✍️ محمد شبیری
♻️یکی از نشانههای حکومتهای مطلوب این است که «امکان تغییر و تحول » را در درون سیستم و نظام مستقر پیشبینی و از ایجاد بحران سیستمی پیشگیری میکند؛ بهاین معنا که «خود اصلاح» است و در چرخهٔ سیاست و مدیریت کشور، نظام مستقر (فارغ از اشخاص و افراد) امکان و قابلیت توسعه و پیشرفت و تعالی جامعه را دارا باشد تا توانایی مواجهه با هر گونه «مسأله» تنش و چالشی را در خود مهیا نماید؛ وگرنه سیستم به فروپاشی یا انفعال خواهد افتاده.
♻️ تمامی نظامهای مستقر در جوامع بشری بهناچار با مسألههایی که فرا راه جامعه و مردم قرار میگیرد بطور قطع مواجه میشوند، تقریباً میشود گفت که هیچ جامعهٔ انسانی نیست که «مساله»نداشته باشد. تفاوت جوامع و حکومتها و نظامهای فکری و ذهنی مسلط به آنها، در همین پیشبینی روشها و راهها و راه حلهایی است که برای روبرو شدن با «مسألهها» ایجاد کردهاند، میباشد.
وگرنه جامعهٔ بی مسأله غیر قابل تصور است؛ چرا که انسان با ظرفیتها و قابلیتهایی که دارد دائم در حال نو آوری و تراوشات فکری و ذهنیست، که همین قابلیت، منجر به نیازها و همینطور ابداعات و سازمانهایی براي مسائل و طراحی و ابتکار خواهد شد.
♻️اما این نیاز ها و پاسخهایی که با قابلیتهای بشری داده میشود با آنچه که قبلا برساخته و در پاسخ نیازها قبلی آماده شده است، همیشه و همواره قابل بهره برداری نیست و با توجه به «مسالهٔ جدید» نیاز به پاسخ جدید خواهد بود، لذا اگر در مقابل مسأله جدید پاسخ قدیمی داده شود نظام و سیستم از حالت پویش و فعال بودن به فروکش و انفعال میافتد. اگر نظامی و سیستمی در ارائه پاسخ به نیازهای زمان ، پاسخ درست و جدید نتواند بدهد لاجرم و به ناچار به فرو افتادگی و انفعال دچار خواهد شد. برای اینکه نظام مستقر و سیستم بتواند در حفظ خود اقدامی نماید لامحاله باید به نوسازی خود اقدام کند . یعنی نیاز بشر را اولا «بخواهد» که «فهم» کند و دوم اینکه بخواهد که «پاسخ جدید» بدهد؛ بهعبارت دیگر باید نیاز جدید به رسمیت شناخته شود و بعد به پاسخ مبادرت شود.
♻️ بسیار روشن است که این مطالب به معنای ارائهٔ پاسخهای ارتجالی و فی الفور(یهویی!) نیست بلکه باید «نظام فکری» و فرهنگی در این مقوله وجود داشته باشد و برخی پیشبینیها در این نظام برای مواجههٔ درست با نواندیشیها و نو آوریها انجام شده باشد.
♻️نظامی که نیاز بشر و انسان معاصر و مراودات و مسالههای او را نشناخته باشد، چگونه میخواهد به آن پاسخ بدهد. این در موقعیتیست که امر بر نشناختن باشد (که موضوع غیر قابل حلی نیست، زیرا ناشناخته با همت و قابلیت انسانها قابل شناساییست)؛ اما مشکل زمانی حاد میشود که نیاز و مساله جدید اصلا به رسمیت شناخته نشود و قالبهای نظام فکری و فرهنگی و زیستی که قبلا بوده است را پاسخگوی مسائل کل بشریت دانسته و انسان را مانند زنبور عسلی میپندارند که میلیونها سال پیش طوری میزیسته که الان میزید! (اگر چه نانوشته و ناگفته)، اما در عمل چنین پنداریست که اجرا میشود.
اما قدر مسلم آن است که انسان با وجود ویژگیهای انسانی، با تغییر و تحول و مسألههای نوین به ناچار مواجه بوده و با آن همراه است. زندگی و زیست انسان دائم در چالش با مسائل مختلف است، هر نظامی توانایی پاسخگویی و توان پرداختن به آن را داشته باشد مستقر خواهد بود و هر نظامی در پاسخ مناسب وامانده شود شعلهٔ چراغاش فروکش میکند.
♻️اما در این بین برخی از حاکمیتها ضمن اینکه توانایی پاسخ درست و مناسب برای نیازهای روز انسانی را ندارند، از طرف دیگر نیز نمیخواهند که دوام حکومت آنها در معرض آسیب باشد و در قبال فقدان پاسخگوی به نیازهای انسان معاصر، دچار اختلال و یا فروپاشی گردد، تنها ترفندی که برای خود مهیا دارند، روی آوردن به اقتدار و سرکوب نیازها و یا انکار واقعیات موجود است. در این مسیر تلخ و ناگوار به سرکوب کسانی که در درک فقدان ظرفیت نظام مستقر پی بردهاند، بیش از همه سخت گرفته و میپردازند.
♻️این در حالیست که بجای اصلاح در جهت فهم قابلیتهای معاصر و همت در ایجاد نظام فکری و فرهنگی مناسب پاسخگو به نیازهای جامعه، به چنین روشهای غیر انسانی متوسل میشوند که خود نشانگر علائم زوال و پایان امکان ادامهٔ استقرار و دوام چنین نظامی خواهد بود.
اگر چه این روند (سرکوب و نفی واقعیت پیشرو) را مدتی ادامه میدهند اما از آنجا که پاسخ آنها به مسألهٔ انسانی، انسانی و در خور نیست و اصل واقعیت را انکار کرده و نپذیرفتهاند، بدون تردید دچار انحطاط و زوال گردیده و بصورت و شکل حذفی از خاطر جامعهٔ انسانی زدوده میشوند.
♻️نمیشود قالبی برای زیست انسان ، همیشگی و دایمی باشد. اگر هم چنین قالبی برای مدتی قابل اجرا باشد، این قالب باید طوری طراحی شود که در اصلاح دائم سیستم خود نقش «فعال» داشته باشد.