نگام ، اجتماعی _ آنچه انسان را در برابر “قتلهای خانوادگی” به عنوان بدترین شکل خشونت وادار به تفکر می کند، این است که علت اعمال این حد از خشونت نسبت به خانواده که روابط اعضای آن باید مبتنی بر صمیمیت، فداکاری و گذشت باشد، چیست؟
میثم بازیاری
به گزارش خبرنگار ایلنا، در عین ناباوری قتلهای خانوادگی هولناکی رخ میدهد؛ از قتل ۴ نفر از اعضای یک خانواده بدست پدر در خیابان نبرد تا کشتن پدری با ضربات چاقو توسط پسرش در شهررستانی در غرب کشور و عجیبتر از همه به آتش کشاندن پسری توسط پدرش در تهران در پی اختلافات خانوادگی و آنچه انسان را در برابر این نوع قتلها به عنوان بدترین شکل خشونت وادار به تفکر می کند، این است که علت اعمال این حد از خشونت نسبت به خانواده که روابط اعضای آن باید مبتنی بر صمیمیت، فداکاری و گذشت باشد، چیست؟ از ﻣﻨﻈﺮ ﺟﺮم ﺷﻨﺎﺳﺎن، قتلهای ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﻋﻼوه ﺑﺮ تلفات جانی، عوارض و عواقب ﺳﻨﮕﻴﻨﻲ ﺑﺮای ﺟﺎﻣﻌﻪ دارد؛ بنابراین پرداختن ﺑـﻪ ﺟﻨﺒﻪها و اﺑﻌﺎد ﻣﺨﺘﻠﻒ قتلهای خانوادگی یک ﺿﺮورت ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲرﺳﺪ، در این راستا با میرمحمود حریرچی (جامعهشناس)، محمد صادقی (کارشناس جرم) و حسین آقا فرشفروش (روانشناس) به گفتوگو نشستیم و نظرات آنها را درباره چرایی وقوع این گونه قتلها جویا شدیم که در زیر میخوانید:
آمار بالای مشاجرههای منجر به ضرب وجرح در خانواده
میرمحمود حریرچی (جامعهشناس) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا درباره چرایی وقوع قتلهای خانوادگی گفت: یکی از دلایل مهم خشونتهایی خانگی که منجر به قتل میشود، مصرف مواد مخدر صنعتی است؛ مصرف این مواد وضعیتی را برای فرد ایجاد میکند که اصلا متوجه رفتار خود نیست و دست به هر کاری میزند.
وی با آسیبشناسی این نوع از قتلها خاطرنشان کرد: امروزه آستانه تحمل مردم بسیار پایین آمدهاست؛ مشکلات معیشتی و کاهش توانایی در تامین هزینهها از یک سو و زیادهخواهیها از سوی دیگر مسائلی را ایجاد میکند که اعضای خانواده با هم درگیر میشوند و مشاجرههای منجر به ضرب وجرح بین آنها رخ میدهد که آمار بالایی نیز دارد. متاسفانه برخی مردم آسایش خود را در داشتههای فراوان میبینند و از همینرو آرامش خود را برای این داشتهها فدا میکنند. از طرفی زندگی لوکس مشکلاتی را ایجاد میکند و خشونتها را به دلیل مشاجرتهای زیاد در خانواده افزایش میدهد.
امروزه آستانه تحمل مردم بسیار پایین آمدهاست؛ مشکلات معیشتی و کاهش توانایی در تامین هزینهها از یک سو و زیادهخواهیها از سوی دیگر مسائلی را ایجاد میکند که اعضای خانواده با هم درگیر میشوند و مشاجرههای منجر به ضرب وجرح بین آنها رخ میدهد که آمار بالایی نیز دارد.
این جامعهشناس عدم حمایت قانون از برخی اقشار جامعه مانند زنان و کودکان را از علل دیگر افزایش خشونتهای خانگی عنوان کرد و توضیح داد: متاسفانه کودکان و زنان مورد حمایت قانون نیستند. در حقیقت شرایطی باید ایجاد شود که فردی که عامل خشونت است، بداند وقتی کودک یا همسر خود را مورد آزار قرار میدهد، برایش بسیار گران تمام میشود و هزینه بالایی باید بپردازد. این امر نیز در صورتی اتفاق میافتد که برای زن و کودک در جامعه حق قائل باشیم و بلافاصله به آزارهایی که دیدهاند، رسیدگی کنیم.
حریرچی با بیان اینکه در بسیاری از موارد آسیب زنان در خانواده گزارش داده نمیشود، خاطرنشان کرد: در بسیاری از موارد این آزارها از ترس آبرو شکایت نمیشود و این خشونت تکرار میشود و در دفعات بعدی شدت آن بیشتر میشود.
به گفته این جامعهشناس در تمام دنیا در مورد خشونت به شدت قوانین سختگیرانه اجرا میشود و این قوانین روز به روز نیز سختتر میشود، چراکه خشونت عمومی جامعه را از بین میبرد و یک افسردگی در سطح جامعه ایجاد میکند، از همین رو عاملان خشونت سریع مجازات میشوند.
عدم وجود سواد عاطفی در کشور
وی در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به نبود سواد عاطفی در کشور گفت: متاسفانه از نظر عاطفی جامعه بیسوادی هستیم و عواطفمان را نمیتوانیم به درستی بروز دهیم و این ناتوانی در جامعه ما بین همه افراد جامعه دیده میشود. اغلب افراد جامعه عواطف را به شکلی بروز میدهند که نشان میدهد؛ اهل گفتگو نیستند و نمیتوانند آن را منتقل کنند و فقط سوءتفاهم ایجاد میشود، بطوریکه این سوءتفاهمها دردسرهای فراوانی برای جامعه ایجاد کرده است.
حریرچی با بیان اینکه بیشک همه ما خشمگین میشویم، اما باید توانایی این را داشته باشیم که خشممان را مدیریت کنیم، تصریح کرد: یکی از مشکلات اصلی جامعه عدم مهارت در کنترل و مدیریت خشم است. قطعا بچهها باید این مهارت را از خانواده بیاموزند، اما چطور میتوانیم توقع داشته باشیم در خانوادهای که دائم در آن درگیری است و گفتگویی وجود ندارد، فرزند این خانواده در بزرگسالی یا آدم افسردهای نباشد یا رفتار ضد اجتماعی نداشته باشد، از سوی دیگر متاسفانه آموزش کنترل خشم در مدارس نیز تدریس نمیشود.
“انتقامجویی” علت قتلهای خانوادگی با نقشه قبلی
وی درباره برخی قتلهای خانوادگی با نقشه از پیش تعیینشده خاطرنشان کرد: برخی از خشونتهای خانگی که طبق نقشه انجام میشود به دلیل انتقامجویی است. وقتی فردی از قبل برای قتل خانواده برنامهریزی میکند یعنی نتوانسته، یاد بگیرد که اگر تفاهم و اشتراک ندارد، زندگی مشترک را تمام کند. بیشک نمیتوان زندگی را در نهایت سختی ادامه داد.
این جامعهشناس گفت: در جامعه مدرن امروزی با این پیچیدگی روابط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برخی اوقات افراد به این نتیجه میرسند که نمیتوانند از طریق قانونی مسئلهشان را پیگیری کنند، در حالی که باید امکان دریافت مشورتهای حقوقی و مشاوره به شیوههای مختلف وجود داشته باشد، اما متاسفانه این سرویسها در کشور ما برای همه وجود ندارد و آدمها مستاصل میشوند و احساس میکنند، در حل مشکل تنها هستند، بنابراین خود راسا تصمیم میگیرد؛ یا خود را میکشد و یا دیگری را از بین میبرد.
کارشناسان جرم نیز معتقدند بسیاری از قتل های خانوادگی براساس جنون آنی نبوده و مسبوق به سابقه است و باید سازوکاری تعیین شود تا مشکلات کوچک در خانواده براساس آن ساز و کار برطرف شده و روی هم انباشته نشود تا در نهایت منجر به یک فاجعه در خانواده شود.
بیشتر قتلهای خانوادگی آنی نیست
محمد صادقی (کارشناس جرم) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا درباره خشونتهای خانگی منجر به قتل گفت: عوامل مختلفی منتهی به ارتکاب جرم میشود از جمله این عوامل میتوان به وضعیت روحی و روانی مرتکب، فشارهای اجتماعی و اقتصادی، نظارتهای ناکافی، امید به فرار از چنگال قانون اشاره کرد.
وی با تاکید بر امر پیشگیری و نظارت در جلوگیری از خشونتهای خانوادگی منجر به قتل گفت: به اعتقاد من خانوادههای در معرض خطر و خانوادههایی که در آنها امکان بروز خشونت وجود دارد، باید مشخص شود و همچنین ارگانهایی افرادی را که در مظان خشونت قرار دارند، کنترل کنند و حمایتهای لازم را آنها انجام دهند.
این کارشناس جرم معتقد است؛ باید سازمان متولی خاصی برای پیشگیری از جرائم تشکیل شود، تا در آنجا افراد بتوانند تحت حمایت نهادهای قانونی قرار بگیرند و از این طریق بتوانیم جلوی بروز این گونه جرائم را بگیریم.
بسیاری از قتلهای خانوادگی که اتفاق میافتد به شکل آنی نیست، یعنی از خشونتهای اندک شروع شده و در نهایت به قتل رسیده است.
صادقی تصریح کرد: بسیاری از قتلهای خانوادگی که اتفاق میافتد به شکل آنی نیست، یعنی از خشونتهای اندک شروع شده و در نهایت به قتل رسیده است. مگر مواردی که به شخص جنون آنی دست داده باشد. اگر ساز و کاری برای نظارت بر افرادی که متمایل به اعمال خشونت هستند، وجود داشته باشد؛ قطعا با اجرای این ساز و کارها افراد روز به روز بر خشونت خود نمیافزایند تا در نهایت مرتکب قتل شوند.
وی ادامه داد: بنابراین بحث نظارت و ایجاد نهادهایی که در حوزه پیشگیری فعالیتهای ثمربخشی داشته باشند، از مهمترین موضوعاتی است که موجب رفع خشونت در خانوادهها میشود.
“درآمد ناکافی” فرد را برای اعمال خشونت آمادهتر میکند
این کارشناس جرم درباره عواملی مانند فشارهای اجتماعی و اقتصادی در بروز خشونت در خانواده گفت: فشارهای حاشیهای از جمله اعتیاد، بیکاری، مسائل اقتصادی و درآمد ناکافی باعث فشار بر افراد میشود و میتواند آنها را برای توسل و تمسک به خشونت آمادهتر کند.
وی با اشاره به سازو کار پیشگیری از جرم در نهادهایی مانند قوه قضاییه و پلیس گفت: در بند 5 اصل 156 قانون وظیفه پیشگیری برعهده قوه قضاییه گذاشته شده و همچنین پلیس پیشگیری به این منظور تشکیل شدهاست، اما گاهی پیشگیری آن طور که باید صورت نمیگیرد و متاسفانه این مشکلی است که مشاهده میشود، بنابراین فکر میکنم اگر در زمینه پیشگیری از جرم در خانواده نهادهای قانونی لایحهای آماده کرده و سازو کار قانونی وجود داشته باشد که مقوله پیشگیری جدیتر دنبال شود.
فقط نیم درصد افراد جامعه امکان انحراف شدید دارند
حسین آقا فرشفروش (روانشناس) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا درباره قتهای خانوادگی با نقشه قبلی گفت: چرایی این واقعه باید در قالب پرخاشگری و خشم جستجو کرد. براساس منحنی نرمال تنها نیم درصد افراد جامعه امکان انحراف شدید دارند.
این روانشناس با بیان اینکه تحلیل روانشناختی رفتار یک فرد برای بروز قتل در 5 دیدگاه خلاصه میشود، خاطر نشان کرد: گاهی اوقات بروز خشم علت جسمی دارد و ترشح هرمونهای پرخاشگری در وجود فرد باعث بروز رفتارهای پرخطر میشود، از سوی دیگر در برخی اوقات خشونت از دیدگاه شناختی بررسی میشود، یعنی فرد فکر میکند که راهحل مسئلهای که با آن مواجه شده، قتل است. همچنین از دیدگاه اجتماعی نیز میتوان علت این نوع رفتار را بررسی کرد؛ از دیدگاه اجتماعی، ما از جامعه و فرهنگ خود میآموزیم که گاهی باید با خشونت طرف مقابل را سرجایش بنشانیم.
از جامعه و فرهنگ خود میآموزیم که گاهی باید با خشونت طرف مقابل را سرجایش بنشانیم.
وی ادامه داد: نوع دیگر تحلیل دیدگاه عاطفی است که از این دیدگاه انسان وقتی نتواند، هیجانات خود را کنترل کند از منحنی نرمال خارج میشود؛ یعنی دیگر رفتار نرمال و رفتار انسانمنشانه از خود نشان نمیدهد و رفتارهای غیرانسانی از خود بروز میدهد. از دیدگاه معنوی نیز این مسئله قابل بررسی است؛ یعنی هر چقدر که فرد از خالق فاصله بگیرد و ایمانش ضعیف شود، باعث میشود دست به اقدامات غیرانسانی بزند.
فرشفروش با بیان اینکه آمارها بیانگر افزایش قتلهای خانوادگی نیستند، تاکید کرد: در حال حاضر که در عصر اطلاعات هستیم، اخبار در این زمینه بیشتر به اطلاع میرسد، از همین رو تصور میکنیم قتل های خانگی افزایش پیدا کردهاست، البته گاهی نوسانات در این زمینه نیز وجود دارد.
وی تاکید کرد: مهمترین موضوعی که باعث میشود، با مشکلات اینچنینی در جامعه مواجه شویم؛ عدم آموزش مهارتهای اجتماعی است. متاسفانه کودکان در خانواده مهارت زیستن را نمیآموزند. معتقدم روانشناسان و جامعهشناسان باید دست به دست هم دهند و آموزش مهارتهای زندگی را به خانوادهها و جوانان بیاموزند و این نیاز به آموزش گسترده کشوری دارد.
علت «قتلهای خانوادگی» در ایران از نگاه یک جامغهشناس؛ «فرهنگ زیادهخواهی»
ایسنا نوشت: پلان اول: در شهریور ماه ٩٦ قتل عجیبی در تهران به وقوع پیوست. یک مدرس دانشگاه با دعوت از والدینش از شهرستان به تهران ، پدر و مادرش را در دفتر کارش واقع در خیابان پاسداران به قتل رساند. او بعد از بازگشت به خانه، همسر و پسر ١٤ ساله خود را هم کشت و نهایتا خودکشی کرد. اما چرا؟ ظاهر ماجرا در دستنوشته باقیمانده از او میگفت علت انجام این قتلها بدهی هشت میلیارد تومانی بوده.
پلان دوم: شهریور 96، پدری دو دختر ١٩ و ٢٢ ساله خود را به قتل رساند و سپس با قرص برنج خودکشی کرد. این حادثه در حالی رخ داد که مادر خانواده به مدت ٥٠ روز خانه را ترک کرده بود.
پلان سوم: شهریور ماه سال ٩٦ یک نفر از مأموران کلانتری بعد از گذشتن تنها شش ماه از ازدواجش ، همسر و پدر و مادر همسرش را به گلوله بست که در این حادثه ، همسرش جانش را از دست داد.
اینها تنها سه پرونده با عنوان «قتلهای خانوادگی» است که در آن اعضای خانواده، قربانی جنایت یک عضو آن میشوند؛ داستانهایی که دیگر داستان نیستند؛ داستانهایی که شاید قرار بوده همان مادری که جلوی چشم فرزندش به قتل رسیده یا پدری که فرزندش را کشته، برای هم بخوانند.
اما چرا یک عضو خانواده که از آن به عنوان مهمترین نهادهای بشری یاد میشود، باید دست به چنین جنایتی بزند؟
«احمد بخارایی»، مدرس دانشگاه، با اشاره به قتلهایی که قاتل و مقتول عضو یک خانواده هستند، میگوید: بر اساس آمارها در سال ٩٦ حدود ٣٠٠ مورد قتل خانوادگی رخ داده و این عدد تنها بخشی از آماری است که به طور رسمی ثبت شده؛ زیرا در فرهنگ و تفکر بعضی افراد در برخی مناطق کشور و برخی اماکن و محلهها و خردهفرهنگها ، گزارش قتلهای خانوادگی، رفتاری هنجار شکنانه تلقی میشود و افراد ترجیح میدهند این دسته از قتلها پوشیده بماند.
این مدرس دانشگاه همچنین از افزایش سه برابری آمار قتلهای خانوادگی در سه دهه اخیر خبر میدهد؛ روندی که به گفته او میتواند ادامه پیدا کند.
به عقیده بخارایی ، دستیابی به هویت اجتماعی یکی از عوامل تشکیل خانواده است؛ اما در سطوح بالاتر برخی افراد بعد از تشکیل خانواده دچار فقر و مشکلات مالی شده و به این ترتیب یکی از علتهای قتلهای خانوادگی شکل میگیرد. در این شرایط در زمانی که نرخ بیکاری در جامعه افزایش مییابد و نیازهای معیشتی افراد که برای رفع همان نیازها تشکیل خانواده دادهاند برطرف نمیشود ، بحران اقتصادی از جامعه به خانواده منتقل میشود.
بخارایی همچنین معتقد است « فرهنگ ما فرهنگ مصرفی و زیادهخواهی است و ما عادت نکردیم به حداقلها راضی شویم» و میافزاید: زمانی که الگوهای فرهنگی و موانع اقتصادی در هم تنیده شوند ، برونداد آن ها وقوع قتلهای خانوادگی است .
این جامعه شناس با بیان اینکه « در بین قتلهای خانوادگی زنها بیشتر نقش مقتول را ایفا میکنند و مردها قاتل» ادامه میدهد: انتقامگیری و تبعیض اجتماعی نیز از دلایلی است که گاهی به قتلهای خانوادگی منجر میشود. در این رابطه در موضوع تبعیضها باید اصلاحات قانونی صورت بگیرد و در بحث انتقامگیری نیز پخش آموزشهای مهارکردن کینه در صدا و سیما و تدریس آنها در در مدارس میتواند تاثیرگذار باشد.
وی در توضیح «اصلاح تبعیضها» ادامه میدهد : در زمان خیانت مرد به زن، قانون پشتوانه زن نیست ، اما بالعکس در زمان خیانت زن به مرد ، قانون پشتوانه مرد است.
وی از بدترین پیامدهای قتلهای خانوادگی را سکوت زنان میداند و میگوید: برخی زنان بعد از اطلاع پیدا کردن از موارد مشابه قتل و ناملایمات ، زمانی که از سوی اعضای خانواده مورد ظلم قرار میگیرند ، حاضر به تندادن به ظلم میشوند و سکوت میکنند؛ چون از حمایت قانونی برخوردار نیستند و این امر متاسفانه ناشی از ساختار مردسالارانه در جامعه ماست.
به عقیده بخارایی، عدم درک شرایط نوین خانوادهها نیز میتواند آمار قتل های خانوادگی را افزایش بدهد.
وی برای نمونه میگوید: اگر فرزندی دیر به خانه بر میگردد در ذهن والدین این تفکر نقش میبندد که او در حال انجام عمل نادرست و کجروانهای بوده؛ در حالی که لزوما نمیتوان قضاوتی اینچنینی داشت.
به گفته این جامعهشناس، همچنین « در جامعهای که «انزواگزینی» رواج پیدا کند و افراد به مشارکت خوانده نشوند، افراد منزوی دست به خودکشی یا مصرف مواد مخدر میزنند. در حال حاضر نیز مصرف مواد مخدر در میان نوجوانان و جوانان اعم از دختران و پسران افزایش پیدا کرده و میانگین سن اعتیاد نیز در میان دختران کاهش داشته است .»
این مدرس دانشگاه همچنین به یک موضع دیگر به عنوان « تأیید رویه انتقامگیری از سوی افراد» اشاره میکند و میگوید که « بعد از مدتی تعداد افرادی که از این رویه به جای مراجعه به قانون استفاده میکنند افزایش مییابد، همچنین با افزایش قتلها استفاده از آلتهای قتاله نیز رایج میشود.»
بخارایی در ادامه در ارتباط با راههای کاهش خشونت نیز میگوید: انتقامگیری در زمانهای گذشته مختص برخی خردهفرهنگها بود و گفته میشد در صورت نیاز، خود افراد انتقام میگیرند و ریشسفید قبیله هم این مسئله را تایید و تجویز میکرد، حتی فردی که مرتکب قتل میشد قاتل محسوب نمیشد ، اما در حال نمیتوان به این ر وش عمل کرد و باید برای مقابله با این شکل از خشونت از طریق آموزشهای فروکش خشونت، اقدام کرد.
بخارایی در پایان به مسائل اقتصادی هم اشاره میکند و میگوید که توجه به اشتغالزایی و کاهش نرخ بیکاری به ویژه در جامعه شهری، میتواند به کاهش این دسته از قتلها کمک بسیاری کند.
دلایل قتلهای جنونآمیز خانوادگی چیست؟
خشونت در جامعه به مرز بحران رسیده است.
روزنامه شهروند نوشت: «شامگاه سهشنبه پدر خشمگینی در غرب پایتخت دست به اقدام هولناکی زد. این مرد ٤٢ساله در یک حرکت جنونآمیز همسر سابق و فرزند ٨ساله را به قتل رساند و بعد از آن اقدام به خودکشی کرد. در این حادثه، زن جوان همراه پسرش کشته شد اما قاتل در خودکشی ناکام ماند و به بیمارستان منتقل شد. این جنایت حدود ساعت ٩شب در یکی از خیابانهای محله تهرانسر اتفاق افتاد.
بر اساس اعلام پلیس تهران، این مرد ابتدا به محل زندگی همسر میرود و او را خفه میکند. او پس از قتل همسر سابقش به خانه خودش مراجعه میکند و با چاقو به جان فرزند ٨سالهاش میافتد. این پدر سنگدل با ضربات متعدد چاقو پسرش را به قتل رساند و بعد از آن هم اقدام به خودکشی کرد، اما توسط ماموران اورژانس به بیمارستان منتقل شد. گزارش این حادثه، بلافاصله به بازپرس کشیک قتل تهران اعلام شد. هنوز انگیزه این جنایت مشخص نیست و کارآگاهان اداره آگاهی در تحقیق در خصوص این حادثه هستند.
اما این برای نخستین بار نیست که چنین حادثه تلخی رخ میدهد. پروندههای جنایی متعددی در چند وقت اخیر تشکیل شده که عامل آن همسری خشمگین و پدری سنگدل است که اعضای خانوادهاش را به قتل رسانده و بسیاری از آنها خودش هم اقدام به خودکشی کرده است. تابستان سالجاری بود که جنایت خیابان دروس خبرساز شد. در آن حادثه تلخ، مرد میانسالی که استاد دانشگاه بود، پس از قتل فجیع مادر و پدرش در دفتر کارش، به سراغ همسر و فرزندش در محله دروس تهران رفت و آن دو را نیز با چاقو کشت. این قاتل سپس اقدام به خودکشی کرد و خودش را هم از پای درآورد.
چندی بعد هم در محله تهرانپارس پدری که همراه با دو دخترش زندگی میکرد، در اقدامی مشابه جنایت هولناک دیگری را رقم زد. آن مرد هم چند سالی بود که از همسرش جدا شده و با دو دخترش زندگی میکرد. در آن حادثه دو خواهر جوان با چاقو به دست پدرشان کشته شدند. پدر سنگدل پس از نوشتن نامهای که در آن به انگیزههایش از این اقدام جنونآمیز اشاره کرده بود، دست به خودکشی زد اما پروندههای اینچنینی در چند وقت به همینجا ختم نمیشوند.
سرانجام پرونده سرهای بریده خیابان شیخ بهایی که یکی از جنجالیترین پروندههای قتل چند وقت اخیر تهران بود هم، به پدر قاتل ختم شد. این پدر پس از شناسایی و دستگیری توسط پلیس در اظهاراتش ضمن اعتراف به قتل پسر و عروس و مثله کردن اجساد آنها، دلیل این جنایت فجیع را اذیت و آزار و مصرف مواد مخدر آن دو اعلام کرد و از بازپرس پرونده تقاضای قصاص کرد.
بحران خشونت در جامعه
اما به راستی چه عامل یا عواملی باعث بروز اینگونه از جنایتها میشود. این حد از خشونت و سنگدلی که باعث بروز چنین رفتارهای جنونآمیزی میشود، از کجا سرچشمه میگیرد. آیا این پروندههای جنایی که در چند وقت بارها و بارها در گوشه و کنار شهرها رخ میدهد، نمودی از افزایش خشونت در سطح جامعه است که حالا در بین خانوادهها خودش را به عریانترین شکل ممکن نشان میدهد؟ این پرسشهایی است که علیرضا فرنام استاد و عضو هیأتعلمی دانشگاه علوم پزشکی تبریز در پاسخ آنها را در بحران خشونت میداند.
او در اینباره به «شهروند» میگوید: «اینگونه اقدمات جنونآمیز معمولا در افرادی دیده میشود که از مشکلات روحی و روانی نادیده گرفته شده رنج میبرند. جنایت به عنوان بالاترین سطح خشونت به یکباره رخ نمیدهد. به عبارت دیگر، عامل اصلی این حوادث مردانی هستند که سالها با مشکلات و بیماریهای روانی زندگی کردهاند. به طور معمول در بررسی گذشته متهمان انواع و سطوح مختلفی از خشونت دیده میشود. یعنی یک پدر یکشبه قاتل فرزندش نمیشود، مردی که سالها با همسرش زندگی کرده، در مدت کوتاهی کمر به قتل او نمیبندد. بیشتر این افراد قبل از اقدام به این عمل، بارها به اشکال مختلف خشونت داشتهاند. خشونت در کلام؛ رفتار خشونتهای دیگر که در بستر خانوادهها شکل گرفته است. اما مشکل اصلی اینجاست که وقتی این مشکلات نمایان میشود، کار از کار گذشته و حادثه جبرانناپذیری رخ داده است.»
به گفته این روانپزشک، یکی از دلایل این دیر نمایان شدن در نبود ابزار حمایتی و قانونی است: «وقتی که زنی در مدت زمان طولانی در معرض خشونت از سوی همسرش قرار میگیرد، وقتی که کودکی از سوی پدرش بارها به دلایل مختلف تنبیه بدنی و آزار کلامی میشود و هیچ مرجع قانونی هم برای بازدارنگی و اصلاح رفتار وجود ندارد. باید منتظر بروز چنین حوادثی بود.»
فرنام با اشاره به این که اختلالات روانی مردان پس از ظهور قابل درمان است، ادامه میدهد: «بهبود و کاهش عوارض بیماریهای روانی امکانپذیر است. تغییر و اصلاح رفتار و گفتار خشونتآمیز با مراجعه به مراکز مشاوره و روانپزشکان قابل درمان است اما واقعیت این است که درصد بسیار ناچیزی از مردم به خصوص مردان حاضر به پذیرش این مشکلات هستند. در واقع آنها بیماری خود را قبول نمیکنند و خشونت خود را به عوامل بیرونی مرتبط میدادند. به همین دلیل به نظر میرسد باید به دنبال یک راهکار واسطی بود.»
او در توضیح بیشتر میگوید: «در بسیاری از موارد همسر و فرزندان به دلیل روابط احساسی علاقهمند به ادامه زندگی با این افراد هستند اما به شرط درمان و برطرف شدن مشکلات روانی. دقیقا همینجاست که باید با استفاده از برخی ابزارهای حمایتی و قانونی اینگونه افراد را مجبور به پذیرش و درمان کرد. البته این ایده نیاز به بررسی بیشتری دارد اما به هر حال باید برای بحران خشونت در جامعه فکر کرد.»
خشونت ناشی از کمبودها و فشارهای اقتصادی
سعید خراطها آسیب شناس اجتماعی معتقد است که خشونت در جامعه زیاد شده و به مرز بحران نزدیک است. او هم ریشه بروز این جنایت ها را همین پدیده مخربی می داند که در چند سال اخیر روند فزایندهای به خود گرفته است. اما خراطها با تاکید بر زمینههای اجتماعی این بحران خشونت به «شهروند» میگوید: «مشکلات اقتصادی دلیل اصلی این خشونت افسارگسیخته است که امروز در بخشهای مختلف جامعه خودش را به اشکال مختلف نشان میدهد. کمبودها و فشارهای اقتصادی، بیکاری، فقر و تبعیض باعث شده که خانوادهها به بدترین و دلخراشترین شکل ممکن به خشونت گرفتار شوند. پدری که مدام و هر روز شرمنده زن و بچه است، جوانی که با تحصیلات و قابلیتهای فراوان از بیکاری در خانواده شرمسار است. مستعد هر گونه اقدام غیر منتظره است. وقتی این کمبودها در کنار فرصتها و پیشرفتهای خارج از ضابطه برخی افراد در جامعه قرار میگیرد، خواه ناخواه مقایسهای تلخ در ذهن انجام میشود. نبود فرصتهای برابر، رانت، اختلاس، همه اینها باعث میشود که افراد به سمت رفتارهای خشن متمایل شوند. حالا این دیگر به شرایط خانوادگی، قدرت مدیریت و زمینه های روانی افراد بستگی دارد. در چنین شرایطی، کافی است که مردی در محیط نامناسب بزرگ شده باشد یا اختلالات زمینهای روانی را با خود داشته باشد. در این شرایط نباید از بروز قتلهای فجیع، کشتن پسر به دست پدر، همسرکشی و امثال این جرایم هولناک تعجب کرد.»
این آسیبشناس معتقد است فاصله بین نسلها در جامعه ایرانی یکی دیگر از عوامل موثر در تشدید و بروز این گونه ازخشونتهاست: «هنجارها و ارزشها نسل جدید به طور کلی تغییر کرده. در واقع ما با یک انقلاب ارزشی مواجه هستیم. فرزندان و والدینشان به خصوص پدرها از دو دنیای مختلف هستند. حتی ساده ترین حرف ها و خواسته های یکدیگر را درک نمی کنند. در این شرایط بروز اختلافات بیشتر شده و با توجه به شرایط و عوامل دیگر خشونت بین اعضای خانواده را رقم می زند.»
به گفته خراطها افزایش این جنایتها پیام دیگری هم دارد و آن بحرانی شدن وضع روانی جامعه است: «جامعه با مشکلات و بیماریهای روانی زیادی دست و پنجه نرم می کند. واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان به یک یا چند اختلال روانی دچار هستند. وزارت بهداشت در چند سال گذشته بارها آمارهایی در این خصوص منتشر کرده. مرجع رسمی اعلام می کند که بیش از ٢٠ درصد افراد جامعه اختلالات روانی دارند. بارها در این خصوص هشدار داده شده، اما مشکل این جاست که فقط در حد گزارش یا اعلام و هشدار باقی مانده. واقعا برای چند دهم یا صدم درصد از این افراد بیمار روانی برنامه ریزی صورت گرفته است. چند نفر از این ها خدمات روان درمانی دریافت کرده اند. جامعه بیمار است. بحران خشونت و اختلالات روانی مرز بحران را رد کرده است.»