به نظر شما چرا فهم، دانستن، درک کردن، تجزیه و تحلیل کردن می تواند بد باشد؟ مضر باشد؟ صدمه زننده باشد؟! ما شنیده بودیم که هر که آگاه تر بود برتر بود. شاید مشکل همین جاست. مشکل برتری است. آنانی که ترند، بر آنند که کسانی برتر نشوند، چرا که در آن صورت دیگر آنان تر، نیستند و ابترند و ابتران برتر می شوند. خلاصه هر چه هست، که هست ظاهر قضیه این گونه نشان می دهد که کس یا کسانی نمی خواهند ما بفهمیم، چطور؟ عرض می کنم. در همین زندانی که جای رندان است و می توان آن را کشوری کوچک فرض کرد، روال بر این منوال است.
در بند شش یک که بودم، طی نامه ای از حفاظت و هر کسی که مسئول بود، درخواست نمودم تا ما- تعدادی از زندانیان که توان خواندن و علاقه به خواندن را دارند- بتوانند از کتاب و کتابخانه سود ببرند.
بعد از گذشت چهل و پنج روز پیگیری تمامی مسئولان بیرون و درون زندان بالاخره قرار شد بنده در دیداری چند دقیقه ای از کتابخانه چند کتاب به عاریت گرفته و جهت مطالعه به بند ببرم. که بردم. اما چشم شما روز بد نبیند، هنوز دو روزی نگذشته بود که بنده تشویق شدم و از بند شش یک به بند مشاوره ی دو که مثلا بندی آزاد تر است منتقل شدم.
از بدو ورود به این بند طی نامه ای دیگر درخواست نمودم، حال که دیگر ما ترسناک نیستیم پرتغال پوسیده نبوده و سالمیم و دیگران از قِبَل ما آلوده نمی شوند، اجازت فرمایند تا بتوانم از کتابخانه ی مرکزی در ساعات اداری استفاده نموده بر فهم خود بیافزایم یا نگذارم از آن کاسته شود و برای آنان مثالی از زندان های شرق آسیا آوردم که در آن جا اگر زندانی کتابی بخواند، به ازای هر کتابی که خوانده باشد، ده روز از زمان اسارتش کم می شود.
درد سرتان ندهم هم اکنون که حدود دو هفته از ارسال نامه می گذرد، جوابی دریافت نکرده ام. ناگفته نماند که بنده از طرف تمامی مسئولان درون و برون زندان توصیه شده و قرار بوده و هست که مورد تفقد قرار گیرم. حال شما بخوانید حدیث مفصل از این مُجمَل.
با خود فکر می کنم، که درک و فهم و شعور واقعا می تواند خطرناک باشد؟ چرا که از دید آقایان دزدی که با چراغ آید گزیده تر برد کالا؟ اینان در ابتدا آحاد ملت را دزد می دانند، حال این دزد می تواند دزد اقلام و احشام باشد، یا دزد قدرت. از نظر آنان دزد، دزد است. اما اگر از دیدگاه اسیر و زندانی نگاه کنیم، متوجه می شویم که اگر او بفهمد و بداند، آن گاه سوالاتی برایش پیش خواهد آمد که پاسخ به آنان برای اداره کنندگان زندان مشکل خواهد بود.
چرا این جایم؟ چگونه شد که به این جا رسیدم؟ چطور در حصار جایم دادند؟ این سوالات و ده ها سوال دیگر از این قبیل، باعث می شود که ما به خود آییم و ید واحده شویم و بشوریم بر علیه کسانی که ما را به این روز نشانده اند.
پس نتیجه می گیریم که از دید مسئولان بهتر است صورت مسئله پاک شود، یا اگر بنا بر ضرورت قرار شد، روزنه ای به فهم باز شود تاثیرش نفهمی بیشتر باشد. مثل آن چه تا به حال صورت گرفته است. می گویند: فهم بیشتر دادن تیغ تیز به دست زنگی مست است. اما من معتقدم که: آن کس که بداند و بداند که بداند، اسب شرف خویش ز گنبد بجهاند.