✍️ محمد شبیری
?چند رخداد در کشور موضوع گفتگو و جدل شده است که میتواند هم تشدیدوضعیت آشفته را رقم برند و نیز میتواند راهگشای فضای موجود و نقبی به روشنایی باشد.
?ماجرای مصاحبهٔ حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینیها محل مناقشه و انکار و ابرام طرفها و اشخاص و گروهها شده است . آنجا که موسوی خوئینیها هاشمی رفسنجانی را طوری وصف کرد که از ایرادات و اشکالاتی که از نظراو در طول عمر سیاسیاش رخ داده است را مجدداً به زبان آورد.
?برخی از او انتقاد کردهاندکه چرا از هاشمی با چنین بیانی سخن گفته است! اما نباید از نظر دور داشت که زمانه و عملکرد را نمیتوان برای همیشه چنان وصف کرد که تمامی نقاط عملکرد کسی (آنهم یک سیاستمدار) از گزند نقد و ارزیابی برای همیشه بهدور باشد.
مگر عملکرد و سخنان و مواضع سیاسی چیزیست که بشود آن را نهان کرد؟ مگر میشود سیاستمدار در حیطهٔ عمل سیاسی غیر قابل ارزیابی و نقد و انتقاد باشد؟ سیاستمدار وقتی وارد سیاست شد از حیطه و حوزهٔ تقدس خارج است.اساسا تقدس در سیاست موضوعیت ندارد. هرکس وارد سیاست شده باشد از طرفی دیگر وارد حوزهٔ نقد سیاست و نقد عملکرد او هم خواهند شد.
?موسوی خوئینیها و هر کس دیگر نیز میتواند با توجه به منطق کلام و استدالال و اتفان، به نقد و بررسی سیاست و سیاستمدار وارد شود. بخواهیم یا نخواهیم روزی به نقد عملکرد امام خمینی هم وارد خواهند شد. روزی عملکرد رهبر کنونی آقای خامنهای نیز نقد خواهد شد.
?آیا نقد نشدن رهبران و سیاستمداران بلند پایه، فضیلت یک جامعه است؟
جواب بسیار واضح است، حتی آنها که از نقد گریز دارند در ظاهر از نقد و انتقاد سخن میگویند!
چه بهتر و مفیدتر که در زمانی فضای نقد برای سیاستمدار مهیا باشد که بتواند از انتقادات بهرهٔ درست را برده و نسبت به اصلاخ خود و روش خویش اهتمام و اقدام داشته باشد. امکان و فرصت نقد در دورانی که سیاستمدار خود شاهد نقد خویش باشد، علاوه براینکه فضای جامعه را بیش از پیش به سوی اصلاح میبرد، بلکه شخص سیاستپیشه را نیز در دوران حیات سیاسی خود به دقت و توجه لازم به فعالیتها و اقدامات و تصمیمات خود معطوف میکند تا جامعه بعد از حیات سیاسی و حیات طبیعی او، در معرض نقد تند و تنفر و خشم فرو خفته نباشد، و جامعه دچار انتقاد همراه با طرد کلی و نفرت از شخصیت وی نگردد. چرا که عوارض و پیآمدهای عمل سیاستمدار اگر دردوران خود او با نقد مواجه شود امکان و فرصت اصلاح خواهد داشت: اما اگر چنین امکانی به مردم و جامعه داده نشود باید بداند که در آینده علاوه بر نقد از خوشنامی تاریخی نیز بی بهره خواهد بود!
یکی از خوشبختیهای هاشمی رفسنجانی این است که در دوران ده سال انتهای حیات سیاسی و طبیعیاش، او باندازه کافی نقد شده است و بعد از حیات او نیز نقدها از وجاهت او نمیکاهد بلکه به شناخت بیشتر وضعیت جامعهٔ سیاسی ما منجر میگردد و موجب اصلاح منش و روش معاصران و سایر سیاستمداران قرار میگیرد تا بلکه بقیه بدانند که در معرض سختنرین نقدها خواهند بود.
? برخیها به موسوی خوئینی میتاژند که چرا چنین سخنانی را گفته است؟! به نظر میرسد نگفتن و نقد نکردن همان مؤلفهای است که به ایجاد فضای استبدادی و به تحکیم استبداد میانجامد. هرچه جامعه به فضای نقد سیاستمداران بلند مرتبه نزدیک شود به اصلاح جامعه امید بیشتری میرود؛ و هر چه از نقد دور باشد به همان میزان از اخلاق و عقل دور خواهد شد! .
? نباید به موسوی خوئینیها انتقاد کرد که چرا نقد عمل سیاسی هاشمی را در سالگرد درگذشت او انجام داده است.
برای رسیدن به فضای نقد و استفاده از نتایح مثبت آن باید از هر کسی که امکان نقدش وجود دارد شروع کرد تا برسد به آنانکه فعلا از دسترس نقد خارح هستند. خوئینیها این باب را باز کرد تا دیگران نیز نقد شوند. نبایداز آن پرهیز داشت و مانع آن شد. ما باید یاد بگیریم که نقد شخصیتها از کلیت وجوه مثبت آنان نمیکاهد بلکه روشنگری و نقد در جامعه به موضوعی عادی تبدیل میشود ونقد رهبران تابو نمیگردد.
در جایی که نقد رواج دارد عقل و دانش نیز رونق دارد، هر کجا که نقد رهبران تابو باشد به همان میزان نشانگر وضعیت سقوط عقلانیت و رواج نادانانی و دوری از فضایل اخلاقی در جامعه است.
?البته مهمترین سخن موسوی خوئینیها در نقد هاشمی رفسنجانی نکتهتی بود که در قسمت بعدی عرض میکنم.