✍️علی بیگدلی
معاون سياسی وزارت امور خارجه اظهار اميدواری کرد که شرايط سياسی داخلی بر سياست خارجی تاثير نگذارد. جزو اولين درسهايی که در تاريخ روابط بينالملل مطرح می شود اين است که چه رابطهای بين سياست داخلی و سياست خارجی کشورها وجود دارد.
در گذشته نظر بر اين بود که سياست داخلی تابعی از سياست خارجی است. يعنی اگر دولتی بتواند سياست خارجی منظم و منطبق با تامين منافع ملی اش ايجاد کند، سياست داخلی دولتها هم تامين شده است ولی امروز به اين نتيجه رسيدهايم که بين سياست داخلي و سياست خارجی تفاوتی نمی کند بهخاطر اينکه دنيا به سمت نظام جهانی شدن حرکت می کند. ولی در شرايطی که الان قرار گرفتهايم بهدليل اينکه جامعه ما دوشاخه شده و دو گسل سياسی در نظام سياسی مان داريم که يکی فاصله مردم از دولت و ديگری اينکه تا حدودی در خود دولت و بين مقامات تصميمگير شقاقی بهوجود آمده که نقطه ضعف در نظام بين المللی است.
يعنی وقتی دولتی نمی تواند يکدستی و همگامی را در داخل تامين کند، بنابراين قطعا نمی تواند در سياست خارجی هم به يک سياست واحد و مستقلی دسترسی پيدا کند. اظهارنظرهايی که به طور رسمی از نهادهای قانونی مملکت مثل مجلس عليه سياستهای دولت ابراز می شود، دولت را تضعيف می کند و دولت نمی تواند در محافل بينالمللی قرص و محکم صحبت کند. مثالی تاريخی می زنم؛ زمانی که رئيس دولت اصلاحات به پاريس در هوای بسيار بدی که نزديک بود هواپيما سقوط کند، سفر مط کرد، رئيس جمهور فرانسه ژاک شيراک که خيلي هم از خودش راضی بود تا دم پلههای کاخ اليزه به استقبال آمد و خبرنگاران فرانسوی به او اعتراض کردند.
او دليلی که تا دم پلهها به استقبال رئيسجمهور ايران آمده بود را رايی دانست که مردم به او داده بودند و رضايتی است که جامعه از رئيس جمهورش دارد که تبديل به چهره بينالمللی شده است، بنابراين نظرمردم هر کشوری حائز اهميت است. درواقع سياست داخلی تاثير مثبتی درشکل گيری سياستخارجی دارد. بنابراين آنچه يکشنبه در مجلس گذشت و اعتراضاتی که به وزير امور خارجه شد که درحقيقت نفر اول ديپلماسی هر کشوری است، لطمههای جبران ناپذيری به سياست خارجی و منافع ملی ايران وارد می کند و احتمالا ديگر دکتر ظريف نمی تواند در محافل بين المللی با قرصی و محکمی سخن بگويد، چون تشخيص طرف مذاکرهاش اين است که در کشور خودش به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و حتی به خيانت متهم شده، بنابراين نمی تواند آنچنان نقشی در سياستگذاری های خارجی کشورش داشته باشد.
از طرفی از آنجا که ترامپ نتوانسته در سياست خارجی امتيازی نه در کره شمالی نه در ونزوئلا و نه در ايران بدست آورد و ايران هم از هر دو کشور ديگر اهميت ژئوپلتيکی بيشتری دارد به خاطر اينکه در منطقه حساس خاورميانه قرار دارد، بنابراين بهزعم خود ايران را به مرحلهای رسانده که تحت تاثير فشار حداکثری در درون هرم قدرت خود با تزلزل روبه رو شده و توانسته نظام سياسی ايران را دچار دوپارگی کند و ديگر ايران 20 سال پيش نيست چون هم سطح نارضايتی عمومی بالا رفته و هم بين برخی مسئولان اجرای در قواي سه گانه اختلاف وجود دارد. بايد مراقب باشيم چراکه بخشی از اين اختلافات می تواند به نفع آمريکا تمام شود./آرمان ملی