من جزو همان نسلي هستم که داستانش را بارها شنيده ايد. نسلي كه با بمب و موشك و جنگ و شعارهاي انقلابي و از عمرما بكاه و بر عمر او بيفزاها و در آرزوي كتاب درسي رنگي و دفتر صد برگ غير كاهي و خودكاري كه جوهرش مدام نشت نكند سالهاي مدرسه را گذراند. نسلي كه سرگرمي خواندنيش كيهان بچه ها بود و قلكش، هفت سنگ بود و بازی در کوچه با کفش های سه خط قرمز ملی و بلا ،نسلی که ترقه و فشفشه بازی و سوزاندن خرج جز لاینفک وجودش بود گویی که با آتش و جنگ خو گرفته بود، نسلي كه شاگردان ممتازش سالها به جاي بسته كادوئي كوچك و زيبا و تشويق حاضران، صلوات محمدي و عكس برگردان امام هديه گرفتند. دختران نسل ما فراموش نمي كنند كه ناظم دبستانشان چگونه گيس هاي همشاگردی كه تاري مو از مقنعه اش بيرون بود را مي كشيد تا ادب شود. پسران نسل من هرگز از ياد نمي برند چگونه بابت پيراهني كه در گوشه اش مارك لاتين داشت چند سيلي پياپي در صبحگاه از مدير مدرسه راهنمائيشان مي خوردند و زنگ تفریح برای خوردن آب از چند شیر آب محدود که صدها نفر منتظر آب خوردن بودند روی هم انباشته می شدند و انقدر فشار نفرات پشت سر برای نوبت خوردن آب زیاد بود که بعضا خوردن آب همراه می شد با فرو رفتن شیر آب در دهان و لب پاره و دندان شکسته . همه ما صدها مورد مشابه در خاطرات دوران كودكي و نوجوانيمان داريم .
نسل ما نسل سوخته ايست كه سالها سركوفت مي خورد كه بايد پاسدار خون شهداي انقلاب و جنگ باشد، پاسخ به صدای ناظم در، از جلو نظام ( الله اکبر ، جانم فدای رهبر) باید چنان محکم و کوبنده داده میشد که به گوش دشمن میرسید و اگه دشمن نمیشنید باید مدام بلندتر و بلندتر فریاد زده میشد چونانکه احساس خفگی و پارگی تارهای صوتی برای ناظم تداعی شود تا اجازه خبر دار را صادر کند و ما همگی آرزوی نابودی شرق و غرب را طنین انداز کنیم (اسلام پیروز است شرق و غرب نابود است ) به اينصورت بود كه هرگونه و شادي و حتي زندگي و رنگ برايمان ممنوع بود . نسل ما در صف سينما سركوب مي شد، مقابل پيتزا فروشي ها كتك مي خورد در پارك چيتگر تنبيه مي شد شبهاي چهارشنبه سوري را به جرم افروختن شعله اي به همراه خانواده مقابل حياط منزل تا صبح در سردابهاي اداره مفاسد اجتماعي میگذراند در ميدان هاي شهر از دست امثال اله كرم و حاج بخشي مشت و لگد مي خورد همصحبتي با جنس مخالف براي اين نسل كه شايد اين روزها بحثي پيش پا افتاده قلمداد شود براي نسل ما جرم بود و عقوبتي داشت ناگفتني.همه اينها را به ياد دارم و به ياد داريم. اينها گوشه هاي ناقصي است از سرگذشتي تلخ و هريك از ما مي تواند كتابي از آنچه در كودكي و نوجواني برایمان گذشت نگارش كند به قطر مثنوي …
و اما روزهاي دوم خرداد را نيز به خاطر داريم. همين نسل براي سيد خندان روزگارش پوستر و برشور انتخاباتي پخش كرد. همين نسل بازهم در اين راه سرزنش و سركوب شد اما براي خاتمي ايستاد به اميد آنكه روزنه اميدي گشوده شود. شايد بتواند نفسي بكشد. همين نسل براي خاتمي شعر گفت و شعار ساخت مقاله نوشت و فرياد زد. ناجوانمردي است اگر بگوييم خاتمي بعد از انتخابش براي ما هيچ نكرد. بعد از انتخاب او بود كه كنسرت عصار آمد و شب شعر آمد و گپهاي خودماني در كافي شاپها آمد و مانتوهاي رنگارنگ و تیشرت های مارک دار، موسيقي شادمهر ممنوع نبود ، برای دیدن فیلم آدم برفی سه باربه سینما رفتم چون دیگر فقط عملیات کرکوک و کانیمانگا نبود که مجوز ارشاد برای پخش می گرفت ، نسل من نسل گرم و سرد چشیده ایست خوب میداند با انقلاب و جنگ و کودتا راه برای ادامه مسیرش دشوارتر و مام میهنش را به ورطه نابودی میکشاند اصلاح و گذار به دموکراسی یک شبه در هیج جامعه دموکراتیک بدست نیامده برای ما خیلی فرق هست آنچه در هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد که دروغ و فریب و تاراج اموال ملک و مملکت برای خودش و اطرافیانش به راحتی گفتن خلاف واقع و نگاه کردن به دوربین و زل زدن به چشمان ما که خوب همه چیز را میفهمیدیم بود با آنچه در زمان خاتمی که سربلندی ایران در دنیا با نظریه گفتگوی تمدنها و روحانی که با برجام تهدید جنگ و تحریم های پیاپی که به قول بعضی کاغذ پاره بود را از میهنم دور ساخت ، وجود دارد این واقعیته درک شده توسط نسل من است که تفاوت هست میان افراد کار بلد با کار نابلد میان ظریف و متکی میان زنگنه و سردار قاسمی میان قاضی زاده هاشمی با لنکرانی و میان…
و امروز باز می خواهند حداقل ها را از نسل سوخته من بگیرند با سردار گازانبری یا داماد علم الهدی ، اما اینبار اینجا دیگر صرفا برای خودم نگران نیستم چون من و همکلاسی های سختی کشیده ام یا پدر شده ام یا مادر … ما در دهه چهارم زندگی هایمان بسر میبریم صفر تا ده و ده تا بیست و بیست تا سی را اکثرمان پشت سر گذاشته ایم و بین سی تا چهل سالگی دغدغه و نگرانیمان برای نسل بعدمان و میهنمان است مملکت من توان افتادن و برخاستن دوباره ندارد جان و تنمان هنوز خسته است از آن روزهای سر افکندگی و ذلت ، ما نسل امروز دیگر نمی گذاریم تاریخ ننگین و شوم سرخوردگی و تحجرو دیوار کشی ، تفکیک جنسیتی ، بستن دهان دانشجویان ، لغو کنسرت ، محدود شدن ارتباط با چند کشور دسته چندم دنیا ، نوسان لحظه ای قیمت ها و تورم روزانه ،بی ارزش شدن پول ملی بطور لحظه به لحظه ، بستن فضاهای مجازی ، رانت خواری و دزدی دکل نفتی ، اختلاس های میلیاردی ، چشم به چشم ملت دوختن و دروغ گفتن و … برای فرزندانمان تکرار شود آری ما رای میدهیم مانند تمام جوامع دموکراتیک و این حداقل حق را از خودمان دریغ نمیکنیم مانند ملت فرانسه که در دور دوم انتخابات اجازه ورود افراطی ها را به قدرت سلب کردند ما دموکراتیک عمل میکنیم و خوب میدانیم ایران بخاطر خود ایران و بخاطر فرزندانش نباید به عراق و سوریه و لیبی و مصر تبدیل شود ایران مهد تمدن و فرهنگ است و ملتش راه رسیدن به دموکراسی را خوب مشق میکنند ما رای میدهیم چون برایمان خیلی فرق میکند رئیس جمهورمان فردای روز انتخاب شدن به دیدار علم الهدی میرود یا به دیدار سید محمد خاتمی…