پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️امید فراغت
ضربالمثل” هزار دوست کم و یک دشمن زیاد است” باید به عنوان سرفصل ادبیات ذهنی سیاستخارجی ایران باشد!
همه امور در جهان امروز نسبیست بنابراین در فضایی که منافع ملت و یا همان منافع ملی اولویت اصلی حکمرانان جوامع است حکمرانان ایران نیز نباید خود را تافته جدا بافته از حکمرانان دیگر جوامع به حساب بیاورند چرا که دنیای امروز دنیای واقعیتهاست بنابراین دو ضربدر دو در همه جغرافیاها چهار میشود!
پس منافع ملت و یا همان منافع ملی به تعبیری علم اعداد و ریاضیست به همین دلیل است که تفاوت جوامع غنی و جوامع فقیر در روش و منش حکمرانانشان رقم میخورد!
حکمرانان باید بپذیرند که جهان امروز جهان عدد و رقم و به تعبیری جهان محاسبات و ملموسات است بر همین اساس جوامع مختلف واقعیتهای پیشرویشان را با چشمان غیر مسلح میبینند
بنابراین با اوهام و خیالات نمیشود برای ملتها رفاه اقتصادی، معیشتی و …را ایجاد کرد!
باید پذیرفت همانطور که شرق توامان نقاط قوت و ضعف دارد غرب نیز از این قاعده مستثنی نیست و آنان نیز توامان نقاط قوت و ضعف دارند
اما اصل جهانشمول و مورد اعتماد همگانی این است که آفتاب فناوری و تکنولوژی و اکثریت دادههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و …امروز جوامع، از غرب طلوع میکند! و این طلوعیست که مورد پذیرش همگانیست.
البته هر طلوعی، غروب دارد
اما اینکه حکمرانان غربستیز منافع ملتهایشان را به امید غروب غرب، دچار مخاطره کنند تا با طلوع شرق، آوردههای مطلوبشان محقق شود به هیچ عنوان عقلانی و قابل پذیرش برای ملتهایشان نیست.
جهان امروز جهان داد و ستد با غرب و شرق است بنابراین کشورهایی که در روابط بینالملل یکسویهنگر نبودهاند و توامان غرب و آمریکا و چین و روسیه را به رسمیت شناخته به رشد و توسعه نسبی دست یافتهاند
به عنوان مثال یکسویهنگری کشورهایی مثل کرهشمالی، ونزوئلا، کوبا و …در روابط بینالملل چه آوردهای برای ملتهایشان داشته است؟
شاید حکمرانانشان ادعای موفقیتآمیز بودن ایدئولوژیشان یعنی مبارزه با آمریکا و یا همان غرب را داشته باشند اما فقر، افسردگی و ناامیدی ملتهایشان موفقیت حکمرانانشان را زیر سوال برده است!
جالب است چین و روسیه به عنوان مرجع ایدئولوژی و کدخدای چنین کشورهایی با آمریکا و غرب روابط کاربردی و موثر دارند و بر همین اساس باید اعتراف کرد چنین کشورهایی مصداق ضربالمثل” شاه میبخشد اما شاهقلی نمیبخشد، هستند!
شاید هم به عنوان کارت بازی شرق و یا به تعبیری پازلی از طراحیهای بزرگ هستند و مجبور هستند چنین نقشی را بازی کنند حتی اگر منجر به نابودی ملتهایشان شود!
باید پذیرفت در دنیای امروز کشورهای توسعهیافته که در نظام بینالملل تاثیرگذار هستند رابطهای قابل فهم و درک بین حکمرانان و ملتشان برقرار است
در چنین کشورهایی رابطه ملت- دولت در بالاترین سطح است و دولت به معنی و مفهوم واقعی برآمده از اکثریت ملت است!
البته ملتهای جوامع کمتر توسعهیافته و یا در حال توسعه به دلیل اتصال با فناوری و تکنولوژی در قالب دادههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جهانی در حال تبدیل وضعیت هستند بر همین اساس در چنین کشورهایی فاصله ملت- دولت روز به روز بیشتر میشود و حکمرانان چنین جوامعی برای اینکه بتوانند بر چنین فضایی مسلط باقی بمانند ناگزیر عرصه را بر ملتهایشان تنگتر میکنند و چنین رویهای نیز عاقبت نیک فرجامی به همراه نخواهد داشت!
به تعبیری حکمرانان چنین جوامعی ناخودآگاه با ملتشان در تعارض پیوسته قرار دارند.
بنابراین حکمرانانی که با هر نوع ایدئولوژی برای ملتهایشان فقر، افسردگی و ناامیدی به ارمغان بیاورند از چشم اکثریت ملتشان افتاده و در چنین شرایطی روز به روز صفتهای پنهانشان مثل خشم، کینه، جاهطلبیمنفی، خودکامگی و …برای ملتشان آشکار خواهد شد!