- محمدجواد اکبرین / منبع: سایت خبری-تحلیلی کلمه
رهبر جمهوری اسلامی دیروز درباره سیاستهای اقتصادی کشور رهنمود داد و گفت: «بنده اقتصاددان نیستم، اما این حرف اقتصاددانها است».
اگر حرف اقتصاددانها مهم است ۱۵مرداد پارسال، ۳۸ اقتصاددان به دولت نامه نوشتند و در آن نامه از «کوتاه کردن دست نهادهای غیرپاسخگو/خروج تمامی بنگاهها و نهادهای نظامی از فعالیتهای اقتصادی/و عدم انسجام و بیثباتی در موضعگیریهای داخلی در برابر تنشهای خارجی» نوشتند.
یک هفته بعد (۲۲مرداد۹۷) رهبری هم نامه آنها را تایید کرد اما به روی خودش نیاورد که بزرگترین «نهاد غیرپاسخگو» که در آن نامه آمده بود نهاد رهبری است. کسی که به بهانه دور زدن تحریمها، دست «بنگاهها و نهادهای نظامی» را باز گذاشت تا به یکی از بزرگترین مراکز قاچاق و پولشویی تبدیل شوند شخص اوست. یکی از عوامل «بیثباتی در موضعگیریهای داخلی در برابر تنشهای خارجی» نیز مواضع غیردیپلماتیکِ اوست. خودش در ۱۹بهمن۹۱ گفت «من دیپلمات نیستم». ۱۱اردیبهشت۹۸ گفت «مسئلهی کنکور را من مطرح کردم. البتّه من واقعاً کارشناسِ این قضیّه نیستم». دیروز هم گفت «بنده اقتصاددان نیستم».
مشکل اینجاست که ۳۰سال است سرنوشت همه چیز به تشخیص کسی گره خورده که خودش میگوید نه دیپلمات است نه اقتصاددان نه کارشناس آموزش.
۶دی۹۶ گفت: «نمیشود که انسان یک دهه همهکاره کشور باشد، بعد یک دهه بعدی تبدیل شود به مخالفخوان کشور». اتفاقا نمیشود که انسان یک دهه نظرش به نظر دولتی نزدیک باشد و منتقدانِ آن دولت را بیبصیرت بخواند و بعد از سالها وقتی پیشبینی همان منتقدان محقق شد مدعی باشد! نمیشود که انسان سه دهه والیِ مطلق یک کشور و سیاستگذار اصلی نظام باشد ولی برای هزینهی طبیعی اجرای همان سیاستها از دولتها طلبکار باشد. نمیشود که کسی طی نزدیک به ۳۰سال رهبریاش حتی یکبار در برابر پرسشهای مطبوعاتی و خبرنگاران حاضر نشود اما دعوت به پاسخگویی کند. نمیشود کسی تکتک انتخابهای مردم را با «دخالت مطلقه»اش کماثر کند اما تقصیر بحران اقتصادی را گردن دشمن خارجی و ناتوانی دولتها بیندازد.
مشکل اینجاست که رهبری هر قدر که «کارشناس» نیست به همان اندازه «کارشکن» است.