پایگاه خبری / تحلیلی نگام _ سیاست برایان هوک به همراه سلف خود مایک پمپئو،برای افکار عمومی ایران تداعی کننده نفرت، تحریم و فشار است. امروز اما دیپلماتی کهنه کار، منعطف و غیر افراطی این میز را تحویل گرفت.ایا او سوپاپ روابط ایران و آمریکا است؟یا حتی می توان گفت سوپاپ مردم ایران برای رهایی از فشار تحریم ها؟ آیا این فرد کمکی به بهبود روابط خواهد کرد، از رابرت مالی چه می دانیم؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روز گذشته سخنگوی کاخ سفید رسما از انتصاب رابرت مالی برای تصدی میز ایران در وزارت خارجه آمریکا خبر داد. انتصابی که تا حدودی خشم اسرائیل را برانگیخته است چراکه او به دیپلماتی معروف است که به اسرائیل باج زیادی نمی دهد. با اینکه او از یک خانواده یهودی است اما این مساله شاخصه اصلی شخصیت این دیپلمات را شکل داده است. استراتژی او همیشه سلاح دیپلماسی بوده است و از جمله کسانی بود که موافق امتیاز دادن بیشتر به ایران در مذاکرات هسته ای بوده است.
رابرت مالی به همراه گزینه های دیگری که در مذاکرات ایران نقش داشته اند مانند بلینکن وزیر خارجه و وندی شرمن که معاون وزیر خارجه شده اند ممکن است تا حدودی بتوانند پل های خراب شده از سوی دولت را ترامپ را تا حدودی بازسازی کنند و آن چهره مخدوش آمریکا را بار دیگر در صحنه بین المللی تصحیح کنند.
انتصاب این دیپلمات نشان می دهد که واشنگتن تمام تلاش دیپلماتیک خود را برای احیای توافق هسته ای به کار گرفته است.
رضا نصری کارشناس سیاست خارجی در تاریخ 5 بهمن به خبرآنلاین گفت: که اگر این فرد برای میز ایران منصوب شود برجام دیگر گروگان نخواهد بود و با منطق و نگاهی باز می توان برای لغو تحریم ها تلاش کرد.
جدا از سوابق کاری و خانوادگی او – که به نوع خود در ساختار سیاسی آمریکا استثنائی است – رابرت مالی در مورد ایران یک رویکرد واقعبینانه و معتدلی دارد که موجب عصبانیت جریان ایران ستیز شده است. اول اینکه رابرت مالی معتقد است دولت بایدن نباید از آنچه جریان ایرانستیز «دستاورد فشار حداکثری» میخواند به مثابه «اهرم» مذاکراتی علیه ایران استفاده کند. او در مصاحبههای خود همواره تاکید کرده اگر تحریمهای ترامپ کارکرد «اهرم» داشت، خود ترامپ میتوانست از آن برای کسب امتیاز بیشتر از ایران بهرهبرداری کند! در نتیجه، حضور او در صحنهٔ تصمیمسازی، در عمل گفتمان «از دستاوردهای ترامپ استفاده کنید» را – که امثال تام کاتن به آن قائل هستند – به حاشیه میراند. از سوی دیگر، او استدلال میکند که دوران ترامپ ثابت کرده آمریکا همواره قادر است فشارهای سنگینی به صورت یکجانبه علیه کشورها اِعمال کند و معتقد است علم به این حقیقت خود «اهرمی» است که برای مذاکره کفایت میکند! یعنی حفظ تحریمهای کنونی را برای حفظ فشار به ایران لازم نمیداند و به نظر او صرف اینکه ایران بداند آمریکا همواره قادر به بازگرداندن تحریمهاست، خود یک اهرم موثر روانی است. نکته مهم دیگر اینکه رابرت مالی معتقد است مذاکره بر سر موضوع «فعالیتهای موشکی» و سیاستهای منطقهای ایران – که ورد زبان مقامات دولت ترامپ بود – نمیتواند بدون پرداختن به مقولهٔ وسیعتر و پیچیدهترِ «ساختار امنیتی منطقه» انجام پذیرد.
به عبارت دیگر، او باور دارد موضوع موشکی و سیاست منطقهای ایران مستقیم به مقوله پیچیده «توازن قدرت» در منطقه گره خورده است و از این رو موضوعی نیست که بشود در زمان کوتاهی حلوفصل کرد. او حتی در جایی میگوید حل مسئلهٔ سیاستهای منطقهای ایران و «توازن قدرت» در منطقه موضوعی نیست که بشود در دور اول ریاستجمهوری بایدن میسر باشد! به همین خاطر، او گروگان گرفتن برجام در ازای حل مسائل منطقه را واقعبینانه و به مصلحت نمیداند.
سوم اینکه نگاه رابرت مالی به مذاکره به مراتب متوازنتر و واقعبینانهتر از اسلاف اوست. او حتی در جایی میگوید اگر آمریکا بخواهد موضوعِ «بندهای غروب در برجام» را مطرح کند، باید حاضر باشد در ازای آن، مطالبات و شروط ایران – از جمله رفع تحریمهای اولیه – را نیز مورد بررسی قرار دهد! یعنی باور دارد آمریکا نمیتواند بدون دادن امتیازهای قابل ملاحظه، امتیازهای مهمی از ایران مطالبه کند. طبیعتاً این رویکرد با رویکرد امثال مایک پمپئو و برایان هوک که «شروط دوازدهگانه» به ایران «ابلاغ» میکردند بدون اینکه عاملیتی برای ایران قائل باشند بسیار متفاوت است.
سوابق خانوادگی او، سوابق کاری او در پروندهٔ اسرائیل و فلسطین و همچنین مواضع اخیرش در مورد جایگاه اسرائیل و عربستان سعودی در پرونده ایران نیز به نوع خود در صحنهٔ سیاسی آمریکا منحصربهفرد است. او اخیراً در یک نشست تخصصی گفته بود اسرائیل و عربستان سعودی در این دوراهی قرار گرفتهاند که باید تصمیم بگیرند میخواهند با دولت بایدن در پرونده برجام همراهی کنند یا اینکه فضا را برای بایدن «مسموم» سازند! در صحنهٔ سیاسی آمریکا این نوع نگاه و بیان – به ویژه در مورد اسرائیل – کمتر دیده میشود و به همین خاطر هم احتمال انتصاب او بسیاری از لابیهای تندروی طرفدار این دو رژیم را نگران کرده است.
در مورد جایگاه اسرائیل و عربستان سعودی در رویکرد دولت بایدن به ایران نیز میگوید سیاست بایدن در قبال ایران پیش از انتخابات مطرح و به رای عمومی گذاشته شده است. از این رو از یک مشروعیت مردمی برخوردار است. در نتیجه، از دید او اسرائیل و عربستان بر سر این دوراهی قرار دارند که از خود بپرسند آیا میخواهند با سیاست بایدن «همراهی کنند» یا اینکه فضا را برای او «مسموم سازند»؟
علاوه بر اینها، به نظر میرسد او به محدودیتها و پیچیدگیهای صحنهٔ سیاست داخلی آمریکا نیز واقف است و از این رو در تهیه طرح برای لغو تحریمها و بازگشت به برجام «سیاستمدارانه» عمل خواهد کرد.در واقع، به احتمال زیاد او فرایند لغو تحریمها را با پیشنهاد «بررسی تحریمهای دوران ترامپ» شروع خواهد کرد تا به زعم خود ارزیابی کند کدام تحریمها مشروع و کدامیک غیر ضروری است. سپس، عملاً منطبق با تعهدات آمریکا در برجام، پیشنهاد به لغو آنها دهد.
به نظر انتصاب رابرت مالی در این مقام فضای مناسبی برای دیپلماسی و رسیدن به نوعی دِتانت ایجاد میکند.