✍️ حبیب رمضانخانی
با نزدیک شدن به ایام انتخابات ریاست جمهوری، احمدی نژاد طبق روال گذشته، تحرکات خود را زیاد کرده و از هر فرصتی برای دیده شدن و داشتن تریبون بهره می برد. اما آنچه او را در مدار توجه مجدد قرار داده، نه شخصیت و شعارهایش، بلکه مصاحبه و سخنرانی های ساختار شکنانه ای است که در آن ضمن عبور از خطوط قرمز نظام، نکات و اتهاماتی را متوجه مسئولان و حاکمیت می کند. ادعاهایی که در حالت عادی از زبان یک شهروند معمولی می تواند به صدور ده ها سال زندان و مجازات منجر شود. با اینکه مطالبه گری و انتقاد از حکومت و شیوه مدیریت آن، جز حقوق اولیه یک شهروند محسوب می شود و نبایستی برخوردی در پی داشته باشد، ولی به تجربه موارد مشابه در این سیستم، این سوال در ذهن مردم شکل می گیرد که چگونه است، احمدی نژاد با گذشتن از خط قرمز های نظام و ایجاد چالش و ادعاهای گاه ساختارشکنانه، آزادانه همچنان تریبون داشته و بسان دیگران با او برخوردی صورت نمی گیرد؟
برای این رواداری و مماشات، چند دلیل را می توان برشمرد:
۱. احمدی نژاد فردی هست که در این سال ها، مخصوصا در جریان انتخابات جنجالی ۸۸، نظام به پای او بسیار هزینه کرد. او در آن هشت سال مورد توافق کلیت حاکمیت بوده و از حمایت آن ها کاملا منتفع می شد. حال سوگلی دیروز را امروز یاغی قلمداد و انتخاب و معیار درست انزمان خود را رد کنند، بیش از احمدی نژاد، وجهه و اعتبار خود را زیر سوال می برند.
۲. احمدی نژاد در ابتدا طرف اصلی اعتراضات سال ۸۸ بود. اعتراضاتی که منجر به حصر و محدودیت شدید سران جنبش سبز شده و تا امروز امتداد یافته است. حال اگر با احمدی نژاد برخورد شده و او نیز دچار حصر و محدودیت شود، طرف اصلی آن اعتراضات متوجه چه کسانی خواهد بود؟ آیا برای حاکمیت که بخواهد امروز طرف مقابل مخالفان را نیز به حصر بکشاند، به نوعی اثبات ادعای معترضان جنبش سبز قلمداد نمی شود؟
۳. احمدی نژاد که فکر می کرد جریان منتسب به او تا مدت ها بر سریر قدرت بوده و خدمتی که او به اصولگرایان در حذف اصلاح طلبان انجام داده، تا مدت ها او را در راس هرم حفظ خواهد کرد، در این سال ها از نادیده گرفته شدن به شدت ناراحت بوده و با جدا کردن خط خود از جریان اصولگرایی به دنبال ایجاد یک جریان جدید برای جذب توده ها می باشد. از سویی این جدا شدگی از سوی حاکمیت پذیرفته نیست، چرا که حاکمیت می خواهد کماکان با حفظ او، هر چند در حاشیه، او را طرف اصلی اعتراضات گذشته حفظ کرده و با حذف او حاکمیت متوجه و طرف مخالفان نباشد.
۴. احمدی نژاد با علم به موضوع بالا، می خواهد حالا که به بازی گرفته نمی شود، با طرح این ادعاها موجبات برخورد حاکمیت با خود را فراهم کند، تا از این طریق به چند هدف عمده برسد: یک، خود را در قالب یک قهرمان مردمی که مخالف وضعیت موجود هست نشان داده و از فقر و مشکلات اقتصادی مردم برای اهداف خود بهره برداری کند. دو، با کنار کشیدن خود و مظلوم نمایی، حاکمیت را به جای خود، طرف معترضان جنبش سبز جا بزند. سوم، برای فردا روزی اگر اتفاقی افتاد، با شستن دامن خود از اقدامات گذشته، خود را در قالب اپوزیسیون برای پست و جایگاه بهتر و منافع بیشتر جا بزند.
۵. حاکمیت سال هاست به دلیل حصر سران جنبش سبز در تنگنا قرار دارد. نه می تواند اقدام به محاکمه کند که خود نیاز به صدور حکم سنگین برای آن ها خواهد بود و در مجامع جهانی و افکار عمومی باید پاسخگو باشد و نه می تواند آن ها را آزاد کند که خود نوعی عقب نشینی و تداعی اثبات حقانیت آن ها خواهد بود. حال حساب کنید بخواهند با احمدی نژاد نیز این برخورد را صورت دهند. کسی که مسلما یاغی خواهد شد و دردسرهای بیشتری خلق خواهد کرد. پس اینجا «عدو سبب خیر شده» و مخالفان احمدی نژاد با حصرشان، امروزابزاری برای رهیدن او از حصر شده اند.
۶. احمدی نژاد در این سال ها در اقدام به گفتارها و عمل غیرمعمول شناخته شده و به صفت پشت کردن به حامیان و شکستن عهد و پیمان با هم مسلکان دیروز، برجسته شده است. او نشان داده که برایش منافع فردی و اهداف خود از هر چیزی ارجح تر بوده و برای آن دست به هر اقدامی می زند. با این اوصاف، حاکمیت خوب می داند که او به چه اسرار و اطلاعاتی دسترسی داشته و با آن صفت می تواند دست به افشاگری زده و چالش بزرگی ایجاد کند، پس هر طوری شده، تلاش می شود او در مدار نظام حفظ شود، نه آنگونه قدرت بگیرد که مثل آن دوران منجر به آن چالش و مدیریت مسأله دار شود و نه آنگونه طرد شود که در قالب اپوزیسون جلوه کرده و چه بسا دورنمایی شخصیتی چون بنی صدر را تداعی کند.
نتیجه؛ احمدی نژاد پسر ناخلف و استخوانی در گلو مانده هست که حامیان خود را عاصی کرده و درمانی پیش رو نیست!