پایگاه خبری / تحلیلی نگام _ مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، در واکنش به «خیانت به اسلام» خواندن توافق امارات متحده عربی با اسرائیل از سوی علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، خواستار موضعگیری عمومی او درباره بدرفتاری دولت چین با مسلمانان اویغور شد.
پمپئو چهارشنبه ۱۲ شهریور در صفحه توییتر خود نوشت: «جهان باید ایدئولوژی نفرت خامنهای را رد کرده و محکوم کند.»
او این توییت را در واکنش به اظهارات خامنهای منتشر کرد که امارات متحده عربی را به دلیل صلح با اسرائیل به «خیانت به اسلام» متهم کرده بود.
پمپئو در ادامه نوشته است: «فرزندان ابراهیم [عنوان توافق صلح]، مسلمانان،مسیحیان و یهودیان از پروژه صلح به وجد آمدهاند؛ در حالی که خامنهای خواستار خشونت بیشتر است.»
وزیر خارجه آمریکا در ادامه با کنایه به خامنهای نوشت: «اگر تو به دنبال کسانی میگردی که به اسلام خیانت کردهاند، چین در پی نابودی اویغورهاست. مشتاقانه منتظر انتقاد علنی تو درباره بدرفتاری وحشتناک حزب کمونیست چین با آن مسلمانها هستم.»
وزیر خارجه آمریکا در این توییت حمایت دولت این کشور از امارات متحده عربی را مجددا مورد اشاره قرار داده است.
ابوظبی پیش از این نیز به دلیل اظهارات حسن روحانی، رییسجمهوری ایران، درباره توافق عادیسازی روابط با اسرائیل کاردار ایران در این کشور را احضار کرده و به او تذکر داده بود.
تاریخ اویغور به بیش از ۴۰۰۰ سال پیش، به دو قوم کشاورز و شکارچی، و سپس به سغدیان ایرانی در زمان هخامنشیان و اشکانیان بر میگردد، زمانیکه این منطقه بخشی از شاهنشاهی ایران بود. سغدی یکی از زبانهای ایرانی بود و از آنجا که سغدیان بر سر راه جاده ابریشم اسکان داشتند، زبان، فرهنگ، آداب و مهارتشان در مدیریت بهسرعت همراه با بازرگانانیکه از چین و هند برای تجارت از این جاده عبور میکردند، گسترش یافت. سغدیان همراه با سُکاهای ایرانی که بعدها به آن ها پیوستند، نقش مهمی در گسترش فرهنگ و تمدن ایران باستان داشتند.
با فروپاشی سلسله ساسانی و هجوم اعراب به ایران، ترکیب نژادی و فرهنگی منطقه سغدنشین که اکنون به عنوان شین جیانگ شناخته میشود، تغییر چندانی نکرد و زبان سغدی ایرانی همچنان ارجحیت خود را نگه داشت.
سعد ابن وقاص، یکی از فرماندهان سپاه اسلام که تا داخل قلمرو چین پیش رفت، تنها پنجاه سال پس از مرگ پیامبر اسلام، آیین خود را در این منطقه مستقر کرد و با اسکان اعراب در این منطقه کوشید چهره نژادی آن را نیز عوض کند، اما مهاجرت گسترده ایرانیانی که از هجوم اعراب به این منطقه گریختند، ترکیب نژادی آن را همچنان ایرانی/ سغدی حفظ کرد.
در طی سالها این اقوام در عرصههای سیاسی و اجتماعی چین پیشرفتی چشمگیری کردند و خانات محلی خودشان را تشکیل دادند. از اسلام گذشته، بسیاری از آداب و رسوم و اعتقادات ترکهای آن منطقه همچنان ایرانی ماند، از جمله آیین نوروز که مانند قرقیزها، ازبکها، قزاقها و تاتارهای چین، امروز در میان اویغورها هم جشن گرفته میشود. زبان اویغور هنوز آکنده از کلمات پارسی است.
اویغورها در رویارویی با لشکر عظیم چنگیز خان در سالهای ۱۲۰۶ تا ۱۲۲۷ داوطلبانه تسلیم شدند. پس از چنگیز، قوبیلای قاآن بر این منطقه چیرگی یافت. اویغورها به دلیل فرهنگ برترشان در دربار مغول به جایگاه رفیعی رسیدند و در جنگهای آنان برای تسلط بر آسیای میانه نقش مهمی ایفا کردند.
اما بنا به اسناد تاریخی، گروههای چشمگیری از مغولها با سقوط خاقان مغولستان در سالهای پس از ۸۴۰ میلادی به اویغورستان کوچ کردند و در میان ساکنان منطقه به ویژه از نظر نژادی حل شدند.
چین در قرن هجدهم میلادی مغولستان را فتح کرد و اویغورستان را شین جیانگ نامید. گفته میشود در این حمله بیش از یک میلیون نفر کشته شدند و آنچه از آنان به جا مانده بود، در بازارهای فروش برده معامله شدند.
خصومت میان چین و اویغورها از آنجا دامن زده شد و تا امروز ادامه یافت.
قیام سال ۱۸۶۴ اویغورها علیه سلسله چینگ، آنها را از اویغورستان که حال نامش را کاشغریه گذاشه بودند، بیرون راند. پادشاهی مستقل کاشغریه یا «یِدی شهر» ( هفت شهر) به رهبری یعقوب بیگ، از سوی امپراطوری عثمانی، روسیه و بریتانیا به رسمیت شناخته شد. اما منازعات به این جا ختم نشد.
در جنبشی که یکی از ریشههای معاصر درگیریهای امروز علیه اویغورهاست، یعقوب بیگ علیه مسلمانان چین که مسلمان حنفی کاشغریه آنها را شافعی میخواندند اعلام جهاد کرد. چین در این نبرد به سختی شکست خورد.
اما همانند خاورمیانه پس از جنگ جهانی اول، قدرتهای جهان آن روز، بریتانیا و روسیه، در ادامه آنچه در تاریخ به نام «بازی بزرگ» شناخته می شود، تمام منطقه آسیای میانه را بدون توجه به ترکیب قومی، فرهنگی و سنتی آن به کشورهایی از جمله افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان و… تقسیم کردند. رقابت شدید و اغلب خونین میان روسیه و بریتانیا بر سر کنترل آسیای میانه که اصطلاحا «بازی بزرگ» خوانده میشود، از اواسط قرن نوزدهم آغاز شد و تا اوایل قرن بیستم ادامه یافت.
هدف بریتانیا حفظ بزرگترین مستعمرهاش، هند بود. برخی تاریخدانان معتقدند این رقابتها هرگز تمام نشده و نمونه آن هجوم نظامی شوروی به افغانستان در دهه ۱۹۸۰ است.
اویغورها، دوبار در سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۴۴ با کمک استالین موفق شدند استقلال از دست رفته خود را بازپس بگیرند و خود را «جمهوری اول ترکستان شرقی» بنامند. اما چین، با استفاده از عِرق مذهبی مسلمانان خودش که آنها هم اویغورها را کافر تلقی میکردند، استقلال جمهوری ترکستان شرقی را در هم کوبید.
دومین جمهوری مستقل ترکستان شرقی هم به همین سرنوشت دچار شد، با این تفاوت که این بار میان جامعه اویغور که بخشی طرفدار شوروی و بخشی هوادار ترکیه بودند، اختلاف افتاد و در این اختلافات، این چین بود که کنترل منطقه اویغورنشین را در دست گرفت و از سال ۱۹۴۹ با مشت آهنین بر آن حکومت کرده است.
پکن حس میکند این نه تنها اویغورها بلکه دست نامرئی ترکیه و روسیه است که میخواهد بخشی از آنچه را چین متعلق به خودش میداند، زیر نفوذ بگیرد. مسئله آنقدر سرنوشت و خواست اویغورها نیست که مبارزه با آنچه پکن دست خارجی تلقی میکند.
اویغورها هم با نگاهی به تمدن و گذشته و تفاوتهای فاحشی که میان نحوه زندگی، سنتها و اعتقاداتشان با چین وجود دارد و این که چین از دید آنها دولتی است که در گذشتهای نه چندان دور قلمروشان را غصب کرده، ترجیح میدهند حتا در ازای مماشات با روسیه و ترکیه، خود را از زیر یوغ چین که در صدد از میان بردن هویت تاریخی و قومی آنهاست، خود را از اردوگاههای شستشوی مغزی و کار اجباری چین رها کرده با حیثیت انسانی به زندگیشان ادامه دهند.