فرانک چالاک
رخدادهای پس از انقلاب نشان داد که حکومت از بدو تاسیس استعداد ویژه ی دشمن پروری در سطوح داخلی، منطقه ایی و جهان دارد. نظامی که توسط اکثریت مردم تاسیس شده بود، به تدریج و با عملکرد نامناسب خود در مقاطع متفاوت زمانی با حذف مخالفین و خود و غیرخودی کردن ها در سطوح مختلف، تبدیل به حکومت اقلیت بر اکثریت کنونی گردید به گونه ایی که دیگر از پشتوانه ی مردمی لازم برخوردار نیست و عمیق تر شدن هر روزه ی شکاف ملت_حکومت مشهودتر و ملموس تر گردیده است.
در شرایط موجود که کشور با فشارهای متعدد خارجی اعم از تحریم های “بناحقِ مردم ایران” به واسطه ی اتخاذ سیاست های نادرست حاکمیت در منطقه و همچنین مواجهه با رئیس جمهوری غیرمتعارف رفتاری، تصمیم گیری و عمل، در آمریکا که جهت تامین اهداف، به هر اقدام و شیوه ایی تمسک می جویدنمونه ی آن تحریم های مستقیمی که زندگی و معیشت روزمره ی مردم کشور را هدف گرفته، می باشد.، جای بسی شگفتی است که حکومت فشار صد چندانی با اتخاذ رویکردهای امنیتی_قضایی در کنارِ دیگر فشارهایی که بر مردم حاکم است، اتخاذ نموده که فنر تحملِ مردم را تحت فشار قرار داده است.
نشانه ها و دلایل ماندن در وضعیت موجود و اِبرام بر آن را می توان در دو کتابِ ساده ی روانشناسی با عناوین “وضعیت آخر” و “ماندن در وضعیت آخر” درباره ی نحوه ی اتخاذ مواضع یک فرد در قبال مسائل متعدد که می توان آن را به سطوح بالاتر نیز بسط داد، جستجو کرد. تنها راه حل یک حرکت بُرد_بُرد، اتخاذ رفتارِ بالغ در قبال بالغ دیگری است.
حکومت های تمامیت خواه با تفکر و نگاه ایدئولوژیک، به نوعی خود را ولیِ افرادِ صغیری می دانند که بایستی به جای آن ها تصمیم بگیرند، حرف بزنند و عمل کنند. بدونِ آن که کوچکترین توجهی به خواست نظر اکثریت جامعه داشته باشند. از آن جا که، در این شیوه از حکمرانی مردمِ صغیر خوب و بد را از هم تمیز نمی دهند، حق آزادی انتخاب_ از انتخاب نمایندگان و وکلای خود در مجلس گرفته تا انتخاب شیوه ی زیست در خصوصی ترین حوزه های فردی و اجتماعی_ ، حق داشتن دیدگاه متفاوت و بیان آزادانه ی آن تا حق اعتراضات مسالمت آمیز و… از آن ها سلب می گردد. بدین ترتیب، دامنه ی مخالفین این نوع از حکومت ها روز به روز گسترده تر می گردد.
وجود انواع فساد در وجوه مختلف که در زمان حاضر می توان به فساد ساختار یافته ی مالیِ نهادینه شده که هر روز یک قسمِ آن به شکل سریالی به بیرون درز می کند، مقدمه ی لازم و تالیِ فساد موجود است. به عنوان مثال، در این حکومت ها جهت حامی پروری و راضی نگه داشتن اقلیت ها، بهره گرفتن های رانتی و لابی های اقتصادی و … مورد حمایت کامل قرار دارد که خود یکی دیگر از عوامل نارضایتی مردم و به دنبال آن عمیق تر شدن شکاف موجود را موجب می گردد.
در چنین شرایطی حکومت های تمامیت خواه توانِ تحملِ هیچ یک از احزاب موثر!، تئوریسین های موثر و آگاه، فعالین حقوق بشر، فعالین جنبش زنان، جنبش های دانشجویی، دراویش، فعالان محیط زیست و حتی جمعیت های خیریه ایی مانند جمعیت امام علی و به طور کلی تمام شبکه های واجد محبوبیت بین مردم را ندارد. به این ترتیب، نه تنها استراتژی داخلی خود را در جهت کاستن دامنه ی مخالفین، تغییر نمی دهد، بلکه با اتخاذ بدترین رویکردها و تاکتیک های نامناسبِ ناشی از داشتنِ پارادایمِ بیمارگونه ی براندازی از سوی مردم، خود ترمزِ قطار نظام را از کار انداخته و گره هایی را که می تواند/ می توانست با دست بگشاید به واکنش قهری، طناب اعدام، ضرب گلوله و… واگذار کرده و ناشنوایی عمدی/سهوی را بر نیوشیدنِ صدای هشدارهای دلسوزانه، ترجیح داده است!