✍️محمد سروش محلاتی
البته هسته استبداد دینی مهمتر از ظاهر استبدادی است، چون برخی حاکمان هسته استبداد را حفظ می کنند اما با ظاهری متقی و پرهیزکار و متواضع و نرم با مردم برخورد می کنند اما در باطن استبداد وجود دارد واصل همان استبداد درونی است.
حاکم مستبد ممکن است ادبیات و ظاهرش را درست کند و با احترام و تواضع با مردم سخن بگوید اما هسته استبداد دینی که مقام خودکامگی است و اینکه در برابر کسی پاسخگو نباشد را حفظ می کند.
به تعبیر علامه طباطبایی در جلد نهم المیزان، در حکومت استبدادی، شخص حاکم در حکومت محدودیتی ندارد و هرکاری را انجام می دهد، اما مورد سوال قرار نمی گیرد.
البته این هسته مشترک همه حکومتهای استبدادی است که هیچ کس از حاکم نمی تواند سوال وبازخواست کند اما در حکومت دینی توجیه دینی برای این ویژگی ایجاد می شود.
پس استبداد فقط اختیارات مطلق داشتن حاکم نیست، بلکه نبودن پاسخگویی و بازخواست شدن است و استبداد یعنی شخص در جایگاهی قرار گیرد که نتوان از او سوال کرد و اگر اختیارات مطلق به او داده شود، اوج استبداد است اما اگر اختیارات محدود بود و پاسخگویی هم وجود نداشت باز مرتبه ای از استبداد است، پس هسته اصلی استبداد عدم پاسخگویی و بازخواست نشدن درباره عملکرد است.