راه سبز امید
مشکل براندازان نظام استبداد دینی با موسوی و کروبی و خاتمی و بطور کلی اصلاح طلبان بر سر گذشته نیست، بلکه بر سر آینده و بر سر بحران جایگزینی این نظام است.
آن ها به بهانه گذشته می خواهند رقبای احتمالی خود در آینده را از هم اکنون از قدرت پس بزنند. تا در اینده بدون رقیب باشند.
این در واقع یک جنگ قدرت زود هنگام است در حالیکه هنوز نه به بار است و نه به دار.
تا ایران با یک خلاء قدرت و بحران جایگزینی پس از این نظام مواجه شود.
تا هیچکس نتواند ملت متکثر ایران را بر حول یک محور واحد متحد کند و ایران مطابق نقشه مثلث شوم آمریکا ، اسرائیل و عربستان تجزیه و از روی نقشه جغرافیا حذف شود.
در واقع مشکل آن ها بیش از آنکه با نظام استبدادی ایران باشد با ملت و کشور واحدی به نام ایران در جغرافیای خاورمیانه است.
واگرنه آمریکا و اسرائیل چه مشکلی با سایر نظام های استبدادی و قبیله ای و فاسد در خاورمیانه در گذشته و حال داشته و دارند؟
و کدام نظام دمکراتیک و چند حزبی دیگری به جز اسراییل را در میان نظام های تحت حمایت آمریکا و غرب در سراسر خاورمیانه سراغ دارید که ایران از آن عقب مانده باشد؟
آن ها که امروز موسوی و کروبی و اصلاح طلبان را به بهانه جنایات فاشیست های جمهوری اسلامی در گذشته و در تابستان ۶۷ زیر سوال می برند تا آن ها را از چشم ملت بیاندازند بهتر است که نگاهی به کارنامه نظام سلطنتی پیشین و مخالفان این نظام در منطقه هم بیاندازند تا امروز در زیر علم مخالفت با نظام استبداد دینی سنگ سلطنت طلبی به سینه نزنند و در راستای اهداف دشمنان خارجی ملت ایران حرکت نکنند.
البته که هیچ کس مصون از نقد نیست و موسوی هم خالی از اشتباه نیست و قابل انتقاد است.
و باید در مورد اشتباهات گذشته نظام وقتی که او رئیس دولت بود و از جمله در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر پاسخگو باشد.
اما هر چیز زمان خودش را دارد. و طرح یک مطلب و مطالبه در زمانی که وقتش نیست یک اشتباه و خیانت در حق ملت و انحراف در مبارزه ضد استبدادی آن است.
در زمانی که دست او از قدرت کوتاه است و او قهرمان و سمبل مبارزه با نظام استبداد دینی است و با وجود حصر خانگی قدرت پاسخگویی و دفاع از خود در مورد گذشته را ندارد.
این نقد بی موقع ظلمی آشکار در حق یک قهرمان ملی و مبارز ضد استبداد برای خارج کردن او از صحنه سیاست پس از آینده این نظام و مواجه کردن ایران با بحران خلاء قدرت است.
زیرا موسوی و کروبی امروز شخصیت هایی ملی و مبارز و مخالف و منتقد برجسته نظام هستند که می توانند پس از این نظام ، ملت را بر حول یک محو واحد جمع و متحد کنند و از فروپاشی کشور جلوگیری کنند و این درست همان چیزی است که دشمنان ایران از آن می هراسند و می خواهند فروپاشی نظام را با فروپاشی کشور و ملت ایران توام و همزمان کنند.
موسوی در دوران شکوفایی جنبش سبز هزاران کلمه و جمله در مورد مخالفتش با نظام استبداد دینی بیان کرده اما تنها دو جمله از او مستمسک حمله مخالفان برانداز او قرار گرفته و بعنوان پیراهن عثمان از آن برای حمله به او استفاده می شود:
- بازگشت به دوران طلایی امام
- اجرای بی تنازل قانون اساسی
اما باید به یاد آورد آنگاه که وقتی موسوی نخست وزیر وقت امام بود و یک جنگ میهنی نابرابر را بر علیه دشمن متجاوز خارجی با حمایت جهانی هدایت می کرد و وقتی که فاشیستهای جمهوری اسلامی که موسوی را کمونیست و سوسیالیست می خواندند و خواهان تخریب و تضعیف و عزل او از مقام نخست وزیری به هر قیمت بودند و از هیچ تلاشی در این راه دریغ نمی کردند و همزمان فرزندان ایران را به اتهاماتی مشابه در زندانها شکنجه و اعدام می کردند ، بقیه کجا بودند و چه می کردند و بر سر چه موضعی بودند؟