پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️ فرهاد قنبری
اشغال افغانستان توسط شوروی سابق در سال ۱۹۷۹: اشغال افغانستان توسط شوروی، فروپاشی و سقوط دولت در افغانستان را رقم زد و باعث شروع خشونتهایی شد که هیچگاه نقطه پایانی بر خود ندید.
تاختوتاز قدرتهای جهانی: پس از اشغال افغانستان توسط شوروی، آمریکا هم که نمیخواست از قافله عقب بماند به افغانستان ورود کرد و تلاش کرد با مسلح کردن گروههایی به نام «مجاهدین» شوروی را زمینگیر نماید. مجاهدین افغان پس از فروپاشی شوروی و خروج نیروهای روس از کشورشان، هر کدام برای قبضهٔ کامل قدرت به جان یکدیگر افتاده و برای یک دهه افغانستان را عرصهٔ تاختوتاز خود قرار دادند.
خلاء قدرت مرکزی: با شروع جنگ داخلی میان مجاهدین و خلاء قدرت مرکزی قدرتمند، افغانستان به مرکز تاختوتاز گروههای بنیادگرا درآمد. القاعده، افغانستان را مکان امنی برای فعالیت خود دیده و در دههٔ نود میلادی رهبری خود را به آن جا منتقل کرد و بیش از بیست هزار مدرسهٔ دینی «طالبپرور» عموماً با هزینهٔ عربستان در شهرها و نقاط مرزی افغانستان و پاکستان تأسیس و شروع به پرورش نیروهایی به اسم طالبان و فرستادن آنها به خاک افغانستان کردند.
یازده سپتامبر: قربانیان اصلی بمبگذاری یازده سپتامبر ۲۰۰۱ نه مردم آمریکا بلکه مردم افغانستان و عراق بودند که برای بیش از دو دهه طعم خشونت و عدم امنیت و کشتار و اشغالگری را چشیدند و بدون آن که در آن حادثه هیچ نقش و گناهی داشته باشند، بیشترین آسیب را متحمل شدند.
سیاستهای ترامپ: دوران ریاستجمهوری ترامپ، طالبان قدرت فراوانی گرفت. طالبان در آن چهار سال به صورت آرام و خزنده بر بخشهای وسیعی از افغانستان مسلط شد. دولت ترامپ در یک سال آخر حیات خود برای تسریع روند کاهش نیروهای آمریکایی در افغانستان، دولت غنی را وادار به پذیرش اکثریت پیششرطهای طالبان برای مذاکره کرد. دولت ترامپ اولین دولتی بود که در سطح بالا و به صورت کاملاً آشکار و علنی با طالبان وارد مذاکره شد و قبح مذاکره و روابط دیپلماتیک با آن ها را فروریخت. دولت ترامپ با حذف نام رهبران طالبان از فهرست سیاه و وادارکردن دولت افغانستان به آزادسازی پنج هزار تن از زندانیان عضو طالبان، زمینه را برای شکلگیری موج جدیدی از خشونتها در این کشور فراهم نمود. پس از کنار رفتن ترامپ و بهقدرترسیدن بایدن هم تقریباً همان سیاست در قبال افغانستان ادامه یافت و نتیجه آن شد که امروز میبینیم.
دولت وابسته: دولت غنی و عبدالله عبدالله دولتی وابسته به آمریکا بودند که به جای جذب اعتماد همهٔ مردم افغانستان و تلاش برای اصلاح امور نظامی و قضایی و انجام برخی کارهای اصلاحی و عمرانی و برقراری امنیت و روابط دوستانه با همسایگان و امثالهم، بیشتر بلهقربانگوی آمریکا بودند و بدون توجه به تاریخ و فرهنگ سرزمین خود به دنبال برقراری چیزی شبیه دموکراسی غربی در افغانستان و دنبال حواشی مانند جنگ لفظی و متلکپراکنی به ایران و.. بودند. این روند که با قومگرایی دولت تشدید میشد باعث نارضایتی حداکثری مردم افغانستان در بسیاری ایالتها شده بود.
فرقهگرایی: مردم افغانستان در طول دهههای گذشته بیشتر از آن که خود را ملتی به نام افغانستان بدانند، خود را پشتون و تاجیک و ازبک و هزاره و شیعه و سنی میدانند. این نگاه قبیلهای باعث شد که هیچگاه «دولت-ملت» به مفهوم مدرن آن در این کشور ایجاد نشود.
کنار آمدن ایران و روسیه با طالبان: نزدیکی دولت افغانستان به غرب و آمریکا باعث نزدیکی بیشتر ایران و روسیه به طالبان شد و عدم حمایت این دو کشور از دولت این کشور و همچنین به رسمیت شناختن طالبان نقش پررنگی در قدرتگیری طالبان در سالهای اخیر داشت.