ابهام درباره سرنوشت علی جنتی وزیر ارشاد در دولت روحانی در پی اعتراض محمد یزدی دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم چنان بالا گرفت که وزیر کشور ناچار شد توضیح دهد که هیات دولت در جلسه روز یکشنبه ۲۵ مهر در این مورد تصمیم خواهد گرفت. اما تا روز دوشنبه ۲۶ مهر همچنان ابهام باقی ماند. تا آنجا که سخنان احسان قاضی زاده عضو کمیسیون فرهنگی مجلس در روز دوشنبه را می توان تلویحا به معنای اعلام پایان عمر علی جنتی در وزارت ارشاد تلقی کرد.
این نماینده اصولگرا گفت آقای جنتی قربانی انتخابات ۹۶ شده است. آقای قاضی زاده عملا فهرستی از انتقاد های اصولگرایان و تندروها به وزارت ارشاد را بازگو کرده و آن ها را به منزله دلایل ناکامی و قربانی شدن وزیر ارشاد دولت روحانی دانسته است.
با وجود همه این تحولات به نظر می رسد چه آقای جنتی بماند چه برود وزارت ارشاد در شرایطی قرار گرفته است که چندان تفاوت نمی کند چه کسی وزیر ارشاد باشد. این شرایط را می توان وزارت ارشاد در بن بست نامید.
بن بست در وزارت ارشاد را می توان نتیجه به بن بست رسیدن سیاست های فرهنگی در جمهوری اسلامی دانست.
قانون شرح وظایف وزارت ارشاد در سال ۱۳۶۶ تصویب شد. این قانون با این هدف تصویب شد که یک وزارت و مجموعه ای از سازمان های وابسته به آن مسوولیت انجام تبلیغات داخلی و خارجی برای معرفی اهداف انقلاب و جمهوری اسلامی را بر عهده بگیرد. در راه تحقق این هدف موسسات و واحدهای دولتی ای که برخی از امور اجرایی مربوط به حوزه فرهنگ و هنر را در دست داشتند زیر نظر وزارت ارشاد قرار گرفتند. هدف از این واگذاری این بود که اموری مانند نشر کتاب و انتشار مطبوعات و تولید فیلم و حتی امور مربوط به ایرانگردی و جهانگردی به نحوی اداره شود که به تحقق اهداف تبلیغاتی و سیاسی دولت کمک کند.
همزمان با پایان گرفتن فضای احساسی و هیجانی جنگ ایران و عراق و فروکش کردن فضای سیاسی و عقیدتی ای که پس از انقلاب در ایران پا گرفته بود به تدریج کارآمدی تبلیغاتی دولت به سازمان هایی محدود شد که مستقیما زیر نظر روحانیت اداره می شد (مانند سازمان تبلیغات اسلامی) یا سازمان هایی مانند بسیج که دارای نیرو و امکاناتی بودند که وظایف تبلیغاتی را دنبال می کردند.
به تدریج اهمیت وزارت ارشاد در سازمان دادن تبلیغات دولتی کاهش یافت و اهمیت آن در اداره امور اجرایی مربوط به بخش فرهنگ افزایش یافت. در سال های پایانی دهه ۶۰ و اوایل دهه هفتاد عملا وزارت ارشاد سیاست فرهنگی ای را دنبال کرد که هدف آن توسعه بخش فرهنگ و هنر در ایران به گونه ای بود که مشارکت بخش های غیر دولتی و هنرمندان و اهل فرهنگی را افزایش دهد که به طور مستقل فعالیت می کردند.
این سیاست تا نیمه دهه هشتاد با فراز و نشیب هایی در وزارت ارشاد دنبال شد اما هیچگاه مورد تایید و حمایت علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی و روحانیون نزدیک به او قرار نگرفت.
از نیمه دوم دهه هشتاد دولت ایران سعی کرد جنبه ترویجی و تبلیغاتی وزارت ارشاد را از طریق افزودن بر محدودیت ها و سانسور بیشتر و اختصاص امکانات و بودجه به خودی ها بازسازی کند. هدف آن بود که با این روش برای وزارت ارشاد موقعیتی ایجاد شود که نقش رهبری جریان های فرهنگی و هنری در کشور را در مبارزه با جرانی بازی کند که تهاجم فرهنگی دشمن نامیده می شد. در این زمان نهادهای دولتی ای مانند شورای انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی و نهادهای زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای غیر دولتی ای مانند حوزه علمیه قم اهمیت بیشتری در سیاست گذاری فرهنگی یافتند. در این دوره بودجه و امکاناتی که صرف ادامه سیاست توسعه فرهنگی می شد، سال به سال کاهش یافت تا این که تقریبا در پایان دومین دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد به صفر رسید. اما این سیاست فرهنگی نیز به نتیجه نرسید.
سیاست بستن فضای فرهنگی در حوزه هایی که در اختیار وزارت ارشاد بود به جای افزایش فعالیت های تبلیغاتی و ترویجی ای که مورد نظر دولت بود، به فاصله گرفتن هرچه بیشتر اهل فرهنگ و هنر از دولت منجر شد.
افزایش امکانات تکنولوژیک و توسعه شبکه ایینترنت و شبکه های ماهواره ای نیز به رشد فرآیند هایی کمک کرد که نتیجه آن کاهش کارآمدی دولت در زمینه های فرهنگی و هنری و قدرت رسانه ای آن شد. در این شرایط نه فقط قدرت تبلیغاتی و رسانه ای دولت افزایش نیافت بلکه حکومت دچار نوعی بحران در زمینه مدیریت فرهنگی شد. بحرانی که به جنگی میان جناح های صاحب نفوذ در قدرت دامن زد. نتیجه این بحران برای اهل فرهنگ و هنر بی ثباتی حرفه ای بیشتر در حوزه فرهنگ و هنر نقض مکرر حقوق نویسندگان و هنرمندان و ناشران و محدود کردن حق بهره مندی شهروندان از کالاها و خدمات فرهنگی و هنری بود.
توقیف ها و لغو مجوز ها افزایش یافت و تهدید امنیتی و بازداشت هنرمندان به امری روزمره تبدیل شد. این بحران از اواخر دهه هشتاد بالاگرفت و در چند سال گذشته مشخصه اصلی حوزه فرهنگ و هنر در کشور بوده است.
ماموریت اصلی دولت روحانی در بخش فرهنگ ( چنان که رای دهندگان به او انتظار داشتند و چنان که در برنامه های او و وزیر ارشاد او بازتاب یافت ) آن بود که این بحران را تا حدی کنترل کند و ثبات نسبی را به حوزه فرهنگ و هنر برگرداند. اما این برنامه ها فقط در دو سال اول دولت روحانی تا حدی جنبه اجرایی پیدا کرد. در این دوره از فشار دولت بر اهالی فرهنگ و هنر کاسته شد اما در دو سال بعد مداخله سازمان یافته قوه قضاییه و نهادهای زیر نظر آقای خامنه ای و فشار سیاسی تندروها سبب شد تا وزارت ارشاد از اجرای برنامه های خود عقب نشینی کند. و به بورورکراسی عریض و طویلی تبدیل شود که روز به روز از کارآیی و قدرت مدیریتی آن کاسته می شود.
در چنین شرایطی می توان به هر وزیر ارشادی حق داد اگر حاضر نشود مسوولیت اداره این وزارت را بپذیرد. وزارتی که از توانایی اجرای تصمیمات مدیران خود و از آن مهم تر دفاع از حقوق اهل فرهنگ و هنر ناتوان است. و اختیاراتش به طور غیر قانونی اما سازمان یافته توسط دیگر نهادهای وابسته به حکومت نادیده گرفته و نقض می شود.
آقای روحانی می تواند از وزیر ارشاد ناخشنود باشد برای این که قرار گرفتن وزارت ارشاد در موضع ضعف و عقب نشینی از اختیارات قانونی آن موضع دولت او را تضعیف می کند.
حتی آقای خامنه ای نیز می تواند ناخشنود باشد به استناد به این که وزارت ارشاد راه تحقق خواسته های او را دنبال نمی کند. بر این اساس می توان گفت تقریبا هیچ کس از وزارت ارشاد راضی نیست. نه اهل فرهنگ و هنر و نه جناح های دارای نفوذ در حاکمیت.
واقعیت این است که ریشه ناخشنودی از وزارت ارشاد را نباید در توانایی ها یا ناتوانی های وزیر ارشاد جست. مساله این است که هیچ یک از دو سیاست فرهنگی مورد نظر در جمهوری اسلامی قابلیت اجرا ندارد. سیاست توسعه فرهنگی مورد قبول قدرتمند ترین جناح حکومت نیست و سیاست تبلیغاتی و ترویجی با هدف مبارزه با تهاجم فرهنگی حکومت نیز از زمینه لازم برای پذیرش سوی اهل فرهنگ و هنر برخوردار نیست. و به دنبال اهدافی است که تقریبا در جهان امروز امکان تحقق ندارد. در نتیجه این بن بست هاست که وزارت ارشاد در جمهوری اسلامی نه فقط اهمیت اجرایی خود را تقریبا از دست داده بلکه اعتبار عمومی خود را نزد مردم و اهل فرهنگ از دست داده است.
در هنگامه ای که وزارت ارشاد از قدرت و اعتبار لازم برای اجرای هیچ سیاست فرهنگی ای برخوردار نیست واقعا چه فرق می کند چه کسی وزیر ارشاد باشد؟