✍️سیدهادی عظیمی
تحولات آبان۹۸ که به دنبال اعلام گران شدن قیمت بنزین رخ داد، حادثهای ناگهانی و تا حد زیادی بیسابقه بود و درعینحال، قابل تامل و بررسی بودند. در نگاه اول، این اعتراضات در پی گران شدن بنزین رخ داده است؛ ولی در واقع، این حادثه میزانالحرارهای از جامعه ایران بود که عمق نارضایتی موجود در جامعه ایران را نشان داد. بررسی این تحولات که در بسیاری از موارد همراه با خشونت بیسابقهای بود، تاثیری شگرف در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران بر جای گذاشته که آثار آن مدتها پابرجا میماند.
این اعتراضها با همه نمونههای قبلی خود در طول دو دهه گذشته متفاوت بود. برخلاف سالهای۷۸ و ۸۸ که اعتراضها سیاسی محسوب میشد، در این تحولات اخیر اعتراضها نه به یک مساله سیاسی که علیه یک تصمیم اقتصادی بود و هیچ جریان سیاسی موجود نیز دخالتی در این اعتراضها نداشت. غافلگیری جریانهای سیاسی در برابر این تحولات مشهود بود و نشان از فاصله بین جریانهای فوق با بدنه اجتماعی داشت.
از سوی دیگر، اعتراضها بهنوعی کور و فاقد سازماندهی و انسجام و بیشتر جنبه تخریبی داشت. حتی احتمال وجود جریانهای سازمانیافته که اعتراضها را به سمت تخریب اماکن عمومی و دولتی و بانکها هدایت میکردند، در بسیاری موارد باورپذیر مینمود. فهم این حادثه نیازمند درک صحیح از چرایی بروز آن است و این سوال را پیش مینهد که چرا تحولات آبان۹۸ رخ داد؟ پاسخ به این سوال از جوانب مختلف مورد بررسی قرار گرفتهاند و باید درمورد آن گفتوگوهای بیشتری صورت گیرد.
اعتراض حاشیه علیه متن
اعتراض آبان۹۸ بهسرعت در بسیاری از شهرها بویژه شهرهای حاشیهای گسترش یافت؛ ولی در مواردی خاص شدت درگیریها و تخریبها بیشتر در مناطقی بود که چهار ویژگی مشترک داشت: اول، تراکم جمعیتی بالا. دوم، وجود فاصله طبقاتی در مناطق فوق. سوم، حاشیهای بودن بسیاری از مراکز این درگیریها در حاشیه شهرهای بزرگ و آخرین ویژگی مناطق فوق وجود یک طبقه آسیبپذیر اقتصادی است که افزایش قیمت بنزین تاثیر فراوانی بر زندگی شخصی آنها داشته است. این چهار ویژگی را میتوان در مهمترین مراکز آشوب در حاشیه شهرهای بزرگ به وضوح مشاهده کرد.
این نکته نیز قابل تامل است که در بیشتر شهرها و محلههایی که اعتراضها بیشترین شدت را داشت، در آخرین انتخابات ریاستجمهوری بیشتر به حجتالاسلام روحانیای داده بودند که نشانگر نوعی سرخوردگی است.
مهاجرت و احساس بیپناهی
تحولات اقتصادسیاسی در طول سالهای گذشته و مهاجرت وسیع افراد از روستاها به شهرها، از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و از شهرهای حاشیه به مراکز استانها و پایتخت و مهاجرت جمعی از ساکنان تهران به شهرهای حاشیهای به دلیل افزایش مسکن در سالهای اخیر باعث وجود یک طبقه آسیبپذیر و درعینحال، تحصیلکرده و محروم در شهرها شده که از شرایط موجود ناراضی هستند، ولی منفذی برای بیان دردهایشان ندارند. آنها که هیچ پناه و ملجایی برای بیان خواستههای خود ندارند و راهکاری جز حمله و تخریب نمیبینند.
ازاینرو، میتوان اعتراضهای اخیر را به نوعی جنبش بیپناهانی دید که صدای خود را دربین صداهای رسمی نمییابند و تریبونهای رسمی نیز بیانگر خواستههای آنها نیست. در شرایط موجود، جریان اصلاحطلب به دلیل حمایت از دولت حجتالاسلام روحانی و مجلس دهم و عملکرد قابل نقد آنها از سرمایه اجتماعی تهی شده است و جریان اصولگرا نیز به دلایل مختلف نمیتواند بیانگر خواستههای بخشهای وسیعی از جامعه باشد و همین باعث میشود احساس بیپناهی و نیاز به تحول و تغییر در جامعه گسترش یابد و وقتی جایگاهی در سیاست رسمی نمییابد، بهمثابه شورش بیپناهان در عرصه جامعه تعین مییابد.
تعلیق سیاست
سیاست عرصه حل منازعات است و مدیریت منازعات در جامعه باید در عرصه سیاست و از مجاری رسمی صورت گیرد. هرچه منازعات جامعه در عرصه سیاسی و از راهکارهای مشخص قانونی حلوفصل شود و بدنه اجتماعی بتواند دیدگاههای خود را در سپهر سیاسی مطرح و پیگیری کند، جامعه از ثبات بیشتری برخوردار است. ولی سالهاست در این کشور سیاستورزی تحقیر میشود و سیاستمداران به عمد به تخریب سیاست مشغولند تا خود را در برابر افکارعمومی، غیرسیاسی و منزه از آلودگی نشان دهند. درحالیکه این نوع تحقیر و تخریب سیاست، نتیجهای جز بروز آشوب در جامعه ندارد.
متاسفانه تا زمانی که فضیلت سیاستورزی بعنوان راهکار حل منازعه و نیل به توسعه و رفاه در جامعه به رسمیت شناخته نشود و سیاست بهمثابه آلودگی نگریسته شود، باید منتظر بروز بحرانهای بیشتری در جامعه بود.
از سوی دیگر، سالهاست که کنشگران و نامزدهای انتخابات مجلس و شوراها از روشهای غیراخلاقی و غیرقانونی برای دست یافتن به کرسیهای نمایندگی استفاده میکنند که بهتدریج، در حال تبدیل به یک امر عادی است. برخی تریبون و جریانها نیز با دامن زدن به خطاهای احتمالی منتخبین مردم موجب تخریب وجهه نهادهای نمایندگی مردم شدهاند و همین باعث شده مردم به جای اینکه صندوق رای را ملجاء و پناه خود برای تغییر و بهبود اوضاع بدانند، از این نهادها قطع امید کردهاند. این فضا، تعلیق سیاست و سیاستورزی را در سطح کلان و محلی به وجود آورده و فضا را برای نیل اعتراضات به شکلهای کور آماده کرده است.
ناامیدی از تغییر
جامعه ایران این روزها در شرایط ناامیدی از تغییر است و حس میکند حضور در انتخابات و استفاده از مجاری رسمی برای تحول و اصلاح ناممکن شده و همین خود بر شدت نارضایتیها افزوده است. مردم انتظار دارند نتیجه رای آنها و نظرشان به رسمیت شناخته شود و گمان میکنند در شرایط مختلف نظر و رای خود را اعلام کردهاند و به آن بیتوجهی شده است. سخنانی که در محافل غیررسمی و عمومی جامعه بیان میشود، بهوضوح نشانه ناامیدی مردم از تغییر است.
سن کم عمده معترضین یکی از ویژگیهای بارز تحولات آبان۹۸ بود. بیکاری و فقدان امید به آینده و بحرانهای متمادی و خستهکننده این نسل را کلافه و عاصی کرده است. نسلی که خواهان زندگی بهتر و در بیشتر موارد غیرسیاسی است و شاید نگاه منفی به سیاست دارد و دیگر عرصه سیاسی را مناسب بیان دیدگاههای خود نمیداند و از تغییر نیز ناامید شده است. بیتوجهی به به این نسل برخاسته از فقدان نگاه توسعهای و نبودن ثبات سیاسی لازم برای سرمایهگذاریها که منجر به رشد اقتصادی و افزایش اشتغال میشود، بر ناامیدی نسل جوان افزوده است.
فقدان امکان تمرین اعتراض
جامعهای که نتواند در هنگام اعتراض از روشهای مسالمتآمیز استفاده کند، همواره باید منتظر بحرانهای جدید باشد. انجام اعتراض نیاز به تمرین دارد و اگر جامعه نتواند از روشهای صحیح و قانونی دراین زمینه تمرین کند، باید منتظر این بود که هر اعتراض سادهای منجر به تخریب اموال عمومی و خصوصی و خسارتهای جانی و مالی غیرقابلجبران شود. در جامعهای که تمرینی برای اعتراض وجود ندارد و به نهادهای واسطه برای تمرین سیاسی مکان بروز داده نمیشود، هر حادثه کوچکی زمینهساز اعتراض بزرگی خواهد شد.
موارد فوق بخشی از مشکلاتی است که زمینهساز تحولات آبان۹۸ شد و همچنان و بیشتر از سال قبل در بستر اجتماعی جامعه ایران حضور ملموس و موثر دارد. جامعه ایران تا حدی از ویژگیهای یک جامعه مدرن برخوردار شده است. گیدنز تاکید دارد جنبشهای اجتماعی نوین “بازتاب بیم و خطرهایی است که پیش روی جوامع بشری قرار دارد” (جامعهشناسی، آنتونی گیدنز، نشر نی، چاپ ششم، ۱۳۹۰، ص۶۳۶).
هرچند تحولات سال۹۸ با ویژگیهای یک جنبش اجتماعی همسانی ندارد؛ ولی بیم و خطرهایی که در درون جامعه وجود دارد و محصول انباشت تحولات وسیع در جامعه ایران است و راههای مناسبی برای بروز نیافته، جامعه را مستعد آشوب کرده است.
آبان۹۸ نشان داد ساخت سیاسی جامعه ایران نیازمند تحول و دگرگونی با تحولات جدید است؛ ولی این تحول نیازمند بسط فضای سیاسی است که هر روز قلمروی آن کوچکتر میشود. گذار از وضعیت فعلی نیازمند آن است که منازعات در داخل قلمرو اجازه طرح پیدا کنند تا ساخت سیاسی متناسب با نیازهای زمانه شکل گیرد.