✍️حسین جعفری
1-ذات قدرت با بسط، اطلاق و فرار از مسئولیت و پاسخگویی عجین است و در هیچ کجای دنیا، قدرت (سکولار یا مذهبی) با رضایت، قدرتش را محدود و و اگذار نمی کند. قدرت؛ فساد می آورد و قدرت مطلق، فساد مطلق!”
2-بنظر می رسد تا کنون سه نوع مواجهه با قدرت تجربه شده؛ الف-رایزنی پشت صحنه ایی و پاسخگویی به خدا در غیاب مردم، ب-رعایت حریم خود ساخته ی قدرت و کسب اجازه برای پیگیری اصلاحات و ج- ایستادگی بر خط قرمز حق مردم!
هاشمی مرد مواجهه پشت صحنه ها بود و عاقبت و سرنوشت این نوع مواجهه هم در استخر به اتمام رسید و غرق شد!
خاتمی به عنوان لیدر اصلاحات موجود و مرد منتظرِ کسبِ اجازه از قدرت برای اصلاحات، دربیان کلی اهداف؛ موفق اما بتعبیر خودش مرد شنبه های ایستادگی نیست و تاکنون نیز همه ی تلاش های مصرانه ی خاتمی برای گفتگوی پنهان با رهبری (حتی در حد یک ملاقات در بستر بیماری) در بن بست قدرت گیر کرده و به شکست انجامیده است.
و اما مواجهه راد مرد شنبه ها در ایستادگی بر خط قرمز حق مردم، باعث سلب مشروعیت از قدرت اقتدارگرایی و ایجاد امید در مردم و شکست برنامه های قدرت، برای بعد از خود در بزنگاه اتخاذ” تصمیم بزرگ”است!
(آقاى خامنهای: به فكر ابطال انتخابات نباشيد كه خط قرمز من است. ?ميرحسين: …اما خط قرمز بنده حق مردم است که ضایع شده!”)
3- واقع آن است که به اعتقاد بسیاری از فعالان سیاسی، طرح مطالبات واقعی مردم بدون مجامله با قدرت، بخشی از راه حل اصلاح طلبانه ی اصلاحِ معضلات جامعه است. زیرا روشن شده که؛”ما با روش قبلی نمیتوانیم سیاستورزی تاثیرگذار کنیم. آن روش به بنبست رسیده است. باید متناسب با الزامات دوره جدید و در این چهارچوب سیاستورزی کنیم.از یک طرف همچنان از تمام ظرفیتهای قانونی برای بهبود امور استفاده کنیم و از طرف دیگر بهموازات بیخاصیتشدن انتخابات و نهادهای انتخابی، صریح و مستقیم و محترمانه با شخص رهبر وارد گفتگو شویم.
متاسفانه در حال حاضر حکومت عملا یکنفره شده و کس دیگری کارهای نیست….همچنین باید مطالباتمان را با مردم در میان بگذاریم و توضیح دهیم چنانچه اصلاحات ساختاری و نیز تجدیدنظرهای بنیادین در سیاستها و برنامههای کشور صورت نگیرد، اوضاع میهن و مردم بهبود نمییابد. … شخص رهبر باید پاسخگوی نهادهای حکومتی شود و نقد وی در رسانهها ممکن گردد. سپاه باید به پادگانها برگردد و از تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، انتخاباتی، فرهنگی و رسانهای خلع ید شود… از همه فوریتر لغو نظارت استصوابی و تامین آزادی انتخابات است. …( تاجزاده)
4- در حالت معمول ( تجربه شده) بعید است که هسته ی قدرت اقتدارگرایی راضی به اصلاح و تغییرات شود. لذا ضروری است جناب خاتمی با رهبری وارد مخاطبه گردد و بدیل بودن اصلاحات را رسماً اعلام و سخنگوی مطالبات کاملاً مدنی و قانونی مردم باشد تا جریان اصلاحات، “صریح و مستقیم و محترمانه با شخص رهبر وارد گفتگو” شود و او را به پاسخگویی فرا خواند.
5-آیا تجربه این سالها در نادیده گرفته شدنِ متعمدانه اصلاحات توسط قدرت، جریان اصلاحات موجود و خاتمی را به این می رساند که گوش قدرت از اشارات پنهانی کر و در خطابات تلویحی گنگ است و باید با خطاب صریح، بی مجامله و علنی، هوش قدرت را به تبعاتِ مخربِ نادیده گرفتن مطالبات مردم هوشیار و گوشش را به تبعیت از مطالبات مردم و پاسخگویی به مردم شنوا کرد؟!
… ممکن است خاتمی از خوف اینکه اگر چنان کند”ممکن” است نظام سقوط می کند؛ در این راه قدم نگذارد اما باید بداند اگر چنین نکند نیز نظام به “یقین” سقوط می کند.! و بدیهی است عاقل و دوستدار ایران میان استمرار رویکرد فعلی که سقوط نظام “حتمی” است، یا اتخاذ رویکرد جدید که “ممکن” است به سقوط برسد، دومی را بر می گزیند و از قضا محل اجرای درست استراتژی ” انتخاب میان بد و بدتر” اینجاست!” زیرا به باور من هیچ کسی شایسته تر، مناسب تر و موجه تر از خاتمی برای مخاطبه ی علنی با رهبری و در عین حال؛ پرهیز از ورود به کنش های براندازانه و انقلاب نیست.
خلاصه آنکه؛ عامه ی بی چاره ی کشور، نه اعتقاد ایدئولوژیک به اصلاح طلبان دارند و نه به اصولگرایان! و اگر تاکنون به آنان پناه برده اند از بابِ بی چارگی است! اوضاع وخیمِ فروپاشی کشور همانند “مرگ” است، بسیار زود تر از موعدی که تصور می شود، به سراغ ما خواهد آمد مگر آنکه… .
می ترسیم دی ماه سالی برسد و وقتی بگویند؛ صدای ملت را شنیدیم؛ چنان صدای هیاهوی بغض و بی اعتمادی چنان گسترش یافته باشد که مردم صدای اعتذار را نشنوند و خون را پاسخ خون بدانند و چون دیماه 57 خطا کنند.