✍️ حمید مظاهری راد
مهم ترین پیام پیامبران این بود که عقل تان را آزاد کنید. کار مهم پیامبران نشان دادن منبع راهنمای چشم برای انسان بود چرا که شغل پیامبرِ معرفت اندیش قانون گذاری نبوده و معلمی است. رولف دوبلی در “هنر شفاف اندیشیدن” می گوید: ما بهطرز اعجابآوری بمباران اطلاعاتی میشویم، اما بهطرز اعجابآوری کم میدانیم. چرا؟ چون دو قرن پیش، قالب مسمومی از اطلاعات را تحت عنوان “اخبار” خلق کردیم. اخبار برای ذهن بهمثابهٔ قند است برای بدن: اشتهاآور، آسانهضم و در درازمدت بسیار مخرب…
وضعیت مطالعه و تولید محتوی در کشور را اگر نیک بنگریم و زمانی را که جوانان، دانشجویان و در کل مردم برای متون علمی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی و … صرف می کنند را در نظر آوریم شاهد نابسامانی فراوانی می شویم که خصوصا با رشد شبکه های اجتماعی به اوج خود نزدیک تر می شود. به گونه ای که زمان بسیار اندکی را هم که برای مطالعه صرف می کنیم در دنیای مجازی با شنیدن و خواندن مطالب بی محتوای تولید شده توسط عده ای بی اطلاع به هدر می رود. دکتر علی شریعتی با اینکه اوضاع امروزین ما را تجربه ننموده چه زیبا در این خصوص می گوید که: چه بسیارند کسانی که همیشه حرف میزنند بیآنکه چیزی بگویند، و چه کماند کسانی که حرف نمیزنند، اما بسیار میگویند. پائین آمدن سطح نخبگی چه تبعاتی دارد؟ کدام ملاحظات نخبگان یک جامعه را به حاشیه رانده اند؟ چرا کار تکنولوژی وسیله اندیشی به گونه ای شده که اهداف ما را در زندگی معین می نمایند. ایستایی، عدم خلاقیت، دنیازدگی و سکوت نخبگان ما را آیا معنایی می توان نمود؟ آیا اشخاص و نهادهایی که متولی تولید محتوی می باشند به رسالت تاریخی خود به درستی عمل می کنند! واقعیت آن است که به قول استادی: ما تا اندازه ای دچار مشغله های بی ارزش و اهمیت شده و اهداف تعریف شده ای را به ما فروخته و ترزیق کرده اند و ما آن ها را بدیهی گرفته ایم. متاسفانه مرتبت نخبگی به گونه ای تنزل یافته که سطح شعور مردم از سطح شعور نخبگان ما بیشتر است. خودشیفتگی و سکوت آفتی است که گریبانگیر انسان هایی گشته که می بایست پیشگام شناخت و اصلاح رویه های غلط جامعه می شدند. در حقیقت، امکان اینکه فرد و نهاد خودشیفته از طریق هم هویت شدن با جامعه و مشارکت در رنج مردم به کار خود ادامه دهد به نوعی تراژیک فراسوی ظرفیتهای شخص خودشیفته قرار دارد، زیرا او نمیتواند با فرد دیگری هم هویت شود مگر اینکه دیگری را در ادامه ی خودش ببیند و هویت دیگری را محو کند. چنین است که بی خبران و ناآگاهان در شبکه ها و ارتباطات نقش بسیار پررنگی به گونه ای پیدا نموده اند که حتی اندیش ورزان جامعه بعضا برای کسب اطلاعات در زمینه های گوناگون بدان ها مراجعه می کنند. آسیب هایی که از ناحیه ی این اطلاعات بعضا غلط و ناقص متوجه جامعه می شود آنقدر زیاد است که جبران آن بسیار سخت و دشوار می باشد. آیا برای بیدار شدن روشنفکران مان بایستی منتظر رسیدن شرایط جامعه به بحرانی ترین اوضاع باشیم؟
امروزه فضای حاکم بر ارتباطات به گونه ای آراسته و شکل می گیرد که هر کسی از راه می رسد مروج اعتقاد و عقیده ای می شود که البته از آن نیز گریزی نیست و از ملزومات دنیایی است که در آن جهت و سمت و سوی راه ها و مسیرهای دشوار زندگی توسط تکنولوژی صورت بندی می گردد. لذا در دنیایی با موج انفجار اندیشه ها چاره ی امر تنها در آن می تواند باشد که برای جلوگیری از تفکر عاطفی_عادتی، جوزدگی و تلخیص اطلاعاتی که به خورد جامعه داده می شود، تفکر نقاد توسط نخبگان جامعه فعال گردیده و نقدها با شهامت مطرح شود تا اقلا مقداری از نگرانی افکار عمومی کاسته شود.