشایند آنان است میتواند خوشایند جامعه نباشد پس اگر متوجه ادبیات غالب زیر پوست مملکت نباشند و به نوعی مسیری جداگانه از ملت را در پیش بگیرند این عدم مفاهمه و درک متقابل در نقطهای از زمان و مکان چالش تولید خواهد کرد! شاید جامعه از برخی خواستها مثل آزادیهای تصریح شده در قانون چشمپوشی کنند اما نیازهای ملت متفاوت از خواستههایشان است و حکمرانان باید بین خواست و نیاز جامعه تفاوت قائل شوند!
برای آدم گرسنه و تشنه هر چقدر هم از بهشت و حوری صحبت شود ذرهای آنان را تحتتاثیر قرار نخواهد داد! متاسفانه گاه احساس میشود مسئولان خوانش صحیحی از ادبیاتِ غالب زیر پوست جامعه ندارند و انتظار دارند ملت هم آنان را درک کنند!
مسئولان باید بپذیرند رابطهشان با اکثریت مردم بر اساس ادبیات و فهم مشترک نیست و به تعبیری موضوعاتی که مسئولان را به وجد میآورد مردم را به وجد نمیآورد!
مسئولان بپذیرند مجیزگویان دوست و همراه واقعی آنان نیستند این منتقدان میباشند که دوست و دلسوز واقعی وطن و آنان میباشند! تاریخ گواه این مدعاست! اکثریت مجیزگویان به واسطه عدم تحلیل و تفسیر نادرست حکمرانان را به اشتباه محاسباتی انداخته و باعث تغییر و تبدیل حکمرانیها شدهاند!
عبارت دشمن دانا بلندت میکند بر زمینت میزند نادانِ دوست! مصداقی برای عدم درک واقعیتهاست. تاریخ برای پندآموزیست پس باید پذیرفت ایران امروز هم در ادبیات تاریخی معنی و مفهوم دارد و تافته جدا بافته از ادبیات زمینی نیست!