…✍️ محمد شبیری
???? چرا مسئولیت پذیری و پاسخگویی در کشور ما موضوع قابل توجهی نیست!؟
??? چرا در کشور ما در وقوع حوادث کسی که مسئولیت پذیر آن باشد هیچگاه از مقامات ارشد نیست؟ و معمولا راننده یا خلبان و یا کارگران و مقامات سطح پایین را مقصر وقوع حوادث و وقایع میدانند؟ هیچگاه مسئولیت بیتدبیری را یک مقام مسئول ارشدِ همان دستگاه نمیپذیرد و از پذیرش مسئولیت خود طفره میرود؟
? علت اصلی آن در این است که برای مسئولیت یک منصب، این سازوکار مردم سالارانه است که شخص را پاسخگو میکند. هنگامی که خود فرد میداند که بر اساس شایستگی خود نبوده است که منصب شده است چگونه در قبال سازوکار غیر شایسته سالار، امکان پاسخگویی و مسئولیت پذیری را میشود انتظار داشت!؟
? مسئولیت پذیری یک مقام ارشد هنگامی قابلیت تحقق و عینیت بخود میگیرد که اساساً انتخاب او مبتنی بر قابلیتهای تخصصی و حرفهای او باشد و این قابلیتها در وضعیت دموکراتیک میتواند بروز و ظهور پیدا کند؛ نه در هنگامی که مسئول ارشد از کوچکترین شرایط انتخاب برای آن شغل برخوردار نبوده است (حتی در همین موقعیت غیر دموکراتیک، افراد وابستهٔ دیگری نیز بیش از او شایستگی آن منصب را داشتهاند) چه رسد که در موقعیت دموکراتیک، آنها بتوانند چنین مسئولیتهای گزافی را بعهده بگیرند!
? در چنین شرایطیست که این کوتولههای غیر مسئول، ولی با مشاغل درجهٔ یک از هر وسیلهای برای توجیه و تأویل ناکارآمدی خود بهره جسته و به هر وسیلهای متوسل میشوند که پاسخگو نباشند!
کسی که از کودکی و نوجوانی یاد گرفته است که برای کسب موقعیت و مناصب به چیزی غیر از شایستکی حرفهای نیاز است و از انواع وسایل و الزامات مربوط به کسب قدرت غیر مشروع بطور بسیار پیچیدهای بهره میبرد، اصلاً و اساساً خود را برای پاسخگویی مهیا نکرده و میداند از روشمندی خاصی که برای سلطه بر مناصب استفاده کرده ، روشمندی خاصی هم برای حفظ مناصب وجود دارد که باید از آن بهرمند باشد تا بتواند سالیان درازی بر اریکهٔ قدرت و منصب تکیه بزند! جالب این است که آموزههایی که برای حفظ قدرت دیده است شبیه الهیات خاصیاست که اینگونه از افراد از آن بطور حرفهای استفاده و برای دسترسی به آن آموزش دیدهاند!
? چرا در یک کشور با یک خطا مسئول ارشد آن از مردم عذر خواهی میکند؟ چون از سازوکار مردمسالاری بهره برده و در مقابل همان مردم ناچار به پاسخگوییست؛ این عذر خواهی قبل از اینکه اخلاقیباشد حرفهایست. چرا که شغل او از فرایند دموکراتیک عبور کرده و به وی رسیده است ؛ همان فرایند، چنین شخصی را پاسخگو و مسئولیتپذیر میخواهد.
? اما در کشوری که هیچ منصبی حتی ابتداییترین آن بدون نظر و نظارت استصوابی و استطلاعی و استخباری و تأیید غیر پاسخگوترین مقامات نمیتواند به کسی برسد، قطعاً در چنین نظام شغلی پاسخگویی جایی ندارد ، بلکه وفاداریست که معیار تعیین بودونبود افراد در مسئولیتها و مناصب است !
? کار بجایی رسیده است که دانشجویان اصولگرای وابسته به نظام، از غیر پاسخگو بودن رهبر جمهوری اسلامی نیز گله کرده و او را به دانشگاه دعوت نموده و خواستار پاسخگویی وی شدهاند! به نظر میرسد ایشان متوجه قصهٔ اصلی در کشور شده و خواستار پاسخگو شدن رهبر شدهاند تا بشود از سایر مقامات امکان پرسش و مسئولیت پذیری را انتظار داشته باشند.
? مهمترین علامت اینکه شرایط ادارهٔ کشور را بشود مورد آزمون قرار داد، پاسخگو و مسئولیت پذیر بودن بالاترین مقام یک کشور است. اگر بالاترین مقام کشور از چنین شایستگی حرفهای برخوردار بود، امکان تسری این شایستگی در سایرین نیز خواهد بود؛ ولی اگر این قضیه معکوس باشد، عدم پاسخگویی و مسئولیت نیز به همین منوال در دیگران بطور تزایدی بالا میرود.
یعنی اگر بالا بالاها پاسخگو بود، بقیه هم به نسبت، چنین خواهند بود، و اگر بالاترین مقام اساساً تعریفاش به غیر پاسخگوییست؛ به همین سیاق دیگر منصوبین او هم تعریف مشاغل آنها «غیر پاسخگویی» و «مسئولیت ناپذیر»! است ؛ آنهم بطور تزایدی و تساعدی!
لازم به ذکر است که پاسخگویی و مسئولیت پذیری به معنای دارا بودن سازوکار حرفهای آن است که بصورت «نهادی» در یک «سیستم پاسخگو»کارآیی دارد، نه شکل نمایشی و مزخرف آن که برای عوامفریبی تدارک دیده میشود.(که فعلاً همین را هم نداریم)
?آری چنین است که در قبال جان دانشجویان دانشگاه علوم و تحقیقات و دانش آموزان راهیان نور و هکذا از این نوع حوادث، کسی از جایش تکان نمیخورد جز بزهای بلاگردان که یا راننده و خلبان و یا مسئول نگهبانی و یا سطوح قشری و پایین دیگر مسئولیتها! که بزودی اگر زنده باشند، محاکمه هم خواهند شد!
?اگر ولایتی پاسخگو بود و مستعفی شد بدانید در این کشور اتفاق خوبی افتاده است، اما او میداند که در کشور چه خبر است؛ به دلایلی که در متن بالا گفته و نوشته شد!
?وقتی برای رسیدگی به امور دانشجویان حادثه دیده در دانشگاه علوم و تحقیقات نیروهای ضد شورش اعزام میشود معلوم و مبرهن است که اساس و بنیان این جریان بر مسئولیت ناپذیری و حفظ دامنهٔ قدرت و منصب استوار است ، نه پاسخگویی و نه مسئولیت پذیری؛ چرا که بجای اعزام نیروی ضد شورش اول باید استعفای ولایتی رقم میخورد، اما در این متن خواستیم بگوییم که چرا چنین مسئولیت پذیری در این کشور محقق نمیشود و چرا چنان یکهتازی میسور و فراوان است.