✍️محمّد حسين كريمي پور
هاني مصري بود. مسلماني تحصيلكرده كه فرانسه و انگليسي را به رواني عربي صحبت مي كرد و شناخت خوبي از علوم اسلامي، تحولات روز و نحله هايِ فكريِ جهانِ اسلام داشت.
آن سالها، او هم مثل من مشغول تجارت خارجي بود. گاه به گاه همديگر را در نمايشگاههايِ تجاري اروپا مي ديديم و غالبا ساعتي گپ مي زديم. او براي من از تحولات فكري قاهره افسونگر مي گفت و من برايش از ايران و فكر شيعي.
ديدنش هميشه مغتنم بود.
از هاني دو خاطره پر رنگ در ذهن دارم.
اول آنكه روزي بمن گفت كه انقلاب شما حق بزرگي بر گردنِ فعالان مسلمان در جهان اهل سنت دارد. تجربه غني شما به خيلي از ما كمك كرد تا فكرِ تشكيلِ حكومت شرعي را براي هميشه كنار بگذاريم. اين سخني بود كه من بعدا به كرّات و با ادبياتِ گوناگون، از برخي ديگر مسلمانانِ معتقد شنيدم و خواندم.
دوم آنكه روزي از من پرسيد چرا شما رهبرتان را ” وليّ امرِ مسلمين جهان” مي خوانيد و اينهمه هزينه تحمل مي كنيد؟ ازو پرسيدم كدام هزينه را تحمل مي كنيم؟
او گفت عبارت “ولي امر” از آيه مشهوري در قرآن مي آيد. آيه شريفه به مسلمين امر مي كند: ” از پروردگار اطاعت كنيد و از رسول ص و اولي الامرتان اطاعت كنيد.” فرقه هاي اسلامي بعضي اين تبعيت را در فتاواي ديني، برخي در نظم اجتماعي و اَمرِ حكومت و برخي در هر دو مي دانند.
هاني از من خواست خودم را جايِ يك شافعي مصري، يك صوفي تُرك، يك حنبلي حجازي يا يك اباضي عمّاني بگذارم.
او گفت: ” اگر مُرادِ شما از ولايت رهبرتان بر اين افراد، ولايت مذهبي باشد، يعني شما انتظار داريد همه مسلمانان در فتاوايِ ديني، شيوخ و مذاهبشان را وانهند و به رهبر شما كه فردي شيعي است رجوع كنند؟ “
ادامه داد: ” اگر هم مرادتان تبعيتِ حكومتيست، يعني شما از مصريان يا تُرك ها يا اهالي مغرب عربي يا مردم اندونزي انتظار داريد جانبِ حكومتهايِ ملّيِ خود را رها و در امور اجتماعي و سياسي، كلاً يا جزئاً، انقيادِ يك حاكم ايراني را بپذيرند؟
آخرين فرض محتمل اينست كه مرادتان اين باشد كه هركه از رهبر شما تبعيت نكند، اساسا مسلمان نيست.
فرض ديگري هم هست؟”
هاني نتيجه گرفت: ” هر كدام ازين شقوق كه مقصود شما باشد، دشمني و مقاومتِ مردمي را بر مي انگيزد كه به مذهب يا كشورِ خود، مختصر علاقه اي داشته باشند. سوال من اينست كه در عوضِ جلبِ اينهمه حساسيت و دشمني، چه چيزي گيرتان مي آيد؟ “
طفلكي واقعا فكر مي كرد، ما منفعت پيچيده و پنهاني داريم. من داشتم عرق مي ريختم. حالم شبيه آدم حواس پرتي بود كه ازو پرسيده باشند چرا با زير شلواري به بازار آمده است؟
آقا جان! از من به شما نصيحت! اصلاً و ابداً با مصري جماعت هم كلام نشويد!
خِلاص!