✍️رضا بهرامی
همه چیز از صبح هشتم خرداد ماه و با به صدا درآمدن زنگِ جلسه علنی مجلس در ساعت ۸ و ۵ دقیقه آغاز شد. هرچند یک ساعت بعد، محمدباقر قالیباف با کسب ۲۳۰ رای موافق، بالاخره توانست به ریاست یکی از قوای سهگانهی کشور برسد اما آنچه که در هیاهویِ انتخاب رییس مجلس چندان مورد توجه قرار نگرفت، کسب ۶ کرسی از ۱۲ کرسیِ هیئت رییسه از سویِ نمایندگان تندروِ پارلمان بود. در حالی که نایب رییس اول، ۴ دبیر و یک ناظر سهم راست افراطی از دومین روزِ کاری مجلس یازدهم بود، قالیباف اما برخلاف سلفِ مقتدرش و با اختصاص تنها یک سهمیه از کرسیهای هیئت رییسه به یاران خود، نتوانست اقتدارش را بر پارلمان دیکته کند.
این البته پایان ماجرا نبود. در پایانِ اولین روز تابستان و پس از برگزاری انتخابات هیئت رییسهی ۱۱ کمیسیون تخصصی مجلس، معلوم شد تندروها تنها به سهمِ قابل توجه از کرسیهای هیئت رییسه مجلس اکتفا نکردهاند. از میان ۱۳ کمیسیونی که تا به امروز تعیین تکلیف شدهاند، ریاست ۸ کمیسیون به راست رادیکال رسیده است که در این میان، ریاست بر مهمترین کمیسیونهای مجلس یعنی امور داخلی و سیاست خارجی و امنیت ملی که به ترتیب به وزارت کشور و امور خارجهی پارلمان معروفاند، خود به تنهایی گویایِ نقش محوری تندروها در معادلات کنونیِ مجلس است. تکمیل پازل تندروهای جوان برای قبضهی نهاد پارلمان البته تا اوایل مرداد به طول انجامید. در اولین روز مرداد، ابتدا مهرداد بذرپاش با کسب ۱۵۴ رای در برابر ۸۲ رایِ لطفالله فروزنده، بر کرسی ریاست دیوان محاسبات تکیه زد و ساعاتی بعد در جلسه هیئت رییسه مجلس که همزمان هیئت امنای مرکز پژوهشهای مجلس نیز به حساب میآید، علیرضا زاکانی با اختصاص اکثریت آراء به ریاست مرکز پژوهشها رسید. پیش از ظهرِ روز بعد نیز با قطعی شدنِ ریاست امیرحسین قاضیزاده هاشمی بر هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان مجلس که به قوه قضاییهی پارلمان مشهور است، پازل راست افراطی در مجلس بالاخره تکمیل شد.
و حال کمتر از یک سال مانده تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم، راست افراطی که از اقلیتی تاثیرگذار با رویکردهایِ عمدتاً سلبی در مجالس گذشته به اکثریتی قدرتمند با راهبردهای ایجابی در مجلس کنونی بدل شده و البته در چند ماه اخیر نشان داده است که هرگز خود را در حصار پارلمان محصور نخواهد کرد، حال پس از فتح بهارستان، به کاخ ریاستجمهوری چشم دوخته است. تندروهای جوان برای بدل ساختن رویایِ پاستور به واقعیت، اینک به طور مشخص چهار راهبرد کلان را در دستور کار قرار دادهاند.
کار، کارِ دولت است!
حملات کمسابقه علیه دولت و اصلاحطلبان درست از فردایِ افتتاح مجلس یازدهم آغاز شد. نمایندگان تندرو با فشار بر دولت و کلید زدن تاکتیکهایی نظیر مانور بر روی طرح عدم کفایت رییسجمهور و نفوذی خواندنِ وی و البته تدارک فضایی موهن علیه وزیر خارجه در صحن علنی، چنان به مقابلهی آشکار با دولت برخاستهاند که حتا بسیاری از اصولگرایان از عاقبت این تقابل آن هم در شرایط ویژهی کنونی کشور بیمناک شدهاند. در این میان و به موازات حرکات مقابلهجویانهی تندروهای جوانِ پارلمان، چهرههای وابسته به این طیف در خارج از مجلس نیز بیکار نماندهاند و در هماهنگی با نمایندگان همفکرِ خود، این روزها به دولت و اصلاحطلبان میتازند که نمود بارز آن را میتوان در حملات اخیرِ توامان به سعید حجاریان از جانب یک نمایندهی تندرو و یکی از تئوریسینهای راست افراطی دید. پرواضح است که تندروهای جوان در راستای پیشبردِ سیاستهای انتخاباتی خود، این روزها رویاروییِ تمام عیار با دولتِ مستقر را تا صدر جدول اولویتهای خود ارتقا داده و امیدوارند در کمتر از یک سال مانده به انتخابات ریاستجمهوری، با ناکارآمد جلوه دادنِ کابینه و فراتر از آن، معرفی دولت به عنوان علتالعلل وضعیت نامساعد کنونی و در نهایت با بسیج بیش از پیشِ افکار عمومی علیه دولت و اصلاحطلبان، موفق به فتح پاستور در بهار ۱۴۰۰ شوند.
بوی خوشِ قیر!
از ورایِ تجربهی انتخابات مجلس یازدهم، راست افراطی به درستی به این نتیجه رسیده است که فقط با تمرکز بر اولویتهای گفتمانی و بدون توجه به تامین کانالهای مالی، قادر نخواهد بود در سپهر سیاست ایران حضور و اثرگذاریِ دیرپایی داشته باشد. تندروهای جوان اینک نیک میدانند بدون سامان دادنِ حلقههای متموّلِ هوادار که سوختِ موتور رادیکالیسم را به سهولت و به قدر کفایت فراهم آورند، نه تنها راهی به پاستور نخواهد یافت که حتا در آیندهای نه چندان دور، برای ادامهی تفوّق بر بهارستان نیز با مشکلات جدی مواجه خواهند شد. تصویب طرح دو فوریتیِ توزیع دو میلیون تن قیر رایگان در صحن علنی مجلس با آراء موافقِ قابل توجه خود به تنهایی شاهدی بر این مدعاست که تندروها سخت در پیِ تامین مالیِ دست و دلبازانه بدنهی هوادار خود بویژه در بخش خصوصی هستند. طرح توزیع رایگان قیر به عنوان یکی از موارد بذل و بخششهای سخاوتمندانهی راست رادیکال، خود به تنهایی مشتمل بر یک رانت کلانِ ۱۲ هزار میلیارد تومانی است که پیشتر مورد مخالفت شورای نگهبان قانون اساسی قرار گرفته و به دلیل فسادزا بودن در مجلس دهم رد شده بود و البته حال نیز دولت و مشخصاً دو وزارتخانهی مرتبط یعنی نفت و راه و شهرسازی به شدت با آن مخالفاند اما تندروها بر ضرورت اجرای آن پافشاری میکنند. در شرایط کنونی، تامین منابع مالی یکی از مهمترین اولویتهایی است که راست افراطی حاضر است به خاطر آن، هزینههای قابل توجهی بپردازد.
فتح سنگر به سنگر!
تندروهای جوان اینک علاوه بر حضور پررنگ در بسیاری از نهادهای انتصابی، همانطور که رفت، دست بالا را در پارلمانِ ۱۱۴ سالهی ایران پیدا کردهاند. آنها نشان دادهاند در مسیر صعود از نردبان قدرت، نه تحت تاثیر فشارهای سنگین و همهجانبهی افکار عمومی قرار میگیرند و نه حتا از اصولگرایانِ قدیمی توصیه میپذیرند که این مسئله در ماجرای جنجالی تعیین رییس دیوان محاسبات، به روشنی نمود یافت. آنجا که ابهامات جدّی پیرامون سوابق شغلی و تحصیلی بذرپاش و البته مخالفتهای آشکار اصولگرایانی نظیر احمد توکلی و الیاس نادران با ریاست مدیرعامل اسبق خودروسازی سایپا بر دیوان محاسبات، خللی در عزم راسخ راست افراطی برای نشاندن وی بر کرسی ریاست دیوان وارد نکرد. از سوی دیگر، رویاروییِ مستقیم و تمامعیار با دولتمردان نه تنها باعث نشده تا تندروها دیگر پیگیر حضور در ساختار دولت نباشند که اتفاقاً آنها اینک با فشار بر اعضای کابینه، استانداران و فرمانداران، تلاش برای تصاحب مدیریتهای میانی دولت را شدت بخشیدهاند. نمایندگان تندرویی که حال هر کدام به یکی از پرنفوذترین عناصر حاکمیتی در حوزههای انتخابیه بدل شدهاند، به شکلی خزنده در حال برکشیدنِ نیروهای همسو به منظور تکمیل زنجیرهی قدرت و نقشآفرینیِ تعیینکننده در انتخابات آینده هستند. آنها به درستی دریافتهاند که تسلط بر دولتهای محلی، از بیشنیازهایِ ضروری برای فتح پاستور است.
تانگو با پوپولیسم!
از منظر حجم شعارهای عوامگرایانه که در مقاطعی به ابتذال پهلو میزد، انتخابات مجلس یازدهم را باید در تاریخ انتخابات ادوار گذشته، اتفاقی کمنظیر دانست. وضعیت نامساعد اقتصادی، شرایط ویژه بینالمللی و حذف اصلاحطلبان از کارزار انتخابات همه و همه دست به دست هم دادند تا تندروها با تکیه بر شعارهای جذّاب و عامهپسند اما بیمحتوا و غیرعملی، بیشینهی کرسیهای سبز بهارستان را از آنِ خود کنند. پوپولیسم البته در شهرهای کوچک با ظهور کاندیداهای ناشناختهای که پنهان از نگاه پرسشگرِ رسانههای مشهورِ پایتخت و بدون ارائه برنامههای مدوّن و منطقی، وعدههای خوش آب و رنگ اما پوچ و توخالی به مردم دادند، کامیابتر بود و اینک همان منتخبانِ اغلب ناشناس، قریب به ۶۲ درصد (۱۷۲ کرسی) از کرسیهای مجلس یازدهم را بدون سابقه نمایندگی تصرف کردهاند. اکثریتی که بخش قابل توجهی از آن، حال جذب گفتمانِ مبتنی بر نگاهِ رفاقتمحورِ راست رادیکال شده است. با تعمیم مدل رفتاری راست افراطی به انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم، میتوان حدس زد که پوپولیسمِ افسارگسیخته به یکی از ابزارهای اصلیِ تندروهای جوان برای فتح پاستور بدل شده و وعدههایی مبنی بر گشایشهای فوری و ملموس در مسائل معیشتی و ارتقاء سریع و چشمگیرِ تراز آزادیهای اجتماعی به ترتیب در شهرهای کمجمعیت و کلانشهرها در صدر شعارهای انتخاباتی تندروها قرار گیرد. در این میان، اگر رقابت بر سرِ کلید پاستور به هر دلیلی شانه به شانه شود، حتا میتوان به انتظار شعارهای ساختارشکنانه از سوی تندروها نشست چه آنها به خوبی میدانند محمود احمدینژاد چگونه به قدرت رسید.
اینها البته همه در حالیست که در اردوگاه اصلاحات به عنوان جریان اصلیِ آنتی رادیکالیسم در کشور، همچنان تحرّک قابل ملاحظهای مشاهده نمیشود و بسیاری از چهرههای اصلاحطلب با علم به اختلافنظرهای جدیِ درونجناحی، انسدادِ پیشرونده در تعامل با هستهی سخت قدرت و البته تضعیف ارتباط همافزا با افکار عمومی، از هماکنون تندروهای جوان را فاتح انتخابات سال آینده قلمداد میکنند. به دیگر سخن، این روزها هرقدر رادیکالیسم منسجم و هدفمند به پیش میتازد، حاملان گفتمانهای مخالف تندروی در فضایی آکنده از بیعملی و سردرگمی به سر میبرند. گویی راهِ پاستور از بهارستان میگذرد! / امتداد