پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️ سید علیرضا بهشتی شیرازی
ما به آزادی نمیرسیم چون چندان مهمش نمیدانیم. اگر باور نمیکنید آن را با بعضی از پیشپا افتادهترین اموری که به آنها اهمیت میدهیم مقایسه کنید. خداوند در ما خاصیتی قرار داده است که به هر چیز همت کنیم معمولا محقق میشود…
وضعیت حاکمان را با پیش از ۸۸ مقایسه کنید. حتی همین مقدارِ به قولِ ما ناکافی از همتی که جامعه نسبت به آزادیاش دارد اثر خود را به جا گذاشته است. حاکمان در این مدت چه کار میخواستند بکنند که نکردند؟ آنها حتی صلاحیت مرحوم هاشمی رفسنجانی را رد کردند. پس چرا وضعشان بهتر نشد؟ آنان پیوسته افول قدرتشان را انکار میکنند…
همت اصلی انسانها تنها میتواند نسبت به یک چیز معطوف شود، و آن همان مسئله زندگیشان است. و… ولی ما چنین نمیکنیم. ما به اندازه کافی برای زندگی مردم ارزش قائل نمیشویم. ما برای آنها توضیح نمیدهیم که آزادی چه چارهای برای سفره امشبشان دارد، و برای بیکاری جوان تحصیلکردهشان، و فرو افتادن ۶۰ درصد جامعه به زیر خط فقر، و فسادی که در همه جا به چشم میآید، و کودکی که از فرط نداری خودش را دار میزند، و خانوادههایی که بر اثر یک بیماری تباه میشوند، و … گویی اینها پروژه ما نیست. بلکه گاهی انتظار داریم مردم از آن نیم قرص نان نصفش را هم خرج آرمانهای ما کنند.
به مسئله تحریمها دقت کنید. آیا در خارج یا داخل کسی هست که به آن دل بسته باشد؟ چنین کسی (بر فرض وجود) آیا ممکن است معنای آزادی را بو کرده باشد؟ این نسخه چندین سال پیش از ما برای ونزوئلا پیچیده شد. ولی آیا کمترین کمکی به مردم آن کشور کرد؟ خواهر خودتان را در نظر آورید که قبلا پرستاری محترم بوده و حالا سطلهای زباله را میگردد تا سه کودکش را سیر کند. در ونزوئلا اینها صحنههایی ثبت شده است. چه چیز از این جامعه باقی میماند که به آزادی برسد یا نرسد؟
ما تحلیل دقیقی از وضعیت این کشور نداریم، ولی میتوانیم با قیاس به خود احتمال بدهیم که اگر تمامی دولتهای جهان حکومتی دیگر و مدعی آزادیبخشی را به رسمیت بشناسند، حتی اگر ارتشهای زمین برای به زیر کشیدن حکومت آن کشور بسیج شوند، هیچ تغییر واقعی در صحن جامعه روی نخواهد داد، زیرا پس از این تجارب مردم بیتفاوت از کنار ماجرا خواهند گذشت. هیچ هیجانی به نفع هیچ نیروی سیاسی ابراز نخواهد شد، چون آنها یک روز با مسببان این فلاکت عکس یادگاری انداختهاند.
از آن طرف اندکسالاران بالاخره از پس خوراندن و پوشاندن ده درصد پایگاه خویش بر میآیند، ضمن آنکه وضعیت مابقی جامعه انتظارات را پائین میکشد. همان تحریمی که بنا بود حاکمیت را به ستوه آورد، کمکش میکند. بدون امکان شکلگیری روابط اعتمادآمیز در جامعه، حتی اگر تحولی روی دهد یک نفر میرود و کسی دیگر مثل او، یا بدتر از او جایش را میگیرد. دریغ است ایران که شاهد چنین صحنههایی شود…
کسی خواهد گفت ایران ونزوئلا نیست. مثلا فلانی که در زمان هوگو چاوز به آن کشور سفر داشت میگفت ما را برای بازدید از مزرعهای به وسعت ۳۵ هزار هکتار بردند که حتی یک تراکتور نداشت، و به عنوان مژدهای برای آینده نمونهای از تولیدات تراکتوریسازی تبریز جلوی وزارت کشاورزیشان در معرض نمایش بود. با چنین ابعادی از اهمال، طبیعی است که هیچ کشوری بدون مبادله خارجی از پس تغذیه مردمش بر نمیآید. حال آنکه چنین چیزی، لااقل در مورد کشاورزی ایران صدق نمیکند.
چرا صدق نمیکند؟ نه چون تراکتور داریم، بلکه چون هنوز مزارع ۳۵ هزار هکتاری نداریم. ظاهرا این بیشتر به برابری مربوط میشود تا آزادی. اما نه. آن نابرابری، انباشتی از تاریخ بدون آزادی است.
در «راه باریک» عجم اوغلو و رابینسون با مقایسه کاستاریکا و گواتمالا در همان همسایگی نشان میدهند که قدرت و ضعف جامعه (وجود و عدم وجود آزادی) چگونه خود را در ابعاد کوچک و غولآسای مزارع در این دو کشور ظاهر ساختهاند …نابرابری تنها یکی از مشکلات بسیاری است که از فقدان آزادی نیرو میگیرند… در هر جامعهای منشاء توسعه و پیشرفت پایدار آزادی است … آزادی چیست؟ آزادی یعنی مختار بودن من به انجام آنچه اراده میکنم…