میراصغر موسوی
در ایران انتخابات بیش از بیست سال است که کامل تعطیل شده است. با اینکه حکومت ایران نظام انتخابات محور است و آمادگی دارد هر زمان که احساس نیاز کرد انتخابات مهندسی شده با نتیجه روشن و از پیش تعیین شده برگزار کند و با ثبت یک حماسه حضورِ دیگر و به رخ همگان کشیدن آن، مشت محکم حواله دهان همه عالم و آدم کند؛ اما با این حال همیشه نگران هست که مبادا یک گوشه کار از دستش خارج شود و اتفاق ناگوار و جبران ناپذیری رخ دهد. به همین دلیل در هر دوره دچار وحشت می شود و رفتار جنون آمیز از خود بروز می دهد. و همانطور که میرحسین گفت: در خیابان با سایه ها می جنگد. قابل توجه است که بدانیم این جنگ مانند جنگ” دون کیشوت ” از سر توهم نیست، بلکه ریشه در وحشتی دارد که حاکمیت به رغم تسلط بر همه چیز و در اختیار داشتن تمام امکانات کشور؛ به قدرت، اعتبار و پایگاه مردمی خود اعتماد ندارد. و به همین دلیل از همه چیز می ترسد و بیشتر از همه، از سایه ها.
این ترس و وحشت کار حاکمیت را به جنون کشیده و جامعه و مردم با جن زدگانی سروکار دارد که برای شکست های بزرگش جشن پیروزی می گیرد، مردم خود را نامحرم ، غیرخودی و مستحق تنبیه و مجازات می داند و نان او را در سفره دیگران می گذارد. بر علیه ملت خود از آن سوی مرزهای کشور یارگیری می کند و نماینده بالاترین مقام حکومت، مردم کشورش را از قدرت شبه نظامیان کشورهای دیگر می ترساند. او با صراحت می گوید: اگر لازم باشد آنها می آیند.
به نظر می رسد اکنون لازم است آنها بیایند. آنها بیایند تا ایران را از دست ایرانیان نجات دهند. ایرانیانی که از نگاه حاکمیت یک مشت گوساله و بزغاله هستند، و در نظر محبوب ترین فرد در نزد رهبر کشور، خس و خاشاک محسوب می شوند. آنان باید بیایند تا دایره حصر را بر رهبران ملت مظلوم واقع شده ایران تنگ و تنگ تر کنند. دلسوزان و خیرخواهان و ناصحین را زبان ببرند و گردن بزنند. یک مشت گاو و گوساله ( تعبیر علم الهدی )، یک مشت بزغاله ( تعبیر احمد خاتمی ) و این خس و خاشاک فهم و شعور ندارد تا برای سرنوشت خود و کشورشان در انتخابات تصمیم بگیرد. انتخابات در کشوری نتیجه مثبت به همراه می آورد که رای دهندگان انسان باشند و از عقل شان برای تشخیص استفاده کنند. گاو، گوساله، بزغاله و یک مشت جک و جانور را اگر فرصت بدهی همه چیز را برهم می زند. دوم خرداد درست می کند، مجلس ششم راه می اندازد. به بهانه تشکیل شورای شهر، شهرها را اشغال می کنند و قدرت را از چنگ حاکمیت در می آورند. قدرتی که برای فربه تر شدنش علم الهدی حکم بر زنا و قمار و دزدی داده است. و مصباح یزدی نظریه ضدانسانی النصر بالرعب را توسط عواملش به اجرا گذاشته. با این قاعده فقهی که مصباح یزدی از منظر آن به امور مملکت نگاه می کند، مخالفین را می ربایند و می کشند. بر صورت زنان اسید می پاشند. هر گرفتار شده ای را در بازجویی و زیرشکنجه به اعتراف به جاسوسی وادار می کنند. بر هرکس هر تهمت و اتهامی که لازم بدانند، می زنند.
برای اداره کشوری با چنین حاکمانی به هیچ وجه نیاز به انتخابات و حاکمیت قانون نیست. انتخابات در کنترل شده ترین شرایط نیز ممکن است باعث دردسر شود. و اگر چفت و بست ها اندکی شل شده باشد هر آن ممکن است فاجعه ای رخ دهد. چنانچه یک بار ناگهان کار از دست جنتی در رفت و مجلس ششم تشکیل شد و به رغم همه مخالفت ها، ابطال آرا و ایجاد فضای رعب و وحشت و محاصره مجلس از همه سو، از ته آن چیزی برجای ماند که چهارسال خار در چشم و استخوان در گلوی حاکمیت شد.
تجربه مجلس ششم دوران جدیدی را رقم زد، و حاکمیت به طور مطلق انتخابات را تعطیل کرد. در آن روزها که نمایندگان مجلس ششم در تحصن بودند، در نشستی که با آقای بادامچیان و هفته بعد از آن با آقای ترقی داشتم، آقایان گفتند:
مقام معظم رهبری فرموده اند، تا من زنده ام هرگز چنین اتفاقی رخ نمی دهد. و به شورای نگبان امر کرده اند، اختیارات هیئت های اجرایی را تا حدی که ممکن است افزایش دهند و امکانات کافی نیز در اختیارشان بگذارند تا راه نفوذ از همه سو بسته شود. و نباید دیگر چنین اتفاقی تکرار شود.
در پی این امراختیارات هیئت های اجرایی بی حد و حصر شد و بودجه شورای نگهبان نیز چند برابر افزایش پیدا کرد و پروژه تعطیل انتخابات کلید خورد.
اولین ثمره پروژه تعطیل انتخاب، مجلس هفتم شد و بعدترش اما، حماسه – تراژدی انتخابات سال ۸۸ .
باز قرار است حماسه حضور رخ دهد و مجلس جدید تشکیل شود. سر و صدا بر سر رد صلاحیت ها و موارد دیگر بالا گرفته است. اما لازم است همه بدانیم، شورای نگهبان از اختیار ویژه برخوردار است و نیز با تمام قدرت پشتبانی می شود. به همین دلیل در این راه فروبسته گشایشی ایجاد نمی شود. اما این به این معنا نیست که در جمع مجلسی ها چهره و افراد اصلاح طلب ویا غیر اصول گرا نخواهیم داشت. یادم هست بعد از انتخابات هشتمین دوره مجلس به مناسبت عید نوروز به دیدار میرحسین رفته بودم. حضور من همزمان شد با آمدن آقایان موسوی لاری و مصطفی تاجزاده، که هر دوی آقایان گزارش مختصری از انتخابات ارایه کردند و سخن بر سر مشکلات در مسیر انتخابات ادامه پیدا کرد. میرحسین در جواب و همچنین توضیح، خطاب به آقای لاری و تاجزاده فرمودند:
چندی قبل آقای مجید انصاری در سخنرانی اش در مجمع از انحصار طلبی گلایه کرد و گفت که دست و پای ما را بسته اند و نمی توانیم برای مجلس نماینده معرفی کنیم …
و سخنران بعدی که آقای جلیلی بودند، گفتند، آقای انصاری کم لطفی و مظلوم نمایی نکنید لطفا. خودتان می دانید که سهم شما در مجلس هشتم تعیین شده و به اطلاعتان نیز رسیده است.( به یاد دارم که میرحسین از قول جلیلی عددی را نقل نکرد، اما چون یقین ندارم از اشاره به آن عدد خودداری می کنم )
با توجه به این نکته مسلم است که معدود افرادی نیز به عنوان اصلاح طلب در مجلس بعد خواهند بود، و این جنگ و جدل نتیجه روشن و از پیش تعیین شده ای را رقم خواهد زد.
نتیجه این به اصطلاح انتخابات هر چه باشد، از آرای درون صندوق انتخابات نیست. بلکه نتیجه تعطیل انتخابات در ایران است.