✍️محمد مهاجری
چندماه است محمود احمدینژاد در اظهارات سریالیاش، به افراد و سازمانها و دستگاههای مختلف نسبتهایی میدهد که بعضی از آنها به وضوح دروغ است، بخشی دیگر مصداق تهمت و در پارهای موارد نیز صحت و سقم آنها مشخص نیست.
با این حال نشنیدهایم هیچیک از مقامات قضایی و غیرقضایی درباره حرفهای او واکنش نشان دهند. بهخصوص اصولگرایان که تقریبا به نوعی خفقان گرفتار آمدهاند.
برای این سکوت، دلایل و توجیهاتی بیان شده است از جمله این که:
- احمدینژاد دچار اختلال روانی است و طبق قانون، مجانین مسئولیت کیفری در برابر اعمالشان ندارند.
- او برای جلب توجه دست به چنین کارهایی میزند.
- عامل سرویسهای اطلاعاتی بیرون شده و قصد بلوا دارد.
- از سوی افرادی در داخل، بازیچه قرار گرفته تا اهداف آنها را محقق کند.
- میخواهد با تهدید به افشای اطلاعاتی که دارد، از محاکمه و برخورد قضایی در امان بماند.
- …
حرفهای او حتی تا توهین به رهبری نظام و یا نشانههای براندازی حکومت هم پیش میرود اما به یکی از دلایل بالا و غیر آن مورد توجه قرار نمیگیرد.
این در حالی است که یک اظهارنظر ظریف، که فاقد همه ویژگیهای بالا است، به شدت برجسته میشود و مورد حمله قرار میگیرد. چرا؟
بسیار روشن است. برخلاف احمدینژاد که هیچ جایگاهی در نظام ندارد (منهای علاقه صداوسیما به او که با نظرسنجیهای ساختگی، برایش پایگاه اجتماعی چنددرصدی میتراشد)، محمدجواد ظریف با وجود تخریبهای دو سه سال گذشته که او را حتی به جاسوسی متهم کردهاند، در افکار عمومی بالاترین میزان محبوبیت را دارد و هنوز هم حتی اگر نامزد انتخابات نشود، حمایتش از هر کاندیدای دیگری، با شانس بالا برای برنده شدن همراه است.