✍️احمدرضا احمدپور
اقتصاد هنوز زیربناست و نقش تعیینکننده در سرنوشت انسان و جوامع دارد.
وقتی اقتصاد در دستان فرمانروایان باشد، مردمان باید بردگانی باشند که پیوسته دست گدایی و نیازمندی بهسوی فرمانروایان دراز کنند. اقتصاد دولتی یعنی استحمار و استثمار و استبداد اقتصادی. در اقتصاد دولتی مردمیکه دچار شکاف آگاهی و ثروت شدهاند پیوسته نزار و تنگدست میشوند.
پایهگذار جمهوری اسلامی، مدعی بود فرهنگ زیربنای جامعه است؛ اما بیش از ۴۰سال گذشت و هنوز زیربنابودن فرهنگ در حد حرف و شعار باقی مانده است و همچنان اقتصاد، حرف اول و آخر را میزند.
خلاف تصور کسانی که به امید شورشهای اجتماعی و براندازی نظام، از تحریمهای اقتصادی و فقیرشدن مردم استقبال میکنند، باور دارم فقیرشدن مردم، هم جسارت و کرامت انسانی ملت را میرباید و در برابر زور، خار و سست میشوند و هم حاکمان ظالم در کشورها با شیوۀ گداپروری و چاپلوسسازی، شرایط آسانتری برای استثمار پیدا خواهند کرد.
در ایران، به دولتیان امیدی نیست؛ اما اپوزیسیون و اصلاحطلبان سازمانی نیز، نتوانستهاند برنامۀ واقعبینانۀ همهجانبه ارائه دهند و تا میآیند کاری کنند منافع شخصی یا گروهی یا ایدئولوژی پیش میآید و شعارهای خود را ابتر میگذارند.
البته نگارنده مخالف منافع شخصی افراد نیست؛ بلکه اشکال را در جایی میبیند که افراد برای رسیدن به منافع شخصی به احزاب و حریم ایدئولوژیها و حتی گاهی به موسسات خیریه وارد میشوند و همهچیز را قربانی مطامع و منافع شخصی میکنند که خلاف تربیت «مسئولیتپذیری اجتماعی» است.
باورمندم تا مسئولیتپذیری اجتماعی در بستر جامعه و درون جریان اپوزیسیون [رودرویی با قدرت] و پزیسیون [همکیشان قدرت مانند اصلاحطلبان] یا هر جریان سیاسی دیگر نهادینه و گسترده نشود، کار اصلاح و دگرگونی (تغییر) بهجایی نمیرسد و همین روند موجود ادامه خواهد یافت و دمزدن از «آشتی ملی» نیز در اندازۀ شعار و سخن زیبا و البته بدون دردسر باقی خواهد ماند؛ بنابراین مسئولیت اجتماعی و پذیرش آن ازسوی حاکمان و مردم، پیش درآمد هرگونه حرکت اجتماعی و تحول سیاسی است.