نگام ؛ حسن مقیمی _ فرخزاد نخستین خواننده و هنرمند ایران بود که تلاش کرد با امکانات اندکی که در اختیار داشت، جامعه را به نقد خود بنشاند. انقلاب اسلامی اما روند رشد طبیعی جامعه را با انسدادی تاریخی روبرو ساخت. انسدادی که گویی از سر گذراندن پیامدهای فلاکتبار آن، تنها شرط وداع ایران با گذشته و گذار به آینده بود. فرخزاد بلافاصله دور دنیا راه افتاد تا از این انسداد بگوید، و بگوید که اختلاف این حکومت با حکومت پیشین بر سر آزادی و آزادگی نبود بلکه بر سر «توضیح المسائل» و این بود که آیا باید با پای چپ وارد خلا شد یا با پای راست! سالها باید می گذشت تا مردم کوچه و بازار نیز در ایران، همان زبانی را به کار بگیرند که وی در کنسرتهای خود به کار میبرد.خطاب به هنربندان… كاسه ی گدایی گرفتن و حق خود را با دريوزگی از حكام طلبيدن، چيزی جز تجلی نوعی از اختگی سياسی-هنری مدرن نيست.حال می توان با جديت فهميد و ديد كه ما از كجا و چطور سقوط كرده ايم.هنرمندان جامعه، آن بی انتها مستقلان و گردن كشانند و بايد بر هنر و هنرمند آن سرزمين گريست وقتی اينگونه خوار و خفيف می شوند و درگيرودار امنيت و نان و نام، حيثيت خويش را حصير نشيمنگاه دولتمردان می كنند.
به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «نگام» با آرمان مرتضوی گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید:
نگام : سعید امامی در آخرین سخنرانی خود در جمع دانشجویان مشهد قبل از دستگیری پیرامون قتل های زنجیره ای، پرده از برنامه ریزی وزارت اطلاعات برای ساخت رقبایی برای هنرمندان مردمی و فرستادن این هنرمندان یا اصطلاحا هنربندان به خارج از کشور بعنوان بچه های سیاسی و استفاده از آنها جهت تبلیغ نظام یاد کرد.به نظر شما این پروژه تا چه حد می تواند در خارج از کشور موفق باشد و این که آیا این پروژه از دید شما به نتیجه رسیده است یا خیر؟
من پاسخ شما را به اين صورت خواهم داد ؛ ببينيد هنرمندان مردمى شناخته شده هستند يك كارنامه قابل قبولى داشتند و دارند و قطعا هر هنرمندى نميتواند رقيب جدى براى اين بزرگواران باشد و اينكه شما فرموديد سعيد امامى پرده از برنامه وزارت اطلاعات برداشت. اين مسئله را من سالهاست ميگويم كه پشت تمامى هنربندان ، وزارت اطلاعات و ارشاد نقش مهمى دارند كه متاسفانه مردم ما غافل از اين مسايل هستند .
در طول اين سالها ببينيد چند هنرمند كه در خارج از كشور فعاليت داشتند به ايران سفر كردند. قطعا وزارت اطلاعات در این امر نقش داشته است .حتى خواننده هايى كه براى كنسرت به خارج از كشور مى آيند فكر ميكنيد به همين سادگيست ؟ شك نكنيد وزارت اطلاعات در موضوع دخیل است . اين هم نوعى بيزنس است . هنرمندانى كه به ايران مي روند بعد از بازداشت كوتاهى و خروج از كشور ببينيد چگونه شروع ميكنند به تعريف و تمجيد كردن از نظام .
در واقع اين هم نوعى تبليغ براى نظام است كه مثلا همه چى را عادى جلوه دهند و بگويند جمهورى اسلامى بستر را براى همه هنرمندان فراهم كرده و دموكراسى و آزاديست . اگر دموكراسى است پس چرا من و ديگر همكاران كه كار سياسى و اجتماعى ميخوانيم الان بايد در غربت باشيم.
نگام : حضور هنرمندان سفارشی نظام در خارج از کشور ، چه تاثیری می تواند بر نگاه مردم نسبت به هنرمندان واقعی و مردمی داشته باشد ؟
شما فرموديد نگاه مردم ؛ بايد بگويم كدام دسته از مردم ؛ متاسفانه در طول اين سالها مخصوصا از دهه هشتاد به بعد مردم ديدگاهشان نسبت به موسيقى عوض شده است . هنرمندان واقعى و مردمى ما يا خانه نشين شدند يا مورد حمايت مردم قرار نمي گيرند. در داخل كشور يك عده كه وابسته به نظام هستند با رابطه و ضابطه يك شبه تبديل مي شوند به هنرمند و با بزرگ جلوه دادن اين هنربندان ميخواهند افكار عمومى را سوق دهند به سمت شعرهاى روى يخى كه توسط هنربندان حكومتى اجرا مي شود ولى در عوض ما يك عده مردمى داريم كه آگاه و هوشيار هستند و توطئه هاى نظام را به خوبى مي شناسند و اين عده ترجيح مي دهند در كنار هنرمندانى باشند كه سالها با خواندن آهنگ و كارهاى خودشان ثابت كرده اند كه جدا از مردم نيستند.
نگام : چرا گروه های واقعی فعال حقوق بشر در زمینه شناسایی مهره های نفوذی نظام در خارج از کشور فعالیتی ندارند و چهره واقعی هنربندانی که به نفع نظام فعالیت می کنند را رو نمی کنند ؟
در طول اين چندين سال انواع به اصطلاح فعالان حقوق بشرى را ديده ام ؛ باور بفرماييد خط و مشی، و افكار آنها حقوق بشرى نيست البته نه همه ، عده اى هستند با دل و جان كار مي كنند ولى متاسفانه ما ايراني ها هميشه در كارهاى گروهى ضعف داريم .
امروز نيازى نيست كه انتظار داشته باشيم تنها فعالان حقوق بشرى چهره واقعى هنربندان نفوذى نظام را رو كنند. امروز يك به يك ما مسئول هستيم. هيچ هنرمندى نمي تواند دايم نقش بازى كند خلاصه روزى دستش رو مي شود اين مردم هستند كه بايد آگاه باشند تا فريب اين به اصطلاح هنربندان يا حتى مثلا روشنفكران صادراتى را نخورند .خيلى رك بگويم اكثر هنرمندانى كه مردم فكر مي كنند مردمى هستند و از آنها براى خودشان بت ساخته اند همان هايى هستند كه جيب شما را سر كيسه كرده اند و زندگى آنچنانى دارند و دريغ از يك حركت مردمى.
نگام : خیانت هنربندان به ساحت مقدس هنر چقدر می تواند دامن هنر را آلوده کند و آیا هنر سفارشی در آینده میتواند اثری از خود بر جای بگذارد و تاثیرگذار باشد؟
پاسخ اين پرسش شما را در چند جمله خلاصه می كنم ؛ هنر ما كلا آلوده است .هر چه جلوتر هم برويم بدتر خواهد شد .از شعر و ترانه تا خود شخص اجرا كننده آلوده به يك سرى دسيسه ها شدند نه تنها در عرصه موسيقى بلكه در سينما و تئاتر هم همينطور. هنرپيشه هاى واقعى ما كه سالها خاك صحنه را خورده اند الان كجا هستند ؟ بزرگان ما ، زنده یاد فردين و زنده یاد ملك مطيعى به كجا رفتند؟ در واقع دق كردند و همين الان هم به خيلي ها نقشى داده نمي شود. پس هنر زيبايى خودش را به دست كسانى سپرده كه چهره زشتى از او بسازند.
نگام : از دید شما هنرمند مردمی به چه کسی گفته می شود؟
بستگى دارد تعريف ما از هنرمند مردمى چه باشد. ما هنرمند كم داريم ولى هنربند زياد. هنرمند مردمى نه باج ميدهد نه به نرخ روز نان ميخورد. هر طرف باد بياد به اون طرف نميرود. سو استفاده از كسى نميكند. جاه طلب و منفعت طلب و مغرور نيست .در طول اين چندين سال كه فعاليت هنرى دارم هنرمندان زيادى ديدم كه مردم برایشان سينه چاك مي كنند و غش و ضعف ميروند. حالا همين به اصطلاح هنرمند در يك جا به نفع مردم حرف ميزند، در جاى ديگر به نفع نظام و اشخاصى حرف ميزند كه قاتل هزاران نَفَر هست.
به نظرم با اين حركت كل كارنامه هنري اش را زير سوال می برد .هنرمندى كه مي بيند مردمش در فقر و بدبختى دست و پا مي زنند. پدرى كه كليه خودش را حاضر است بفروشد براى درمان فرزندش يا مادرى كه تن فروشى ميكند براى شكم فرزندش ، چطور می توانید از يك نظام ديكتاتورى حمايت كنيد . چند وقت پيش فيلمى در يوتيوب ديدم از هنرمندان نامى كه به عيادت خامنه اى جلاد رفته بودند. شرم دارد. در زمان انتخابات ديديد كه چطور هنرمندان مردم را تشويق به رأى دادن ميكردند و در جاى ديگر ديدم آقاى پرويز پرستويى و يك خانم ديگر كه اصلا شخصيت هنرى ندارد از قاسم سليمانى حمايت مي كنند كه دستش به خون هزاران نَفَر آلوده هست و يا آن خانم جمارانى ، الهام چرخنده كه معلوم است زياد در جماران چرخ زده ، مردم را تشويق به چادر ميكند.
وقت كرديد سرى به مناطق محروم بزنيد شايد وجدان خفته تان بيدار شود .آيا شماها مي دانيد چقدر هزينه بابت جنگ در سوريه شده است ؟ اينها از جيب همين مردم هزينه مي شود. اينجاست كه واژه هنرمند مردمى خودش را نشان ميدهد كه هر كسى لايق اين لقب نيست.
نگام : مسئولیت یک هنرمند واقعی در قبال مردمش را در چه چیزی می دانید؟
من پرسشى از اين دسته هنرمندان ( هنربندان) دارم ؛ چقدر كتاب تاريخى خوانده ايد كه حاضر شديد ميكروفون به دست بگيريد و نوحه سرايى كنيد ؟ يعنى يك مجوز ارشاد و كنسرت خارج از كشور ارزش اين را دارد كه تاريخ كشورت را به تازيان بفروشى ؟ پيشنهاد من به شما اين است ؛ آقايان به اصطلاح هنرمند قبل از اينكه ميكروفون دست بگيرىد و نوحه سرايى كنيد سعى كنيد چند كتاب تاريخى بخوانيد و درباره تاريخ كشورتان تحقيق كنيد تا شايد مجبور نشويد براى يك لقمه نان دست به هر كارى بزنيد و نقش آقا گرگه در لباس گوسفند را بازى كنيد و جيب مردم را سر كيسه كنيد. شما همان عده هنربندى هستيد كه وزارت اطلاعات و ارشاد مثل عروسكهاى خيمه شب بازى به جاى نخ ، زنجير به دست و پاهايتان بسته و بازيتان مي دهد. متاسفانه آن دسته از مردمى هم كه سواد تاريخى ندارند ، هم سوی شما هستند و حمايت تان مي كنند . اكنون پرسشى از حاميان و طرفداران اين هنربندان دارم ؛ آيا شده است از هنرمندان خود بخواهيد كه كنارتان باشند و جدا از كار عاشقانه دردهاى شما را به زبان موزيك بيان كنند؟ كارى كه جنبه اعتراضى داشته باشد نسبت به حكومت در حمايت از شما؟
من مخالف آهنگ عاشقانه نيستم اتفاقا خودم هم كارهاى ديگر همكارانم را مي شنوم و لذت مي برم و خودم هم كار عاشقانه خواهم خواند .حرف من چيز ديگری است . مي خواهم بدانم آنها در قبال شما چقدر مسئوليت پذيرند چون هنرمند صداى مردمش است.
نگام : شما بعنوان خواننده سبک پاپ اعتراضی شناخته شده اید ؛ آیا مردم معترض هم از شما حمایت می کنند یا تنها اعتراضات خود را در خفا انجام می دهند؟
نگاه من از اول راه نسبت به موسيقى نگاه بيزنسى نبوده است .من فقر را با تمام وجود لمس كردم كه در موردش اگر بخواهم صحبت كنم خارج از اين بحث است .
بعد از اعدام عزيزانم تصميم گرفتم بصورت جدى موسیقی را دنبال كنم ولى همانطور كه گفتم فقر اين فرصت را از من گرفت و به خودم قول دادم هرگز گذشته ام را فراموش نكنم .ولى بايد مي رفتم جلو چون مي خواستم همه اين دردها را با زبان موسيقى بيان كنم و مجبور شدم موسيقى سبك پاپ اعتراضى را انتخاب كنم. ميدانستم راه سختى پيش رو دارم چون مردم حمايت نمى كنند .
از كنسرتها آنچنان استقبال نمي شود به جمعيت ٢٠٠ يا ٣٠٠ نفرى نمي شود گفت كنسرت ؛ براى من جنبه مهمانى دارد چون وقتى مي بينى سال ها وقت مي گذارى از همه چيز خودت ميزنى تا صداى مردم رنجديده باشى و بعد اينگونه استقبال و برخوردها را مي بينى دلت از همه چيز ميگيرد . بعضى وقتها كه كنسرت خواننده هاى معترض خارجى را مي بينم تاسف ميخورم وقتى مردمشان اينطور حمايت ميكنند به خود ميگويم فرهنگ ما چرا اينگونه بايد باشد. در كشور ما و حتى در خارج از كشور مردم و رسانه ها از خواننده هايى حمايت مي كنند كه كار عاشقانه ارائه مي دهند .رسانه هاى مثلا سياسى ما فقط زمانى كه شلوغى در ايران اتفاق ميفتد شايد آهنگى از ما پخش كنند اينجا هم دقيقا مثل ايران است .پول و پارتى رابطه و ضابطه و باندبازى كه خوشبختانه هيچ كدام از اينها را ندارم و خودم و هنرم را به كسى نمى فروشم
نگام : نحوه حمایت هنرمندان شناخته شده در خارج از کشور نسبت به مشکلات مردم داخل ایران را چگونه دیده اید؟
معروفيت را هرگز دوست ندارم بنا به دلايل متعدد ولى محبوبيت را چرا ؛ چون هميشه در قلب مردم زنده خواهى ماند. ما ايرانيها متاسفانه جنبه معروفيت را نداريم .هنرمندان ما اكثريت چشم ديدن همديگر را ندارند .ظاهرشان بر خلاف باطنشان است .دوستان و همكارانى كه فقط در شعار دادن استاد هستند به همين خاطر از انسانهاى دو رو و مغرور و مادى گرا و كسانى كه ادعاى خود بزرگ بينى دارند و با چند بار رفتن جلوى دوربين فكر مي كنند كسى شدند و گذشته خودشان را فراموش كردند ، بيزارم. به قول زنده ياد فريدون فرخزاد كار كردن با ايراني ها خيلى سخت است. چند سال پيش در كانون حقوق بشر آلمان در شهر هانوفر ، من فراخوانى دادم در ارتباط با كنسرتى براى كودكان خيابانى و كار كشورمان كه در آن جلسه يك گروه آلمانى قرار شد اين برنامه را بر عهده بگيرد و اين موضوع را رسانه اى كند و حتى تصميم داشتند در بهترين سالن شهر هانوفر اين كنسرت را برگزار نمايند و از تلويزيون هاى آلمانى هم دعوت كنند. با چند هنرمند تماس گرفتم كه متاسفانه اولين چيزى كه شنيدم مي گفتند ما مجانى برنامه اجرا نمي كنيم .وقتى اين گروه آلمانى از موضوع باخبر شدند لبخند تلخى زدند و گفتند ما براى بچه هاى كشور شما مي خواهيم اين برنامه را بگذاريم .اينها چه مي گويند؟ من از خجالت داشتم ميمردم و بعد فهميدم كه اينجا آشفته بازاريست .
وقتى هنرمندان و ورزشكاران خارجى را مى بينم از معروف و غير معروف در كنار هم، بدون ادعا در كمال فروتنى در اجرای چنين مراسم هایی براى كمك به فقرا پيش قدم مي شوند ، هزاران بار افسوس مي خورم و اينقدر دلم مي گيرد كه از ايرانى بودنم خجالت ميكشم . هنرمندان نامى ما ( البته نه همه)برايشان كسر شأن است در كنار گمنام ها برنامه اجرا كنند .براى كودكان كار و يا سرطانى .
ما كجاييم اين خارجي ها كجايند ؛ صد افسوس….
نگام : سخن پایانی؟
خيلى از هنربندانى كه مثلا به اسم مشكل داشتن با نظام آخوندى از كشور خروج كردند بعد از مدتى مي بينید سر از ايران درآورده اند و تازه مبلغ كانديداى رياست جمهورى هم مي شوند و حرف هاى بزرگتر از دهانشان مي زنند و بعد از خروج از کشور ، دوباره همين خود فروخته ها توسط رسانه هاى خارج از كشورى و آيت اللهى ، مورد حمايت قرار مي گيرند .بعضى ها هم در ايران حتى يك كار سياسى و اجتماعى ارائه ندادند به اسم هنرمند اعتراضى ميزنند بيرون و همين كه اقامت مي گيرند ديگر خبرى از اعتراض نيست .اين كار شهامت ميخواهد كه بايد بگويم شماها در حد و اندازه اين كارها نيستيد. بعضي ها اگر كار عاشقانه اجرا مي كنند حداقل شهامت اين را دارند كه تك آهنگى هم براى مردمشان بخوانند و نسبت به مردم و وطنشان بى تفاوت نباشند. اين عده شرف دارند به شماها .
متاسفانه مردم هم گول ظاهر اين عده هنربندان را ميخورند.