پایگاه خبری / تحلیلی نگام ، علیرضا معینیان متولد ۱۳۷۲ از تبریز است. او که از دستگیر شدگان اعتراضات دی ماه ۹۶ است پس از دستگیری به هشت ماه زندان تعزیری محکوم شد و در آذر سال ۹۷ پس از گذراندن دوماه و نیم از حکم خود با موج زودهنگام آزادی زندانیان سیاسی از زندان آزاد گردید.
همچنین او هیچگاه فرصت ورود به فضای آکادمیک را پیدا نکرد. اما با اینحال توانست در فضای ادبی و سیاسی با مضامین اعتراضی فعالیت کند. که همین موضوع به دستگیریاش انجامید. او که به تازگی از زندان تبریز آزاد شده است در این مصاحبه میهمان من است تا دربارهی ادبیات و پیوند آن با دنیای سیاست و اجتماع گفتگو کنیم
میثم شریف: با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی مردم، هنر و به طور مشخص ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ هنر چه جایگاهی در مبارزات سیاسی دارد؟ ایا هنرمند می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
- علیرضا معینیان: من همچنان ، به این امر باور دارم که تاثیر گذاری بر روی فرهنگ به طریق هنر راه حل خوبی برای شکافتن پوستهی خشک و سفتِ اقتدار است. میدانم که گرسنگی، شکسپیر نمیشناسد، بل تنها نان میشناسد. اقتصاد زیر بنا است و هر آنچه هست و خواهد بود از همان نقطه دستخوش تغییر خواهد شد . اما باید این را هم بدانیم که اگر در جغرافیای ایران حرف میزنیم، کلیت مفهومِ اقتصاد به وسیلهی گنبدِ اقتدار ، سیانت میشود تا امروز من و شما و در کل مردم، که حالمان بد است و جیبمان خالی، نتوانیم آن اقتصادِ مچاله شده در چنگ عدهای را در راستای منافع عمومی، به سهم همگان در بیاوریم.
اگر شعارهای شما در جهت مسائل اقتصادی است. این گنبدِ آهنین، با پنجه های فولادین خود، پیش از طرح جدیِ موضوع، آزادی بیان را از شما سلب میکند و حتی اجازه نمیدهد، کسی برای گرسنگیش ماتم بگیرد، چه برسد که نان طلب کند! پس در این میان نقش هنر اضافه میشود . این هنر است که میتواند بدیها را برای دگرگونی به نمایش در آورد . اقتدار را تمسخر کند یا حتی زهر پنهان آن را آشکار کند و برای مقابلِ با آن پاد زهر ارائه دهد. اینجاست که حفرههایی برای تنفس و بیان پیدا میشود و راه برای مطالبه گری باز میشود.
میثم شریف: آیا هدف ادبیات روشنگری است؟ چه مرزی میان ادبیات و سیاست و انتقاد وجود دارد؟
- علیرضا معینیان: این یکی از سوالات سخت و مناقشه برانگیز است . هدف ادبیات با دغدغههای یک فرد قابل تغییر است. با اینکه شخصا از مدافعان سرسختِ روشنگری هستم، اما به نظرم به گزاره در آوردن همین موضوع که 《هدف ادبیات روشنگریست》، با نفسِ هنر مغایرت دارد . زیرا که هر نوع “سفارشی” در هنر حتی سفارشات بسیار موجه باعث اختگی آن هنر میشود و آن را به یک یا چند بُعد محدود خلاصه میکند که همین بسیار خطرناک است. اکثریتی بوجود میاید و اقلیتی و در نهایت اکثریتِ هرچند روشنگر ، اقلیت های هنری را سرکوب و سانسور میکنند و وجود چند صدایی که تنها گزارهی صدق در هنر است، به تک صدایی و در نهایت همان اقتدار میانجامد.
میثم شریف: همانطور که میدانید، شعر امروز ما پیوند چندانی با جامعه ی زمانه اش ندارد، از منظر جامعه شناختی چه دلایلی می توان برای این گسست یافت؟
- علیرضا معینیان: البته از نظرم این طور نیست که شعر امروزهی ما پیوندی با جامعه زمانهاش ندارد.
- مسئله نداشتن پیوند نیست. مسئلهی بغرنج، پیوندهای به زور وصل و پینه شده است. پیوندهایی که هیچ انطباقی با واقعیات و مشکلات فردی و اجتماعی ندارد و امروزه وصلهی ناجور ادبیات ما هستند. اینجاست که با امر مبتذل مواجه میشویم . ابتذال همان پیوندهای سرطانی با جامعه است که حقایق موجود در هر ساحتی را در هزار توی خود گم و ناپدید میکند. شعبدهبازانی که اغواگرانه این کار را میکنند و اگر دستشان رو شود، دیگر هیچ جذابیتی ندارند!
میثم شریف: حاکمیت تا چه حد توانسته است در تزریق روشنفکران به دلخواه خودش موفق عمل کند؟
- علیرضا معینیان: با سوالتان موافق نیستم . چرا که فردِ قلم به مزد را روشنفکر نمیدانم ، بلکه فردی مبتذل میدانم که همانطور که پیشتر گفتم با شعبدهبازی میخواهد حقیقت را در هزارتوی ابتذال گم کند . کافیست دستش را رو کنید، تا دیگر هیچ موفقیتی(البته موفق به فریب دیگری) برایش باقی نمیماند.
میثم شریف: اگر سانسور را یک تیغ دو لبه بدانیم، چه راهکارهایی را برای مبارزه با سانسور پیشنهاد می کنید؟ آیا سانسور و محدودیت های اعمال شده در این سال ها بر هنرمندان موفقیت آمیز بوده است؟
- علیرضا معینیان: دستگاه سانسور نیازمند نقد و تشریح فراوانی است که در این نوشته نمیگنجد .
پیش تر در مصاحبهای با یکی از خبرگزاری ها دربارهی سانسور مفصلا صحبت کرده ام . اما به این اکتفا میکنم که بگویم سانسور در جامعهی ما چنان ریشهای دوانده که “خود سانسوری” بحثی به مراتب، اصلیتر است . ما از ترس اینکه نکند سانسور شویم ، دست به خودسانسوری میزنیم و به شکلی ناخودآگاه پیش از سرکوب شدن توسط دیگری خودمان را سرکوب میکنیم و به راحتی خیال هر دستگاه سانسوری را راحت میکنیم که ببینید، من بی خطرم! اما همین اخیراََ شنیدم یک خوانندهی کُرد به اسم پیمان میرزاده به دو سال زندان و محرومیت دائمی از خوانندگی محکوم شده است، که همین یک مورد وضعیت سانسور را در مقطع کنونی در ایران به وضوح نشان میدهد.
میثم شریف: نظرتان درباره ی انتشاراتی های داخل کشور چیست؟ ایا مافیای نشر وجود دارد؟ این مافیا دست چه کسانی است؟
- علیرضا معینیان: قطعا در حال حاضر آنچه که مافیا خوانده میشود ، در همه ی حوزههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در فعالیت است. مافیا آنچنان موضوع پدرخواندهوار نیست. مافیا آن قدرتِ معطوف شدهای است که برای پیشبُرد منافع خود ، متضادهایش را حذف میکند. از زمانی که فرهنگ به شکل صنعت پدید آمد ، آنچه مافیا خوانده میشود به وجود آمده است. در بحث نشر نیز همین معضل وجود دارد. حالا این مافیا دست چه کسانی و یا کدام جناح و گروه است؟ من از آن بی خبرم.
میثم شریف: اگر چاپ و انتشار مطلب غیرقانونی را یک نوع فعالیت زیرزمینی بدانیم، ادبیات زیرزمینی در چه موقعیتی است؟ آیا مخاطب جدی تا چه اندازه می تواند با ادبیات زیرزمینی ارتباط برقرار کند؟
- علیرضا معینیان: مخاطب جدی همه سوراخسنبهها را میکاود تا برای سوالات خود پاسخی پیدا کند . او به میزان عمقِ دغدغه مندیش خواهد کاوید . از زیرزمین ها شروع میکند و اگر نیاز باشد به اعماق زمین نیز میرود.
میثم شریف: فعالیت ناشران برخوردار از بودجه های خاص را چگونه ارزیابی می کنید؟ به طور مشخص در حوزه ی شعر، تا چه اندازه این فعالیت ها موفق بوده است؟
- علیرضا معینیان: جواب به این سوال در تخصص و حوزهی بنده نمی باشد.
میثم شریف: در طول سال ها هنرمندان بسیاری به دلایل مختلف به خارج از کشور کوچ کردند، و بنا به دلایلی اجازه ی بازگشت به کشور ندارند. شما چه احساسی نسبت به این ماجرا دارید؟
- علیرضا معینیان: خشمگین و البته دلتنگ…