نگام ، سرویس گفتگو _ ملاقات ولایتی با سعد حریری و استعفای او و انگشت اشاره اش به ایران و حزب الله به عنوان عامل تهدید لبنان و خطر جانی برای وی ، آن هم پس از یک روز از انجام این ملاقات ، این فرضیه را در اذهان تداعی نمود که شاید ولایتی در آن ملاقات به صورت تهدید آمیز پیامی از سوی ایران به سعد حریری منتقل کرده باشد ، پیرامون این مساله با دکتر محمد سهیمی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید :
مقداری برگردیم به عقب چه می شود که سعد الحریری بعد از دیدار با ولایتی مشاور ارشد علی خامنه ای به عربستان می رود و از ایران اعلام برائت میکند؟ ایا از سوی ایران تهدید شده است به گفته خودش یا از سوی عربستان؟
البته دقیقا روشن نیست که آقای ولایتی با آقای سعد حریری راجع به چه موضوع یا موضوعاتی صحبت کردند، و بنا بر این هرگونه اظهار نظر درباره این موضوع فقط حدس و گمان است. ولی عاقلانه هم نیست که تصور کنیم سفر آقای ولایتی به بیروت دلیل استعفای آقای حریری و واکنش شدید عربستان است. رژیم عربستان سابقه چند ده ساله دشمنی و عداوت با ایران دارد که به اواخر حکومت محمد رضا شاه بازمیگردد. مگر عربستان دستکم ۲۰ میلیارد دلار، و احتمالا تا حدود ۳۰ میلیارد دلار در اختیار رژیم صدام حسین در زمان جنگ با ایران قرار نداد؟ مگر وقتی نیروهای ایران سرزمینهای اشغالی را آزاد کردند و ارتش عراق را وادار به عقب نشینی به داخل کشور خود وادار نمودند، عربستان ناگهان بازار بینالمللی نفت را در نفت ارزان خود غرق نکرد که قیمت نفت به حدود ۸-۶ دلار در هر بشکه رسید که حتی آقای جورج بوش پدر که در آن زمان معاون آقای رانالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا بود با عجله به عربستان رفت و هشدار داد که برخی از شرکتهای نفتی آمریکایی ورشکست خواهند شد؟ مگر بعد از حمله به خوبار در عربستان که باعث کشته شدن چندین افسر و سرباز آمریکا شد، که با اسناد محکم واضح بود توسط القاعده انجام شده بود، عربستان ایران را متهم نکرد؛ باردیگر بازار نفت را در نفت ارزان غرق نکرد بطوریکه وقتی آقای سید محمد خاتمی انتخاب شده بودند، قیمت نفت حدود بشکهای ۱۰-۹ دلار بود، و حتی آمریکا آماده حمله نظامی به چند پایگاه نظامی ایران شده بود که انتخاب آقای خاتمی باعث لغو آن شد؟ مگر ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان از آقای جورج بوش پدر نخواست که “سر افعی” را قطع کند، که مقصودش این بود که ایران افعی است و سر آن تاسیسات هستهای آن؟ خوب ما قرار است که همه اینها را فراموش کنیم، و باور کنیم که یک ملاقات بین آقای ولایتی و آقای حریری دلیل این چنین رفتاری از طرف عربستان بوده است، و در نتیجه ایشان به عربستان فرار کرده و استعفا داده اند؟ چنین باوری نهایت ساده لوحی و یا دستکم ساده انگاری یک مساله بسیار پیچیده است. البته حمایت جمهوری اسلامی از شیعیان عربستان، و یا سعی در سیاسی کردن مراسم حج بی تأثیر در این مساله نیستند، ولی سیاسی کردن مراسم حج کجا، و تقاضا برای بمباران ایران کجا
ایا روند دشمنی عربستان با ایران وارد جریان جدیدی شده است؟
همینطور است. رژیم عربستان هم در داخل متزلزل است، و هم سیاستهای آن در خاورمیانه شکست سختی خورده اند. در داخل، علاوه بر اقتصاد کم رشد، عدم وجود فرصتهای شغلی برای جمعیتی که ۷۰ درصد آن زیر ۳۰ سال هستند، و کسر بودجه عظیم که باعث کم شدن و یا قطع تمام پولهایی شده است که دولت به مردم خود میداد تا اعتراض نکنند، دستگیریهای پی در پی شاهزاده و ثروتمندان نزدیک به آنها توسط محمد بن سلمان، و برکناری ولیعهد آن و جای آنرا به خود دادن نارضایتی شدیدی در نظام سیاسی آن کشور بوجود آورده است. از سال ۱۹۳۲ که عربستان مستقل شد، این نظام همیشه بطور معامله ای قبیلهای برسر جانشین هر پادشاهی که در میگذاشت توافق میکرد، ولی حالا بن سلمان این “بازی” را نقض کرده است. از لحاظ خارجی نیز سیاستهای عربستان شکست خورده است. بشار اسد در سوریه سرنگون نشد. نفوذ جمهوری اسلامی هم در عراق و هم در سوریه بشدت افزایش یافت، بخصوص با شکست طرح استقلال کردستان که یک پروژه اسراییلی بود؛ جنگ یمن هم برای عربستان و هم برای مردم یمن فاجعه بوده است، و غیره. رژیم عربستان دلیل همه این شکست هارا جمهوری اسلامی میداند، و یا اینطور وانمود میکند
این جریان مشکلات بین ایران عربستان و جدیدا امارت و … از به دلیل شیعه زدایی در منطقه است؟ زیا انها اعتقاد دارند جمهوری اسلامی در حال تشکیل حلال شیعی در منطقه و نابودی اهل سنت می باشد؟
بخش عمده آنچه که “هلال شیعی” نام دارد از سه دهه قبل وجود داشت و عربستان نسبت به آن ابراز نگرانی ننمود. شیعیان همیشه در بحرین و ایران در اکثریت مطلق بوده اند. علویان در سوریه بعد از کودتای حافظ اسد، فرمانده نیروی هوایی سوریه، در سال ۱۹۷۱ در حکومت بوده اند، و حزب الله از اواسط دهه ۱۹۸۰ در لبنان یک نیروی غیر قابل انکار بوده است. منتهی این “هلال” در سال ۲۰۰۴ با انتخاب دولت شیعی در عراق تکمیل شد. ولی چه عاملی باعث تکمیل این “هلال” شد؟ هجوم آمریکا و بریتانیا به عراق و سرنگونی دولت دیکتاتور، سکولار و سنّی مذهب صدام حسین در سال ۲۰۰۳ که عربستان نیز از آن حمایت کرد. به عبارت دیگر اگر “هلال شیعه” وجود دارد – که به نظر من این موضوع را بسیار از حد واقعی خود به دلایل کاملا سیاسی بزرگ کرده اند – خود عربستان و متحدان آن نقش عمدهای در خلق آن داشته اند، ولی حال شکایت میکنند که چرا جمهوری اسلامی از فرصت پیش آمده استفاده کرده است. من در سال ۲۰۱۳، در دهمین سال هجوم به عراق، در مقالهٔای انگلیسی همین موضوع را بحث نمودم، و نوشتم که هجوم به عراق باعث نیرومند تر شدن نیروهای اصولگرا در ایران شد و افزایش نفوذ ایران در عراق شد. تمامی ادعاهای درباره “نابودی” اهل سنت در منطقه فقط همان است، ادعا. نه چنین چیزی امکان دارد، و نه کشوری و یا گروهی، حتی تندروترین عناصر جمهوری اسلامی، در پی آن هستند
نقش امریکا و اسرائیل در تنش میان ایران و عربستان و جدیدا ضلع سوم مثل سعد حریری چیست؟ انها چه منافعی را در این جریان دنبال می کنند؟
اسرائیل و عربستان جمهوری اسلامی را دشمن مشترک خود میدانند، و سیاست هردو در سوریه و عراق شکست خورده است. اسرائیل، بخصوص، بدنبال استقلال کردستان عراق بود. معنی این صحبت من این نیست که بخشی از مردم کرد عراق خواهان استقلال نیستند، بلکه این بدین معنی است که اسرائیل از این تمایلات، که به گمان من با توجه به جغرافیای منطقه غیر واقع بینانه میباشد، استفاده میکرد و با استفاده از خاندان فاسد بارزانی که از دهه ۱۹۴۰ با اسرائیل روابط داشته اند، موضوع استقلال کردستان را تحریک مینمود. در عین حال، چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم، چه آنرا به سود کشور دستکم در دراز مدت بدانیم چه ندانیم، واقعیت این است که در حال حاضر جمهوری اسلامی در شرایط بسیار نیرومندی در منطقه قرار دارد، و این موضوعی نیست که عربستان و اسرائیل قادر به تحمل آن باشند. دولت آقای دانالد ترامپ، با توجه به مشی سیاسی ماورای راست آن، قدرت گرفتن ژنرالهای راستگرا، که از دهه ۱۹۸۰ دشمن ایران بوده اند، در این دولت آقای ترامپ، و روابط بسیار نزدیک خانواده آقای ترامپ، بخصوص داماد ایشان آقای جرد کوشنر با امارات متحده و عربستان، نیز پشتیبان محور اسرائیل-عربستان است. ضلع چهارم این اتحاد امارات متحده است که در جنایات عربستان در یمن شریک است، در ارسال کمک مالی و اسلحه به تروریستهای سوریه شریک آمریکا، قطر، عربستان و ترکیه بود، و نسبت به جزایر سه گانه ایران نیز ادعا دارد. هدف این اتحاد بیرون راندن جمهوری اسلامی از لبنان، سوریه و عراق میباشد
این تنش های موجود که در این چهل سال اخیر بین ایران و عربستان به اوجش خودش رسیده در منطقه چه خطراتی را در پی خواهد داشت؟
پرواضح است که اگر خدای نکرده جنگی مستقیم بین ایران و عربستان، که مسلما اسرائیل، آمریکا، و احتمالا امارات نیز در آن شرکت خواهند نمود، درگیرد، هیچ کجای خاورمیانه در امان نخواهد بود. این واقعیتی است که تمامی کارشناسان و تحلیگران واقع گرا قبول دارند و نسبت به هشدار داده اند. در برابر چنین جنگی آنچه که در سوریه و یا عراق روی داده است “بازی بچه ها” خواهد بود. حتی تشنج بالا، ولی بدون جنگ – به عبارت دیگر یک جنگ سرد – نیز تمامی خاورمیانه را تحت تأثیرات منفی خود قرار خواهد داد
ایا حمله نظامی ممکن است در دستور کار یکی از طرفین قرار بگیرد؟ با توجه به اینکه حمله حوثی های از یمن به عربستان به گفته مسئولان عربستانی اعلان جنگ از سوی ایران بود
به گمان من در حال حاضر خطر جنگ کوچک، ولی غیر قابل چشم پوشی است. خطر وجود دارد. به گمان من موضوعی که درباره آن باید نگران بود، محاسبات غلط، اشتباهات جزعی که با توجه به سطح تنش بالا میتواند به سرعت دلیل بر جنگ شود، و حتی یک تصادف در، بعنوان مثال، در منطقه خلیج فارس، میباشند. عربستان در شرایطی نیست که قادر باشد به ایران بطور مستقیم حرکت کند، بخصوص با توجه به شکست مفتضحانه آن در یمن. چند سال پیش یک کارشناس نظامی عربستان و آقای کالین پاول، وزیر خارجه آمریکا در دوره اول ریاست جمهوری آقای جورج بوش پسر و همچنین رئیس ستاد کّل نیروهای مسلح آمریکا در زمان جنگ کویت، در یک بحث تلویزیونی شرکت داشتند. کارشناس عربستان ادعا نمود که اگر با ایران جنگ آغاز شود، عربستان فقط در چند ساعت کنترل فضای هوایی ایران را در کنترل خود خواهد آورد. آقای پاول پاول با خنده پاسخ دادند که در صورت جنگ “شما حتی فرصت نخواهید داشت از ما [آمریکا] تقاضای کمک کنید.” در عین حال، معتقدم رهبری جمهوری اسلامی، مستقل از نگاه ما به آن و شرایط داخل کشور، باید از هرگونه سخنان تحریک کننده و احیاناً عملیاتی که هیچگونه سودی برای امنیت ملی کشور ندارند، پرهیز کند، چرا که اینگونه کارها فقط آب را به آسیای جنگ طلبان آمریکا، اسرائیل، و عربستان خواهد ریخت
درپایان ایا استعفای حریری دیکته شده است و اینکه او اعلام برگشت به لبنان را هم داشته و ایا وی از سوی عرستان تحت فشار است با توجه به اینکه خانواده خودش در عربستان همچنان میمانند
به گمان من دیگر تردیدی درباره دیکته شدن استعفای آقای حریری توسط عربستان وجود ندارد. اینرا حتی متحدان عربستان هم، هرچند با بی میلی، قبول کرده اند. کافی است به نمونه دیگری از رفتار بن سلمان نگاه کنیم تا صحت این ادعا را دریابیم. کانال ۱۰ تلویزیون اسرائیل گزارش داده است که بن سلمان به آقای محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در عربستان گفته است که یا باید طرح صلح اسرائیل را، که هنوز معلوم نیست دارای چه ساختاری میباشد، قبول کند، و یا استعفا دهد. بن سلمان همچنین به آقای عباس “دستور” داده است که باید از نزدیک شدن دوباره حماس احتراز کند. این طرح صلح ظاهراً در مذاکرات بین بن سلمان و آقای کوشنر که هفته قبل بطور محرمانه به عربستان رفته بود، مورد توافق قرار گرفته است. این طرز رفتار این شاهزاده است. او تصور میکند که اگر دستور دهد، و یا اراده کند، همه چیز در منطقه بر وفق مراد او خواهد بود، که این خود بهترین نشانه عدم آگاهی و در عین حال در عالم خیال زندگی کردن ولیعهد عربستان است