در خبری ناگوار دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش اعلام کرد تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی دولتی و غیردولتی در ساعات رسمی یا غیررسمی ممنوع است. از این بدتر وی از زبان تهدید استفاده کرده و متذکر شده که در صورت مشاهده تدریس زبان انگلیسی در این مقاطع، با آن برخورد خواهد شد. به کار بستن چنین زبان تهدیدی ناگزیر این پرسش را متبادر می سازد که چرا دریس زبان انگلیسی باید خلاف باشد؟.
این پرسش در حالی است که به رغم شگفت انگیز بودن این خبر از یک سو و تاسف بار بودن آن از سوی دیگر، در متن این خبر اشاره ای به چرایی اتخاذ چنین تصمیم غیر سازنده ای نشده است. این در حالی است که بنا به مشاهدات، بیشتر خانواده های ایرانی تمایل جدی دارند تا فرزندانشان این زبان را که زبان علمی- کاربردی جهان است فرا بگیرند. از این رو استقبال زیادی به فراگیری این زبان وجود دارد که آن را می توان از گستره آموزشکده های زبان انگلیسی در سرتا سر ایران در یافت. با توجه به چنین رغبتی در میان خانواده های ایرانی چرا آموزش و پرورش باید تصمیم به ممنوعیت تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی بگیرد؟
سیاستگذاری غلط خامنه ای
در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ بود که به یکباره و بدون هیچ پیش زمینه ای علی خامنه ای در یک سخنرانی عمومی به مخالفت با تدریس زبان انگلیسی در مقاطع پایین و عدم تمرکز بر آن در مقاطع دیگر پرداخت. او در آن سخنرانی گفت : مدام داریم [تدریس انگلیسی را] مىآوریمش [در مقاطع] پایین؛ در دبستانها و در مهدکودکها! چرا؟
استدلال او این بود که: در کشورهاى دیگر به این مسئله توجّه میکنند و جلوى نفوذ و دخالت و توسعهى زبان بیگانه را میگیرند. ما… آمدهایم میدان را باز کردهایم.
او در استدلالی سست افزوده بود که: این [تدریس انگلیسی] میراث دوران طاغوت است، این میراث دوران پهلوى است. او همچنین در ادعایی عجیب گفت که: ما که میخواهیم زبان فارسى را ترویج کنیم، باید یک عالَم خرج کنیم و زحمت بکشیم. [وقتى] کرسى زبان را در یکجا تعطیل میکنند، باید تماسهاى دیپلماتیک بگیریم که چرا کرسى زبان را تعطیل کردید. نمیگذارند.
خامنه ای تا آنجا بی پروایی علمی از خود به خرج داد که گفت: اصرار بر ترویج زبان انگلیسى در کشور ما یک کار ناسالم است… ما بیاییم زبان آنها را خودمان با پول خودمان، با خرج خودمان، با مشکلات خودمان ترویج کنیم. این عقلائى است؟ من نمیفهمم!… زبان علم که فقط انگلیسى نیست.چرا زبانهاى دیگر را در مدارس بهعنوان درس زبان معیّن نمیکنند؟ چه اصرارى [بر انگلیسی] است؟. چرا زبان فرانسه یا زبان آلمانى تعلیم داده نمیشود؟
به شرحی که گفته شد گویا خامنه ای یک شبه خواب نما شده و بسان دُن کیشوت به جنگ آسیاب روان شده و به جنگ با زبان انگلیسی پرداخت و استدلال های سستی را بیان نمود که اگرچه بی پایه هستند، اینک به دستور العملی برای وزارت آموزش و پرورش تبدیل شده و ویرانی برای نظام آموزش و پرورش ما و نسل تحت تعلیم مان به بار خواهد آورد؛ ویرانی که موجب شده تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی ممنوع گردد.
سستی استدلالهای خامنه ای
اما سستی استدلال های خامنه ای از چه روست؟ چرا هیچ یک از استدلال های او پذیرفتنی نیست؟ در زیر پنج دلیل رااشاره می کنیم.
یکم: چرا ترویج زیان انگلیسی باید اقدامی «ناسالم» تلقی گردد؟ مگر فراگیری زبان به سلامت انسان آسیب وارد میسازد؟
دوم: چرا ترویج زبان انگلیسی غیرعقلانی است؟ دست کم او خود در این سخنان اعتراف دارد که انگلیسی یکی از زبانهای علمی دنیاست. با این حساب چرا ترویج یک زبان علمی غیرعقلانی است؟
سوم: خامنهای مدعی است که ترویج و گسترش زبان انگلیسی میراث پهلوی (طاغوت) است و نتیجه میگیرد که باید با آن مخالفت کرد. اگر این سخن درست باشد پس باید با کلیه میراث ماندگار پهلوی مثلا دادگستری، مدارس نوین، دانشگاهها، صنعت ذوب آهن، هواپیما، قطار و.. مخالفت کرد.
ثانیا این گزاره تنها از کسی میتواند صادر شود که از مناسبات بین المللی پس از توانایی بشر در دریانوردی بیخبر است. از سده ۱۵ به بعد و در اثر توانایی دولتها اروپایی برای درنوردیدن دریاها و اقیانوسها، چهار زبان عمده پرتغالی، اسپانیایی، فرانسه و انگلیسی به فراتر از مرزهایشان رفت. در نتیجه شاهدیم زبان کشور برزیل، پرتغالی و زبان بسیاری از کشورهای امریکای مرکزی و جنوبی اسپانیایی است. همچنان که انگلیسی زبان کشور امریکا و زبانهای فرانسه و انگلیسی، زبانهای رسمی کاناداست.
گسترش زبان انگلیسی نه متاثر از اراده پهلوی بلکه متاثر از مناسبات عصر استعمار به ویژه پس از جنگ جهانی اول است که نخست نفوذ بریتانیا و سپس نفوذ امریکا در ایران فزونی یافت. گواه بر این ادعا همین بس که تا پیش از آن، زبان خارجی رایج در ایران زبان فرانسه بود که تدریجا جای خود را به انگلیسی داد.
وانگهی اگر ترویج زبان انگلیسی میراث پهلوی باشد، گواه فِراست و تیزبینی پهلوی بود که با گسترش این زبان، ایران را از عصر سنت به عصر مدرنیه منتقل کرد.
چهارم: خامنهای مدعی است که زبانهای شرقی نیز زبان علم است. این سخن خود گواه آن است که گوینده آن اصلا معنای «زبان علمی» را نمیداند. گو اینکه مثلا علم و تکنولوژی اینک در ژاپن فّوران میکند اما آیا کسی میتواند مدعی باشد که زبان ژاپنی با آن رسم الخط دشوارش، زبان علمی است؟
خامنهای حتی یک مثال نتوانسته بیاورد تا گواهی باشد بر اینکه ما یک زبان علمی شرقی داریم. به رغم سعی بلیغ ایرانیان در طول تاریخ دانش بشریت، امروزه گرچه میتوان زبان فارسی را در شمار زبانهای شعر و ادبیات و هنر شمرد، اما، نمیتوان آن را زبان علمی جهان دانست. زبان علمی، به زبانی کاربردی اطلاق میشود که عموما دانشمندان بتوانند با آن مراوده کنند. با این توصیف کدام زبان علمی شرقی را اینک میتوان یافت؟
پنجم: خامنهای معترض است که چرا زبان انگلیسی را اینک از مقاطع پایین مثلا از مهد کودکها آغاز میکنند.
این سخن عین بیخبری از یافتهای علمی است که عموم کودکان در سنین ۳ تا ۵ سال به راحتی میتوانند ۵ زبان را فرا بگیرند.
اگر خامنهای گفته بود که در مقاطع پایین در کنار انگلیسی توجه به دیگر زبانها نیز شود، عین درایت و باریک بینی او بود ولی اعتراض به اینکه زبان انگلیسی را از مقاطع پایین نباید آغاز کرد، عین این سخن است که زبان مادری را نباید از مقاطع پایین آغاز کرد.
نتیجه:
تاختن خامنهای به ترویج زبان انگلیسی از کودکی، عین آب در هاونگ کوفتن و عین ناآگاهی او از پیشرفتهای فنآوری دنیاست. به یُمن تکنولوژیهای فراگیری که اینک در دسترس همگان قرار دارد، حتی لازم نیست که کودک شما یک زبان را در مهد کودک فراگیرد. یک کامپیوتر کوچک یا حتی موبایل هوشمند، به کودک شما آموزش زبان انگلیسی میدهد.
از این دست، مخالف خوانیهای آیت الله خامنهای کم نیست ولی مورد اخیر مخالفت او با تمرکز و ترویج زبان انگلیسی تا آنجا ناپخته و ناشیانه بود که بلافاصله حسن روحانی را به واکنش وا داشت. او با منطقی محکم، شبه قاره هند را مثال میآورد و میگوید: «امروز شبهقاره هند با بیش از دو میلیارد جمعیت به دلیل تسلط به زبان انگلیسی در زمینه آی تی (IT) بسیار موفق ظاهر شده است… باید زبانی را بیاموزیم که شغل بیشتری را برای نسل جوان آینده به وجود آورد و ارتباطات اقتصادی ما را تحکیم ببخشد.»