- حامد تقوی
احتمالا یکی از فجایعی که پس از انقلاب ۵۷ در ایران اتفاق افتاده است قتل میهن پرستی ملت ایران است. هر چند پیش از آن هم این مورد، اشکال و ابعاد دیگری داشته است. تاریخ ایران تاریخی سرکوب و انفعال است. انتظاری زیادی است از مردمی که تاریخ و افتخارات کشور دیگری را هر روز در مدارس و رسانهها با امکانات حکومتی با سلام و صلوات به خورد نسل فردا میدهند در حالی که از تاریخ مملکت ، از فرهنگ ایرانی و هنر ایرانی جز چند نام و تاریخ چیزی دیگری نمی دانند.
چه چیزی بهتر از رسانه که میتواند دایه ی عزیز تر از مادر باشد. حال با این رسانه ی غولپیکر متهجر تک بعدی که دولت به عنوان سلاح به خودش وصل و پینه کرده، مردم روز به روز از قاب جادویی فاصله میگیرند و در اینترنت سراغ اراجیفی میگردند که نه بن دارد و نه ریشه. این روزها شاید کارگر از معاش خود به دولت مطالبه کند و یا هنرمرد جار بزند که آزادی بیان ندارد و یا زنان حق خود را فریاد بزنند و از ته دل بخواهند چارقدشان را پرت کنند توی خراب شدههای اوین، ولی همه ی اینها به کنار بزرگ ترین جنایت این انگل نامیرا کشتن حس میهن پرستی این مردم است .احساسی که روزگاری باعث میشد مردم برای این خاک داوطلبانه روی مین بروند و ککشان هم نگزد. ولی این روزها دیگر باید گفت که ایران وجبی چند دلار؟ چون هر کس می خواهد بقچه اش را جمع کند و بزند به دل جاده. دولتی که ملتش را غرب زده خطاب میکند مثل کبک سرش را در برف کرده . بی خبر است که غرب خودشیفته که همیشه می خواست سر به تن این جماعت خاورمیانه نباشد اگر بخواهد روزی مثل صدام خیال تعرض به ایران بی نوا کند. نه تنها مردم برایش روی مین نمیپرند بلکه توی تاریکی چراغ قوه جلوی پای دشمن می اندازند که راه به داخل جگر وطن را گم نکنند.