✍️بهمن دارالشفايى
اکثریت زیادی از اطرافیان من، که تقریبا در همه انتخاباتهای ریاستجمهوری از ۷۶ به بعد رای داده بودند، این بار قصد رایدادن ندارند. قاعدتاً خیلیهایشان با این سوال مواجه شدهاند که همه استدلالهایی که دفعات قبل برای انتخاب بین بد و بدتر و … میکردید چه شد که این بار رای نمیدهید؟ ظرف این چهار سال چه تغییر اساسیای اتفاق افتاده؟
سعی میکنم دلایلی را که به نظرم میرسد اینجا بنویسم، شاید به روشنشدن ذهن کسانی کمک کرد.
یکی تاثیر اتفاقاتی مثل آبان و (زدن) هواپیماست، اتفاقاتی که برای بعضیها نشانه قطعی این بوده که اصلاحی که در ذهن آنهاست غیرممکن است.
دیگر اینکه استدلال اصلی همیشه این بود که با سپردن نهادهای انتخابی حکومت به کسانی که به ما نزدیکترند هم زمینه اجرای سیاستهای مطلوبمان را تا حدی فراهم کنیم، هم جلوی اجرای سیاستهای نامطلوبمان را تا حدی بگیریم و هم در تقابلی که بین نهادهای انتخابی و انتصابی ایجاد میشود فضایی برای تنفس و کار پیدا کنیم. حالا چه شده؟
اکثریتی به این نتیجه رسیدهاند که اولا تفاوت بین بد و بدتر کمتر از چیزی است که فکر میکردند. عاملیت و دفاع تمامقد دولت از سرکوب معترضان آبان، هفت برابر شدن قیمت دلار طی هشت سال و اتفاقاتی از این دست این حس را تقویت کرده.
نکته دوم و شاید مهمتر هم اینکه تجربه این ۲۴ سال نشان داده که قدرت نهادهای انتصابی و کلا نهادهایی که این رایدهندگان به دنبال محدود کردنشان بودند روزبهروز بیشتر شده و الان کار به جایی رسیده که حتی تلویحا هم وعده داده نمیشود که قدرت این نهادها کم خواهد شد، فقط بحث این است که اگر فلانی بیاید سرعت بشترشدن قدرت آنها را کم خواهد کرد. یعنی قدرت اینها مثلا از ۶۰ درصد در سال ۷۶ به ۹۵ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده، و وعده رایخواهان این است که با بودن ما در قدرت سرعت رشدشان کم خواهد شد.
عده زیادی که در همه این سالها بین بد و بدتر انتخاب کردهاند وقتی میبینند حتی مبلغان رایدادن هم عملا وعده بهترشدن نمیدهند و فقط وعده کمشدن سرعت بدترشدن را میدهند طبیعی است که از این استراتژی دل ببرند، چون حتی در عالم خیال هم وضعیت بهتری تصویر نمیشود.
کاری به واقعبینانهبودن یا نبودنش ندارم ولی به نظرم طبیعی است که آدمها اگر هم راه دیگری پیدا نمیکنند دستکم از این راه که ۲۴ سال جوابش را پس داده و تهش کمابیش معلوم است دل بکنند و شروع کنند به فکر کردن به راههای دیگر. در نظر داشته باشید که در ۱۶ سال از این مدت دولتی همراه با این استراتژی و دستکم در هشت سالش مجلس و شورایی همراه سر کار بوده است.
و البته اکثر اطرافیان من که نمیخواهند رای بدهند فایده زیادی هم در رایندادن نمیبینند، ولی به این نتیجه رسیدهاند که در رایدادن هم فایدهای نیست و ترجیح میدهند راهی را که باطلبودنش بر آنها روشن شده ادامه ندهند.