مطهره کاویانی
متاسفانه امروزه شاهد واقعیتی در جامعه ایران هستیم که شاید عجیب بنظر برسد. در واقع آن واقعیت این است که اگرچه میزان رفاه نسبی مردم در شرایط کنونی نسبت به چند دهه قبل البته به دلیل پیشرفت علم و نه به دلیل امکاناتی که حکومت در اختیار مردم قرار داده است افزایش یافته و امکانات زندگی نیز بیشتر شده است، اما سطح رضایت مردم از زندگی کاهش یافته است.
یعنی اگر از مردم سوال شود که اکنون رضایت بیشتری از زندگی دارند یا چند دهه قبل، شاید اکثر آنها از گذشته بیشتر به نیکی یاد کنند. این در حالی است که در گذشته مردم به لحاظ رفاه در شرایط سخت تری زندگی می کردند.
اما سوال اینجاست چرا علی رغم افزایش رفاه مردم، میزان رضایت آنها از زندگی افزایش نیافته است؟
عامل اصلی، نابرابری های چشمگیر ایجاد شده است در واقع اصلی ترین دلیل کاهش رضایت مردم از زندگی نسبت به چند دهه قبل نابرابری های چشمگیری است که طی این مدت ایجاد شده است.
اگرچه جامعه ایران پیش از این نیز مصرف گرا بود اما طی این مدت این مصرف گرایی افزایش یافته است. البته در دهه اول انقلاب شاهد یک چرخش جدی در رفتار عموم مردم در مصرف، همزیستی و نوعی همدلی و هم دردی با یکدیگر هستیم که بخشی از آن به دلیل مسئله جنگ و آثار آن در جامعه بود.
اما در دهه بعد به تدریج از این ارزش ها دور شدیم و مناسبات اجتماعی پولی شد و مناسبات بازار و کالایی شدن بر همه پدیده های زندگی غلبه یافت که باعث شد ارزش و احترام افراد در جامعه بر حسب قدرت خرید و موقعیت اقتصادی آنها تعریف و تبیین شود.
این موضوع باعث بروز نوعی چشم و هم چشمی در مقیاس های گسترده شد. گروههای مرجع در طبقات مختلف اجتماعی بسیار متنوع شدند و باعث شد جمعیت بسیار بزرگی از مردم بازنده های این محصول اقتصادی کشور شوند و گروه قلیلی جزء برنده ها شوند که سبک زندگی کاملا متفاوتی از آنچه که پیشتر وجود داشت به نمایش گذاشتند که عامل اصلی بسیاری از اضطراب های منزلتی در میان گروههای مختلف شد.
از آنجا که ملاک های موفقیت در جامعه ملاک های مصرف گرایی شده است افراد برای آنکه نشان دهند انسان های شکست خورده ای نیستند ناگزیرند نشان دهند متعلق به طبقه اجتماعی ای فراتر از آن چیزی هستند که به آن تعلق دارند. این موضوع اصلی ترین منشاء اضطراب های روحی و روانی ناشی از منزلت اجتماعی است که بر اساس موقعیت اقتصادی و الگوهای مصرفی افراد تبیین و تعریف می شود.
در واقع همانطور که عنوان شد اصلی ترین عامل بروز این مسئله نابرابری های بزرگی است که یک دهه بعد از انقلاب شکل گرفت که در مقاطعی تبدیل به گسست شده و حتی می توان گفت تبدیل به نوعی گسل های اجتماعی شده است که اضطراب و حتی نوعی خصومت و بددلی میان گروههای مختلف اجتماعی را پدید آورده است و همه اینها اضطراب هایی را رقم زده که موجب رضایت از مصرف بیشتر شده است.
مردم ایران اصولا نوستالوژیک و گذشته نگر هستند و به همین دلیل همه عنوان می کنند «سال، سال، دریغ از پارسال» که این موضوع یک امر فرهنگی است.
به همین دلیل با وجود بهبود شرایط زندگی مردم در تمامی حوزه ها و به خصوص بهداشت بازهم مردم عنوان می کنند از گذشته رضایت بیشتری دارند. به طور مثال در زمینه بهداشت که شاید مهمترین شاخص باشد اکنون میزان امید به زندگی در ایران نسبت به چند دهه قبل افزایش قابل توجهی داشته است.
یا مثلا امکان حضور در دانشگاه، میزان کالری مصرف شده توسط مردم، میزان امکانات رفاهی، وضعیت تامین اجتماعی، سهولت ارتباطات مخابراتی و رفت و آمد نسبت به چند دهه قبل افزایش داشته اما باز هم مردم گمان می کنند گذشته بهتر بوده است. این در حالی است که جامعه ما در خاورمیانه و آسیای میانه و حتی نسبت به ترکیه پیشرفت بیشتری کرده است و به طور مثال به لحاظ متوسط عمر شرایط بهتری دارد.
دلیل دیگر عدم آگاهی مردم از اوضاع و احوال جهان است. یعنی با اینکه چشم انداز جامعه وسیع شده اما این چشم انداز کاذب است چراکه مبتنی بر تصور و خیال است. به قول رابرت مرتون اهداف زیادی برای مردم ایجاد شده و چون به همه این اهداف نمی رسند نمی توانند به رضایت برسند و لذا قدر عافیت را نمی دانند. اما اگر مردم شرایط خود را به صورت علمی با گذشته مقایسه کنند می بینند شرایط امروز به شدت بهبود یافته است.
دلیل دیگر تبلیغات کشورهای غربی است که یک مدینه فاضله را برای مردم ایران نشان می دهند و لذا توقعات مردم به صورت کاذب بالا رفته است. اما در جوامع توسعه یافته همچون فرانسه رضایت مردم در شرایط کنونی کمتر از مثلا دهه 20 یا 50 میلادی نیست هرچند مردم همیشه احساس نوستالوژیک دارند. مردم فرانسه اطلاعات دارند و مقایسه می کنند و کشوری هم علیه آنها تبلیغات نمی کند.
موسسه لگاتوم هر سال رتبه بندی معتبری در خصوص رفاه اجتماعی ارائه میدهد، که در سال گذشته رتبه ایران از بین ١۵٧ کشور، ١٠٧ بوده است .
خب البته که این رتبه قطعا نمایانگر شرایط بسیار خوب وایده آلی نیست اما شاید باید خوشحال بود که حداقل در آن ۴٧ کشوری که از نظر رفاهی از ایران پایین تر هستند متولد نشده ایم اما در واقع ایرانیان عموما تمایل دارند خود را ناراضی نشان دهند و اصطلاحا ساز مخالفت با وضع جاری را کوک نمایند. این وضعیت را در هر کوی و برزن و هر محفل و مجلسی می توانید ببینید.از صف نان و درون تاکسی گرفته تا فضاهای آکادمیک و جلسات کارشناسی، می توان جلوه هایی از این ابراز نارضایتی را به چشم دید. حال آن که اوضاع عینی، آن چنان هم چشم انداز مایوس کننده ای را به نمایش نمی گذارد. آمارهای موجود در زمینه آموزش، برخورداری از امکاناتی مانند آب، برق، گاز و …، بهداشت و امید به زندگی، اجمالا نوعی رشد آرام و مداوم را به نمایش می گذارد ولی به همان نسبت ما شاهد رشد ابراز نارضایتی البته با شیبی تندترهستیم.
رضایت و عدم رضایت آموختنی هستند و توسط روابط و مناسبات اجتماعی آموزش داده می شوند. ضمنا مانند ویروسی هستند که سریعا به دیگران منتقل می شوند. در جامعه ای که عدم رضایت در آن به یک امر بدیهی تبدیل شده و مخالفت با همه چیز به یک پز روشنفکرانه، چندان عجیب نیست اگر اغنیا و فقرا به یک میزان از اوضاع خود ابراز نارضایتی کنند.
علاوه بر این ایران یک جامعه بدون گفتگو است، شکل گیری گفتگو هم محصول روابط متقارن و برابر میان حکومت و شهروندان است. با گفتگو می توان نارضایتی ها را به اشتراک گذاشت و به یک تفاهم دو طرفه رسید. رضایت ذهنی لزوما از مسیر رضایت عینی نمی گذرد بلکه محصول گفتگو بر سر عوامل و دلایل این رضایت و عدم آن است. گفتگو درک متقابل می آورد و همدلی را افزایش می دهد.( دیالوگی ثمربخش و شادی آفرین که حکومت باید در ایجاد آن پیش قدم شود).
اما رضایت ذهنی از مسیر مشارکت و احساس”قدرت” می گذرد. ایرانیان پس از انقلاب 57، درگیر نظمی بوروکراتیک شدند.احساس “بی قدرتی” هم لاجرم احساس نارضایتی به دنبال می آورد. افزایش فرصت های مشارکت اجتماعی – مدنی برای شهروندان و گسترش امکانات ابراز وجود می تواند موجب رشد خیره کننده ی احساس رضایت مندی شود.
و در نهایت اینکه بخشی از احساس نارضایتی هم حاصل مقایسه خود با دیگران است. با فراوانی رسانه ها ایرانیان هم اینک از یک سو خود را با طبقه ای نوکیسه و نوظهور در داخل مقایسه می کنند که با بهره گیری از رانت های سیاسی – اقتصادی توانسته به مصرف خود نمایانه دست یابد، و از سوی دیگر با مقایسه خود با وضعیت کشورهای پیشرفته دنیا دچار تاسف مضاعف می شوند بدون اینکه به لوازم توسعه یافتگی آنها توجه کنند.
در هر حال احساس نارضایتی و ناامیدی باعث بروز مشکلات بسیاری برای جامعه میگردد که قطعا نگران کننده و خطرناک است. امید است این حس یا بهتر بگویم شیوه زندگی هر چه سریعتر از بین برود تا به آینده ای بهتر امیدوار بود.