✍️ محسن قناویزچی
شکل گیری احزاب سیاسی در ایران بصورت جدی از دوره پادشاهی قاجار آغاز گردید .
فراز و نشیب های احزاب سیاسی گاهی احزاب را در اوج و گاهی به افول کشاند .
هر زمان جامعه ایرانی از فرصت باز سیاسی برخوردار بوده شاهد رشد احزاب سیاسی بودیم و هرگاه خودکامگی و دیکتاتوری حاکمان گل میکرد این احزاب سیاسی بودند که به گوشه عزلت رانده میشدند.
بررسی تاریخ معاصر ایران این واقعیت را روشن میسازد که ملت همواره خواستار دخالت در سرنوشت خود بوده و هستند .
نزدیکترین دخالت مردم به صورت گسترده و فراگیر در ۲۲ بهمن ۵۷ رخ داد .
ملت ایران با یکپارچگی تمام و مشت های گره کرده به یکباره بساط سلطنت پهلوی را برچیدند و به نوعی از نظام مردمی رای دادند که تشنه آن بودند .
ضعف حاکم بر تشکیل احزاب قوی سیاسی بیش از ۴ دهه است که رکن چهارم توسعه سیاسی کشور را به بن بست رسانده .
تلاش سیاسیون در این ۴ دهه در دو گروه سیاسی اصول گرا و اصلاح طلب خلاصه گردید. ظرفیت سیاسی کشور قابلیت بسیار بزرگی از تشکیل احزاب و گروههای سیاسی را می طلبد که هنوز جامه عمل نپوشیده است .
در این میان اندیشه های انحصارگرایانه به همین مقدار هم رضایت نمیدهند و برآن هستند جامعه بسته ای پايه ریزی کنند که در تاریخ کشور بی سابقه است .
منحنی عمر جبهه اصلاحات به مرگ خود نزدیک شده و عنقریب است انحصارگران به هدف خود نائل شوند .
اگرچه عملکرد اصلاح طلبان خود بزرگترین عامل انقراض سیاسی آنان است اما آیا خالی شدن صحنه سیاسی از دیدگاه های متفاوت توقف توسعه سیاسی کشور را رقم نمی زند ؟
درک این مطلب توسط رئیس جمهور منتخب دوره سیزدهم بخوبی و درستی نگرانی دولت آینده را در پی داشته تا جائیکه منجر به دعوت ایشان از همه دیدگاههای سیاسی برای تشکیل دولتی قوی شده است .
این اقدام پسندیده و فراجناحی رئیس جمهور منتخب فرصت مغتنمی برای احزاب سیاسی بویژه اصلاح طلبان است که با تولدی دوباره منحنی عمر خود را در مسیر رشد و بالندگی قرار دهند .
از طرفی نویدی دوباره بر زنده نگه داشتن جمهوریت و دخالت مردم در امور کشور است . چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید .