✍️ سیدمحمدهادی موسوی
نظام لیبرال سرمایهداری آمریکا بر دو اصل «آزادی فردی» و «سود حداکثر» بنا شده است. آیا این دو اصل باعث شده است که آمریکا هم در سرعت شیوع و هم درصد مرگ و میر ناشی از کرونا از بقیه کشورهای دنیا پیشی بگیرد؟
براساس آموزههای لیبرالیسم، دولت آمریکا، حق دخالت چندانی در اقتصاد، صنعت و بهداشت را ندارد و نمیتواند محدودیتهای زیادی جهت حضور در اجتماع(یکی از مهمترین عوامل شیوع کرونا) ایجاد نماید. با توجه به حداقل دخالت دولت در حکمرانی، بخشهای پژوهشی، درمان و بیمه نیز تحت الشعاع این امر قرار گرفته اند. بخش دولتی امکانات اندک و محدودی در این حوزهها دارد و بخش خصوصی سکاندار اصلی پژوهش، درمان و بیمه است. همان سهم اندک دولت در طرحهای پژوهشی، درمانی و بیمهای نیز با روی کار آمدن دولت ترامپ بسیار محدود و یا حتی قطع گردید.
از نظر سطح نفوذ بیمه همگانی، گرچه آمار آمریکا نسبت به بسیاری از کشورها بهتر است اما نفوذ بیمه در این کشور، حدودا یک درصد از میانگین جهانی و بسیاری از کشورهای پیشرفته، کمتر است. علت این امر نیز سهم زیاد بیمه های خصوصی در آمریکا است. بیمه هایی که در قبال خدمات خود نیازمند دریافت هزینه و سود هستند و همین امر باعث شده حدود 50 میلیون نفر در آمریکا نتوانند تحت پوشش هیچ بیمهای قرار بگیرند.
«برنی سندرز» نامزد چپگرای ریاست جمهوری، اعلام کرد؛ «این یک رسوایی بین المللی است که مردم بیمار و در حال مرگ هستند اما به دلیل نداشتن اسطاعت مالی، به بیمارستان نمی روند. ما باید کاری کنیم که مراقبت درمانی به یک «حق» تبدیل کنیم». اما به دلیل محوریت سود و پول آنچه در سیستم درمانی و بیمه جامعه لیبرالسرمایهداری وجود دارد، مراقبت درمانی نمی تواند یک «حق» باشد بلکه یک «انتخاب» گران قیمت محسوب میشود!
از طرف دیگر، تنها ارزش نظام سرمایهداری، سود است. نظامی که قلب تپنده آن «بازار بورس» شده است هیچ عامل و محرک بیرونی نمیتواند آن را از دستیابی به سود بیشتر متوقف نماید، حتی بیماری عالمگیر کرونا. در چند روز اخیر، بسیاری از بنگاههای اقتصادی مرتبط با وال استریت، برخلاف پروتکلهای بهداشتی، کارمندان خود را به کار فراخواندهاند چرا که نمیتوانند اجازه دهند کرونا، دستگاه اسکناس سازی آنها را متوقف نماید. به زعم برخی تحلیلگران، اصرار دولت و کارتلهای بزرگ اقتصادی آمریکا در عدم قرنطیه و تعطیلی همگانی، یکی از دلایل شیوع گسترده کرونا در آمریکا بوده است.
وضعیت بقیه کشورهای لیبرال سرمایهداری نیز بهتر از آمریکا نیست. بسیاری از آنها تلاش کردند از این فضا جهت منفعت بیشتر استفاده نمایند بهنحوی که به دزدی از اموال دیگر کشورها نیز رو آورده اند.
حال اجازه دهید به برخورد یک کشور «سوسیال دموکرات» با کرونا بپردازیم. کشور «سوئد» به عنوان یکی از معروفترین کشورهای سوسیال دموکرات شناخته شده بهنحوی که اصطلاح Swednazation در ادبیات سیاسی به عنوان اعمال روشهای سوسیالیستی استفاده میشود. به عنوان مثال زمانی که طرح «بیمه همگانی اوباما» در آمریکا مطرح شد، مخالفان این طرح، از این اصطلاح، استفاده کردند. گرچه امروز، نظام حاکم بر سوئد نیز تاحدی لیبرالسرمایهداری محسوب میشود اما دولت سوئد یکی از معروفترین دولتهای رفاه پس از جنگ جهانی دوم بود که توانست سیستم بیمه همگانی را طی دهههای طولانی برقرار نماید. اثرات دولت رفاه و سیستم سوسالیستی، همچنان در سوئد وجود دارد و همین عامل هم در جلوگیری از گسترش کرونا و درمان آن موثر بوده است.
در این کشور افراد زیر 18 سال، از خدمات رایگان بهداشتی برخوردار هستند، حدود 90 درصد از هزینههای بهداشتی توسط دولت پرداخت میگردد (این میزان در آمریکا حدود 15 درصد است). در این شرایط فقط 10 درصد از بیمههای فعال در صنعت بیمه سوئد متعلق به بخش خصوصی است (این میزان در آمریکا حدود 60 درصد است). نظام سیاسی سوئد، سودآوری بیشتر را فدای جان مردم نمیکند. گرچه هنوز محدودیتهای عمومی، اعمال نشده؛ لکن رابطه متقابل دولت و ملت و سیستم بهداشتی فراگیر سوئد باعث شده کرونا، شیوع چندان گستردهای در این کشور نداشته است.
شاید کرونا ملاک و معیار خوبی جهت ارزش گذاری نظام های سیاسی-اقتصادی نباشد و یا حتی شاید مقایسه دو نظام «سوسیال دموکرات» با «لیبرالسرمایهداری»، قیاس مع الفارقی باشد؛ اما در این شرایط، جبر جغرافیایی و شیوع کرونا به کمک نظام سوسیال دموکراسی آمده تا بتواند مزایای خود را به رخ نظام لیبرال سرمایه داری بکشد. گرچه معمولا مدافعان سوسیالیسم (و فرزند آن، کمونیسم) هرگاه در نظام لیبرالسرمایهداری، چالشی ایجاد میشود، معایب این سیستم و مزایای سوسیالیسم را به رخ میکشند!