نگام ، علی سوادکوهی – رضا ذوقی جوانی پر شور ، اما سرخورده و لطمه دیده از جنایات کهریزک است. او با تهدید و فشار امنیتی حتی در خارج از کشور مواجه است. وی یکی از شاکیان سعید مرتضوی از عاملان اصلی جنایات کهریزک است. اکنون به همراه همسرش در ترکیه است و فرزند دخترش در آن کشور به دنیا آمده است.
گفتگوی متفاوتی با رضا ذوقی انجام داده ایم و بیشتر در مورد مسائل رضا در دوران پناهندگی پرسش نموده و از درد های رضا در این مسیر که حاکمیت کشور برای او رقم زده تا با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم کند ، سخن گفته ایم.
– سلام رضا جان چی شد که سر از کهریزک در آوردی؟
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و همکارانتان در سایت سحبانیوز، خوب سال ۸۸ در ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی مشغول فعالیت بودم.
بعد از اعلام نتایج من هم مثل بسیاری از مردم با اعتراضات مردمی همراه شدم و در راهپیمایی های ۲۵ تا ۳۰ خرداد حضور داشتم ، روز ۱۸ تیر هم با توجه به فراخوان بزرگی که صادر شد و به پاس یادبود کشته شدگان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ در اعتراضات آن روز در خیابان شرکت کردم. در روز ۱۸ تیر در خیابان انقلاب حد فاصل خیابان قریب حضور داشتم که توسط لباس شخصی ها و یگان های ویژه ، گاز اشک آور به سمت مردم پرتاب شد و خیابان را بستند و دستگیر شدم.
از آنجا به سمت پلیس امنیت رفتیم که مورد بازجویی و ضرب و شتم قرار گرفتیم و از انجا به پلیس پیشگیری منتقل شدیم و بازجویی هایی بسیار مسخره ای از ما میشد مانند چند ساله که ماهواره دارید چی کار میکردید تو خیابون و….
شب را در بازداشتگاه پلیس پیگیری ماندیم و صبح آقایی به نام حیدری فر آمد برای تفهیم اتهام، که به ما چند اتهام زدند از جمله اخلال در نظم عمومی، اقدام علیه امنیت ملی و توهین به مقدسات و تخریب اموال عمومی و… .که به زور ما را مجبور به امضا کردند.
بعد آقای حیدری فر به ما اعلام کرد که از اینجا به بازداشگاه کهریزک انتقال پیدا می کنید و تا آخر تابستان در آنجا هستید و اگر زنده بیرون آمدید به پرونده شما رسیدگی می شود. عصرهمان روز به کهریزک منتقل شدیم و در ابتدا دچار مشکل شدیم که پذیرش نمی شدیم و بعد با تماس هایی که برقرار شد متوجه شدیم دادستان تهران سعید مرتضوی و استاندار تهران اقای تمدن اگر اشتباه نکنم اصرار بر پذیرش ما در کهریزک داشتند و بالاخره بعد از ساعت ها معطلی پذیرش شدیم.
من از یک سال قبل این دستگیری سرباز بودم و در زمان دستگیری هم سرباز بودم .
از جمله اتفاقاتی که طی این مدت در کهریزک رخ داد شکنجه، و بدترین توهین هایی بود که به خانواده بچه ها می شد ، بعد از کهریزک هم که به اوین منتقل شدیم ، در راه امیر جوادی فر را در جلوی چشمان خودم از دست دادیم که صحنه بسیار درد ناکی بود.
– بعد از رهایی از کهریزک در چه شرایطی قرار داشتی؟
بعد از آزادی از کهریزک و اوین با قراری که با دوستان به صورت دسته جمعی گذاشتیم تصمیم بر شکایت از عاملان و آمران کهریزگ گرفتیم از جمله سعید مرتضوی و سردار رادان شکایت رسمی کردیم ولی در نهایت بعد از سال ها پیگیری ، متاسفانه جهت گیری پرونده مرتضوی به سود مرتضوی تمام شد و حکم خنده دار جریمه ۲۰۰ هزار تومانی برای قاتل کهریزک صادر شد.
– چه زمانی تصمیم به ترک ایران گرفتی و چرا این تصمیم رو گرفتی؟
من تا سال ۹۲ و بنا به اعتقادات قلبی و ملی خودم با خانواده های بچه هایی ۸۸ که کشته شده بودند و بچه های کهریزک در ارتباط بودیم در همه مراسم این عزیزان شرکت میکردیم و پیگیر شکایت خود از کهریزک بودیم اما بعد از صادر شدن حکم جریمه ۲۰۰ هزار تومانی سعید مرتضوی من سکوت نکردم اعتراضات خودم را از طریق شبکه های اجتماعی “فیس بوک” و با دوستانی که در خارج از کشور بودند بیان کردم.
بعد تهدید ها برای من شروع شد به منزل ما ریختند در محل کار من حضور پیدا کردند نوت بوک و لوازم شخصی من را با خودشان بردند.
تهدید ها به این شکل بود که باید سکوت کنی وگرنه ما ساکتت میکنیم داستان کهریزک تمام شد و شما حق هیچگونه پیگیری دیگری را در مورد کهریزک ندارید.
تلفن شخصی من قطع شد و من حدود یک ماه کاملا فراری بودم و منزل نمیرفتم و با این شرایط تصمیم به ترک ایران گرفتم و برای اعلام پناهندگی به ترکیه رفتم و در دفتر یو ان در انکارا ثبت نام کردم.
– تا زمانی که به ترکیه برسید برای اعلام پناهدگی چه خطراتی را همراه داشتید؟
من ابتدا از طریق دوستی که در انگلیس داشتم به فردی که به صورت قاچاق افراد به خارج کشور منتقل می کند معرفی شدم ، تا من را به انگلیس برساند ، و من هم به او اعتماد کردم و خودم را به ترکیه رساندم و با مبلغی که از اقوام و خانواده خود قرض گرفته بودم به این فرد دادم و متاسفانه این اتفاق نیفتاد و من نتوانستم به انگلیس بروم و در استانبول دستگیر شدم .
حدود ۴-۵ روز در یابانجی شعبه بازداشت شدم و متاسفانه آنجا نه زبان بلد بودم و نه مرتجمی بود ، و طبق قانون آن زمان کسانیکه پولی همراه داشتند برای آن ها بلیط تهیه میکردند و دیپورتشون میکردند و من دیپورت به ایران دیپورت شدم و در فرودگاه من را چند ساعتی نگه داشته و پاسپورتم را ضبط کردند .
بعد از چند ساعت بدون پاسپورت من را رها کردند. من به خاطر شرایطم در تهران مجبور شدم مدتی را در کرمان زندگی کنم و بعد در انجا بود که متوجه شدم همسر باردار است و در انجا کسی را پیدا کردم که بتواند من را به صورت قاچاق به ترکیه منتقل کند .
این فرد از من حدود ۵ میلیون تومان گرفت که من را از مرز رد کند و به من گفت که از این مبلغ یک میلیون سهم خودش و بقیه سهم پلیس مرزی ترکیه است .
من سوار قطار شدم و مرز ایران را رد کردم ، من را در قسمت بالای کابین خودشان مخفی کرده بودند. اتفاقی که در این میان افتاد این بود که در مسیر حرکت ، قطار را کلا تخلیه کردند و برای بازرسی در مرز با سگ وارد کابین ها شدند ، این بود که از من طلب پول بیشتری کردند .
به من گفتند پلیس قبول نمی کند با این مبلغ تو را رد کنم ، و من هم در جواب گفتم واقعا پولی ندارم و تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که مجبور شدم حلقه عروسی خودم را در این شرایط به آن ها بدهم ، تا من را رد کنند .
حالا واقعا این مبالغ به پلیس داده شد یا مساله چیز دیگری بود من در جریان نیستم ولی زمانی که به وان رسیدم جیب من خالی خالی بود.
در وان دیگه هیچ پولی نداشتم هیچ مدرکی نداشتم از ترس دستگیری دوباره با هیچ کس حرف نمی زدم. بعد در آنجا با چند تاجر ایرانی برخورد کردم داستانم را برای آن ها تعریف کردم و این دوستان برای من بلیطی تهیه کردند تا به آنکارا برسم و بتوانم برای ثبت نام در یو ان اقدام کنم.
– خوب رضا جان از آغاز دوران پناهجویی بگو، بعد از اینکه رسیدی به ترکیه چی شد؟
در مسیر حرکت خودم از وان تا آنکارا بارها به ایست بازرسی برخورد کردیم و از شانس خوبم چون من در ته اتوبوس بودم از من مدارک نخواستند و بالاخره رسیدم به انکارا در یوان که ثبت نام کردم من را فرستادند شهر مانیسا .
من بدون پول در انکارا بودم تا اینکه یک نفر من را رایگان با خودش آورد مانیسا و رفتم برای ثبت نام پلیس.
از شانس بد من هم شهر مانیسا برای پذیرش پناه جویان تازه باز شده بود و هیچ کسی هم در پلیس برای ترجمه وجود نداشت.
بعد به من گفتند تا آدرس نداشته باشی امکان ثبت نام وجود ندارد من هم که پولی برای اجاره منزل و دادن آدرس منزل به پلیس نداشتم ، لذا من دو شب را در خیابان در سرما گذراندم بعد با چند نفر آشنا شدم ، آن ها به من جا دادند تا کار پیدا کردم تا بتوانم پولی برای ثبت نام در پلیس داشته باشم ، واقعا شرایط غیر قابل باور و سختی بود که من متحمل شدم.
– پس با پشتوانه مالی وارد ترکیه نشدی؟ سخت نبود این شرایط؟
شرایط از روز اول سخت بود و همچنان هم سخت می گذرد و روز به روز هم سخت تر میشود ، من دخترم در اینجا به دنیا آمد ، بزرگ کردن او هزینه های خاص خودش را دارد ، او خوب بزگتر می شود و هزینه هاش بیشتری برای او لازم است .
بزرگترین مشکلی که من اینجا دارم بحث امنیتی که هم چنان دامن گیر من می باشد به گونه ای که بارها از سوی مراکز امنیتی ایران تهدید شده ام و حتی بیش از یک سال است که در صفحه فیس بوکی خودم مطلبی منتشر نمیکنم و مجبورم این فعالیت اعتراضی خودم را با هویت دیگری بیان کنم.
در یک دوره ای که زیاد مصاحبه می کردیم و اسم کهریزک زیاد برده می شد از ایران به تلفن شخصی من در ترکیه دسترسی پیدا کرده بودند و به صورت تلفنی چند مرتبه تهدید شدم .
لذا هم اکنون احتیاط بیشتری می کنم چون دیگر تنها نیستم و باید مراقب همسر و فرزندم هم باشم که واقعا آن ها به من تکیه کرده اند ولی من همچنان به راهم ادامه می دهم چون به نظر خودم هدفی برای من بالاتر و مهم تر از انعکاس جنایات کهریزک نمیتواند وجود داشته باشد.
– چه زمانی در کمیساریای عالی پناهندگان مصاحبه شدید و قبولی گرفتید؟
مصاحبه من ۲۶ فوریه ۲۰۱۵ بوده و قبولی من در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۵ آمد یعنی در حدود چند ماه بعد و در یکی دوماه بعدش هم مصاحبه کشوری شدیم که آمریکا را برای من انتخاب کردند و هم اکنون منتظر آی سی ام سی هستیم .
– تو این مدت پناهجویی از ارگانی حمایت نشدید؟
نه به هیچ عنوان از هیچ ارگان و سازمانی حمایت نشدم یو ان هم هیچ گونه کمکی در دوران پناهجویی به ما نکرده تنها کمکی که یوان به ما کرده مربوط به ۸-۹ ماه پیش بود که دوتا مبلغ ۱۵۰ لیر در دو ماه به ما داد که البته این مبلغ اختصاص به همه پناهنده ها داشت و به جز این هم در سال اول پناهندگی سوسیال شهرمان هر سه ماه ۱۵۰ لیر می داد که بعد از دو نوبت پرداخت ، قطع شد و بیشتر کمک های دولت ترکیه و نهاد های حقوق بشری به پناه جویان سوری است.
– بعد از مصاحبه اولیه و کشوری شما در کمیساریای عالی پناهندگان ، هنوز از سوی یو ان برای تعیین وضعیت دقیق شما اطلاع دقیقی داده نشده ؟
نه متاسفانه یو ان در هیچ مرحله ای به شما اطلاعات دقیقی نمیدهد و همیشه این جمله را میگویند که باید منتظر باشید و این شانس شماست که پاسخ شما در چه زمانی بیاید مثلا برای من من ۱۱ ماه طول کشید که جوابم آمد ولی بعضی از افراد هم در ۲-۳ ماه جواب گرفته اند ، الان هم در سایت یو ان ، برای تعیین وضعیت من فقط نوشته شده که پرونده به کشور پناهنده پذیر ارسال شد.
و با آن که از این شرایط ۴-۵ ماه هم گذشته اما هنوز از آینده وضعیت خودمان اطلاعی نداریم و نمی دانیم که باید چه بکینم فقط منتظریم تا به ما خبر بدهند.
– یعنی فعلا در بلاتکلیفی به سر میبرید و وضعیت مشخصی ندارید. آیا بابت این شرایط شکایتی به یوان کردید؟
بله فعلا وضعیت مشخصی نداریم متاسفانه. من با یو ان هم که تماس گرفتم گفتند پرونده شما دیگر از دست ما خارج شده و مربوط به بخش کشوری میباشد و باید منتظر بمانید
– به عنوان سوال آخر با توجه به تجربه شما، برای دوستانی که به تازگی قصد پناهجو شدن را دارند نظرپیشنهادی به عنوان کمک به این دسته از دوستان دارید؟
راهنمایی خاصی برای گفتن ندارم ، فقط یک توصیه دارم و آن این که فقط دوستان ایرانی ما سعی کنند در مصاحبه های خودشان در تو یو ان فقط حقیقت را بگویند از گفتن مطالب دروغ و اضافی واقعا بپرهیزند و جز حقیقت نگویند .
متاسفانه برخی از ایرانی ها با کیس های مخصوصا سیاسی که به صورت دروغ ساخته اند برای دیگران هم مشکل درست می کنند به خصوص افرادی که واقعا کیس حقیقی دارند .
یکی از دلایل طولانی شدن پرونده ایرانی ها در سال های اخیر ، وجود این گونه کیس های دروغین است که مطرح می شود و متاسفانه الان طوری شده که پروسه کیس سیاسی از دیگر کیس های اجتماعی و مذهبی طولانی تر میشود و در اولویت نیست.
در پایان من تشکر میکنم از شما و همکارنتان
با تشکر فراوان از دوست خوبمون رضا ذوقی عزیز بابت این گفتگو