✍️ حسین جعفری
دوستی در خصوص این سخن رهبری که؛ “حتی همان پذیرش قطعنامه که امام به جام زهر تعبیر کردند نیز از عقلانیترین کارهایی بود که انجام شد و در آن زمان بهترین تصمیم بود.” نوشت: “نکتهی ظریفی است که؛ خوردن زهر عاقلانه است!” آیا واقعاً این جمله تناقض نماست؟
به باور من در ادبیات دینی ما؛ این جمله رهبری ترجمان عملی این آیه است که “… چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا میداند، و شما نمیدانید.” (بقرة آية ۲۱۶)
بلی! چه بسا از موضع حق به جانب؛ تصور و دوست داشته شود که ایستادگی بمنزله ایستادن و ایستایی در یک موضع است و به همین جهت باید غیر قابل انعطاف در برابر شرایط جدید، ولو با انهدام کشور و مردم ایران؛ ایستایی نمود؛ در حالی که این برای ما و ایران شر است و بالعکس تصور و مکروه داشته شود که اگر عاقلانه و منعطف عمل کنیم یعنی از موضع حق!! دور شدهایم، در حالی که همهی خیر کشور در آن نهفته است.
…گرچه پیشنهاد هاشمی برای اعلام موضوع پذیرش قطعنامه از سوی خود و قبول محاکمه، اقدامی؛ ایثارگرانه و مردانه بود اما مردانگیِ اصلی و مهم امام این بود که حاضر نشد شعار”روح منی خمینی” متعلق او باشد و وقتی کار به دادن آبرو و خطر می شود؛ پشت مسئولینِ زیر دست، سنگر گرفته و با بیان جملات دوپهلو، آنان را مقصر اعلام کند و خود را مبرای از مسئولیت معرفی و بفکر حفظ تقدس!!! خود باشد.
گرچه ظاهراً امام پس از مشاهده آثار عملیِ شیرین پذیرش قطعنامه، از اینکه قطعنامه را پذیرفتند رضایت داشتند و منطقاً آن را جام زهر تلقی نمیکردند اما این سوال مهم است چرا امام از اتخاذ آن تصمیم عقلایی قابل دفاع تعبیر به جام زهر کردند؟
۱- بسیار شنیدهایم که پس از صلح امام حسن، او را مذل المومنین نام نهادند! اما توسط چه کسانی؟
این صفت سرزنش کننده و تحقیر آمیز، نه توسط دشمنان و یا اندیشمندان خیرخواه، که از سوی کسانی ساخته، ابراز و اعلام شد که تا قبلش بیشترین حمایتها و مجاهده را از امام حسن در برابر معاویه داشتند رگ غیرتشان بیش از بقیه بلند بود و اهل جنگ و جنگاوری بودند!
۲- … و البته همین نوع از یارانند که گرچه در مراحل ابتدایی ایستادگی در برابر دشمن کمک حال خوبیاند اما در مراحل خطیر و بزنگاه اخذ تصمیمات سرنوشت ساز، عامل فشار بر رهبری و باعث ایستایی میشوند و دست و دل و عقل رهبری جامعه را برای اخذ تصمیمات عاقلانه و رعایت منافع جامعه می بندند.
۳- واقع آن است که باید بدانیم تصمیم عاقلانه برای رعایت مصلحت مردم و منافع ملی؛ زهر نیست بلکه حداکثر؛ مکروهی است که خیر قطعی کشور و مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی و حاکمان در آن است که رهبر ناگزیر میشود بدلیلِ عکسالعمل نا معقول و هیجانی هواداران جاهل و تند مزاج، آن تدبیر معقول را در جام زهرآگین جهالت هواداران متعصب نوش کند و…
۴- بعبارت دیگر رهبران، عاقلانه ناگزیر میشوند تا برای حفظ اهداف واقعی، استراتژی و تاکتیکها (و به تبع آن شعارهای اعلامی) را اصلاح و تغییر دهند و با توجه شرایط جدید، استراتژی و تاکتیک و شعار متناسب اختیار کنند. اما هواداران کم عمق متعصبِ گیر کرده در شعارها، رهبران را “مذل المومنین” خوانده و سرزنش شان می کنند. اینجاست که باید به رهبران کمک کرد تا تصمیمِ عاقلانه برای حفظ مصلحت مردم ایران و منافع ملی را نه در جام زهرِ هواداران جاهل؛ که در جامی مملو از عسلِ حمایت های مردمی اعلام و نوش کند!
سربسته می گوییم که؛ باید جامعه را به آگاهی رساند تا اگر رهبری؛ بخاطر حفظ منافع ملی و نجات کشور، عاقلانه تصمیم به اصلاح و برگشت از راه رفته می گیرد را؛ نه سازشکار لقب دهند و نه (چون هاشمی که به امام کمک کرد تا تصمیم معقول بگیرد را ) خائن بنامند و صد البته مننقدان نیز شماتتی نکنند که هر دوی این دو رفتار ناموجه، دو تیغه قیچی جهت قطع اتخاذ و اعلام تصمیم عاقلانه اند.