✍️فیروز محمودی
از شنیدن خبر مرگ هر موجودی (منهای اعضای داعش ) تمام وجودم لبریز از اندوه و درد می شود. مرگ یک انسان به دست انسانی دیگر دردآور تر است چرا که در این میان نه تنها شاهد مرگ دو انسان که باید در انتظار از هم پاشیدن خانواده ها و تغییر سرنوشتهای زیادی باشیم. حال اگر یک طرف این ماجرا چهره ای علمی و شخصیتی سیاسی باشد بازتابها و تاثیرات آن می تواند بسیار عمیق تر و اندوه بارتر باشد چراکه به چالش طلبیدن خطوط قرمز قانونی و اخلاقی را در میان توده ها بسیار پذیراتر خواهد نمود.
شلیک شهردار سابق پرده از بسیاری حقایق ناخوشایند در جامعه بیمار ما برداشت که در نظرگاه تودها تاکنون پنهان مانده بود و اینک صفیر چند گلوله این واقعیتها را تا دورترین نقاط کشور و حتی جهان منتقل نمود.
۱- در جامعه ما اخلاق ، لگد مال و نابود شده و نفسهای اخر را می کشد. انسان بودن و اخلاقی رفتار کردن در جامعه ای که به صورت سیستماتیک به منابع آن چنان لاشه ای نگاه می شود که هرکس به ناچار خواهان برداشتن سهمی بیشتر است کاری بسیار دشوار است.
۲- اگر انچه شهردار سابق در مورد نهادهای اطلاعاتی گفته تا اندازه ی بسیار کمی هم درست باشد نشان از این است که سیستمی که باید حافظ کشور و مردم باشد می تواند به دشمنی خطرناک برای دگر اندیشان حتی خودی تبدیل شده و جان و مال و آبرویشان را با هزینه خود،شهروندان به نابودی بکشاند.نمی دانیم در ذهن و ضمیر کارگردانان نمایشهای زندگی سوز چه می گذرد اما این را به خوبی می دانیم که این اعمال باهیچ یک از اصول شرعی و انسانی سازگاری ندارد. هرچند همه می دانیم که دستگاههای اطلاعاتی در تمام دنیا چنین مسیری را طی می کنند اما آنچه برای حداقل این قبیل امور غیره انسانی می تواند توجیه داشته باشد حفاظت از منافع کشور و ملت است نه دست یازیدن به منافع شخصی و گروهی آن هم با هزینه همان قربانیان یعنی شهر وندان آن کشور.
۳- هیچ انسانی نمی تواند مصون از نقصان و خطا باشد و ردای مدیریت، افراد را در برابر خطا رویین تن نخواهد کرد.
در زیر پوست زندگی بسیاری از مسولین بر خلاف ظواهر فریبنده آن ویروسهایی لانه کرده اند که جسم و جانشان را از درون می خورند و آزار می دهند. گاهی فردی چون عطا الله مهاجرانی برای رهایی به بلاد غرب می رود و زمانی دیگر فردی چون نجفی طاقتش تمام شده و پرستو را شکار می کند.
۴- پرستو شدن و به پرواز درآمدن شاید، برای بسیاری از ماه رویان چندان صعب و سخت نباشد اما ریسک چنین پروازی هم می تواند بسیار بالا شد و آنها همواره باید در انتظار شلیکی باشند که به زندگی شان پایان دهد.
۵- نجفی همانگونه که تصویرش نیز نشان از آن داشت اینک به آرامشی خاص دست یافته و اسراری نیز شاید برای برملا شدن نمی بیند اما انچه باقی مانده و از میان نمی رود زیر سوال رفتن سیستمی است که در آن چنین مدیرانی تربیت شده اند که بر خلاف شعارهای مطرح شده قادر به کنترل خواهشهای احساسی خویش نیستند و نیز عملکرد این سیستم که مدیران را باقامتی استوار تحویل می گیرد و در نهایت با قامتهای خمیده و جسمانی فرتوت در حبس و حصر به بیرون از خود پرتاب و به جامعه و مردم باز می گرداند و این نقطه عطف عیوبی بزرگی است که نیاز به اصلاح را فریاد می زند.
۶- شهردار نه چندان دور پایتخت هرچند پایان زندگی سیاسی خود را با یک جنایت رقم زد اما همه می دانیم که اگر او از جناحی خاص نبود حتی اگر به هر دلیل در چنگال پرستو ها اسیر می شد می توانست مانند بسیاری دیگر از مدیران با پرستوی خود ایام باقی مانده عمر خویش را با شادی سپری کند اما او علاوه بر عشق نابهنگام ” جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد”.